عباس عبدی :رسانه ملي را با دهها هزار پرسنل به روزي نشاندند كه در برابر يك رسانه كوچك فرامرزي خلع سلاح شد/هرچه گفتيم امثال مرتضويها خيرخواه حكومت نيستند ،خنديدند و گذاشتند كارش را بكند/چاپلوس ها و مجيزگو ها، اقدام به حذف ديگران كردند/افراد جاهل و قدرتپرست با خودشيرينيهاي گوناگون مانع كوشش براي حل مشكلات می شوند
روهي ديگر در برابر مسائلي همچون حضور زنان در ورزشگاهها يا برگزاري يك كنسرت و يا... چه قشقرقي كه به پا نكردند، ولي هيچگاه زحمت برخورد با يك فساد و ظلم را به خود نداند.
روزنو :
روهي ديگر در برابر مسائلي همچون حضور زنان در ورزشگاهها يا برگزاري يك كنسرت و يا... چه قشقرقي كه به پا نكردند، ولي هيچگاه زحمت برخورد با يك فساد و ظلم را به خود نداند.
به گزارش روز نو :عباس عبدي نوشته است:
در فرهنگ ديني بسيار گفته شده است كه: «مومن از يك سوراخ دو بار گزيده نميشود.» به نظر ميرسد كه منظور از اين حديث، تاكيد بر حداقلي از بينش و دانش به عنوان يك ويژگي فرد مومن است. نتيجهاي كه ميتوان گرفت اين است كه اگر كسي يا كساني از يك سوراخ نه دو بار كه چند بار گزيده شوند، ميتوانيم بگوييم كه مومن شناخته نميشوند. حالا اگر خود فرد نيز دستش در سوراخ گزيده نشده باشد ولي ببيند كه دست ديگران گزيده شده است، باز هم بايد احتياط كرده و درس بگيرند. سال گذشته در همين روزها كتابي را با آقاي دكتر گودرزي منتشر كرديم به نام «صدايي كه شنيده نشد»، اين كتاب در اصل پژوهشي است كه در سال ١٣٥٣ از طرف مجموعهاي از استادان ارتباطات براي راديو تلويزيون وقت به مديريت دكتر اسدي و دكتر تهرانيان انجام شد. پژوهش با هدف خاصي براي راديو تلويزيون آن زمان انجام شده است، ولي مضمون مهمي در آن است كه برخي از افراد تيزبين آن زمان متوجه آن شدند و امروز كه پژوهش را ميخوانيم اين مضمون روشنتر از هميشه ديده ميشود. در واقع پژوهش به زبان بيزباني، اعلام ميكرد كه اتفاقاتي در راه است. اين صدا خيلي بلند نبود. ولي اگر گوشهاي تيزي وجود ميداشت، احتمالا آن را ميشنيد. امروز همه تعجب ميكنند كه چرا كسي در آن زمان متوجه ماجرا نشد. آن زمان گذشت، ولي امروز نه آن صداهاي ضعيف، كه چندين سال است فريادهاي بلند از سوي بسياري از صاحبنظران مطرح است كه با عدد و رقم ميگويند مجموعه مطالعات موجود نشان ميدهد كه شاخصهاي ذهني و عيني، هيچكدام مطلوب نيست، و به نظر ما حتي مهمتر از شاخصهاي عيني، شاخصهاي ذهني است. شاخصهاي اميد به آينده، اعتماد به ديگران و حكومت، ارزيابي از اخلاقيات جامعه، ارزيابي از عدالت، ارزيابي از وضع آينده، نگرش نسبت به مشكلات اقتصادي و اجتماعي، مساله فساد و... هيچكدام در موقعيتهاي مطلوبي قرار ندارند، سهل است كه در وضع نامطلوب قرار دارند. شاخصهاي عيني نيز نيازي به بيان نيست. وضع رشد اقتصادي، بيكاري، تورم و مسائل ديگر از جمله آلودگيهاي هوا، ترافيك، وضع آب و... همه و همه ميتوانند آسيبزننده به ثبات و آرامش رواني فرد و جامعه باشند. در كنار همه اينها فقدان انسجام اجتماعي نيز اهميت خاص خود را دارد كه در عمل برنامهريزي را بلاموضوع كرده و شايد هم ريشه بخشي از اين مشكلات است.
اين نتايج نه تنها قابل تعبير و تفسيري غير از آنچه كه نشان ميدهند نيستند، بلكه، بسيار واضح و روشن هستند كه نياز به تفسير پيچيده داشته باشند و بارها و بارها از طرف محققان و افراد مطلع در علن يا در جلسات محدود بيان شدهاند. ولي حيف و صدحيف كه برخي افراد جاهل و قدرتپرست كه ذرهاي درك و شعور فهم بديهيات را ندارند، با خودشيرينيهاي گوناگون به رد و نفي اين بديهيات ميپردازند و مانع از آن ميشوند كه كوششي در خور براي حل مشكلات صورت گيرد. گروهي از آنان طي ٨ سال منابع كلان كشور را به باد دادند و شغلي ايجاد نكردند، گروهي ديگر هر كس هرچه گفت با انگهاي گوناگون آنان را به سكوت فراخواندند. همهشان با تكيه بر چاپلوسي و ريا و مجيزگويي و با هدف برخورداري از سفره گشوده شده، اقدام به حذف ديگران كردند. رسانه ملي كشور را با دهها هزار پرسنل و امكانات به روزي نشاندند كه در برابر يك رسانه به نسبت كوچك فرامرزي خلع سلاح شد. گروهي ديگر در برابر مسائلي همچون حضور زنان در ورزشگاهها يا برگزاري يك كنسرت و يا... چه قشقرقي كه به پا نكردند، ولي هيچگاه زحمت برخورد با يك فساد و ظلم را به خود نداند. هرچه گفتيم امثال مرتضويها خيرخواه كشور و حكومت نيستند و دير يا زود از عملكرد آنان ضربهاي خواهيد خورد كه هيچگاه قد راست نكند، خنديدند و گذاشتند كارش را بكند.
در حل سادهترين مسائل كشور در ماندهاند، آنگاه مديريت جهاني را پيش روي مردم ميگذارند و كلا مسائل كشور را به سخره گرفتند و در مقابل بسياري ديگر، خون دل خوردند و دم فرو بستند كه ميدانستند وضع منطقه چگونه است و چه سرنوشتي تمدن ايراني را تهديد ميكند و از اين سكوت استنباط مناسبي نشد و فرصتها مثل ابر از دست رفت. در اين ميان نيز برخي هرچه كوشيدند نقارها را برطرف و وحدت نسبي ايجاد كنند؛ كينههاي كهنه شده مانع شد. گذشت، آنچه گذشت. باز هم ميتوان گذشته را به پشت سر انداخت، مشروط بر اينكه حداقل اينبار چشم خيليها بر واقعيات جامعه باز و تصميمات شايسته براي آينده كشور اتخاذ شود. اين بحران اكنون آشكار شده و نبايد خود را متوقف به آن كنيم؛ بيش و پيش از چيز بايد براي خروج موثر و بادوام از چنين بحراني انديشه كرد.
نامه نيوز