«فساد» محور اصلی شعارهای انتخابات مجلس
انتخابات و شعارهای انتخاباتی را میتوان دوقلوهای به هم چسبیده ای به شمار آورد که جداناشدنی ترین هستند! یک روز « آزادیهای مدنی »، روز دیگر غلبه بر « فقر» و سر و سامان دادن به « شکاف اجتماعی » آن هم با تکیه بر « عدالت »!
روز دیگر «سیاست خارجه » با موضوعِ اصلی قرار دادن « حل مسئله هستهای ایران و غرب » و غلبه بر « بلاتکلیفیهای بین المللی » که جمهوری اسلامیایران را تحت الشعاع قرار داده است و... بازهم روز از نو و روزی از نو!
روزنو : انتخابات و شعارهای انتخاباتی را میتوان دوقلوهای به هم چسبیده ای به شمار آورد که جداناشدنی ترین هستند! یک روز « آزادیهای مدنی »، روز دیگر غلبه بر « فقر» و سر و سامان دادن به « شکاف اجتماعی » آن هم با تکیه بر « عدالت »!
روز دیگر «سیاست خارجه » با موضوعِ اصلی قرار دادن « حل مسئله هستهای ایران و غرب » و غلبه بر « بلاتکلیفیهای بین المللی » که جمهوری اسلامیایران را تحت الشعاع قرار داده است و... بازهم روز از نو و روزی از نو!
به گزارش روز نو :چنین به نظر میرسد که شناسایی کسانی که برای آینده ی خود برنامه ریزیهای مدونی کردهاند، چندان سخت نیست بلکه کافی است چند روزی او را در فضای رسانهای و فضای مجازی و فضای مطبوعاتی کشور رصد کنیم، کلید واژههایی که او در همه جملاتش تکرار میکند مثل « رمز واژه »هایی
است که ما را به صندقچه ی اسرار وصل
میکند و به ما خواهد گفت که برنامه ی آتی این چهره چیست؛ به مجلس به فکر میکند یا روی پاستور چمباتمه زده، به ۱۴۰۰ میاندیشد!؟ دلش هوای پاستور کرده است یا شبها، رویای صندلیهای سبز بهارستان را واضح میبیند؟!
کافی است روی کلمات، جملات و ترکیبهای ساده متمرکز شویم و آنها را با حسی که جامعه را سر ذوق میآورد در هم آمیزیم و سپس کنار اظهار نظرات برخی بنشانیم تا مسیر پیش روی او برای ما مشخص شود که او از گفتن برخی مسائل به دنبال چیست، به دنبال کدام است و...
سالهای جنگ را که بگذریم و دوران پس از جنگ که بعدها معروف به دوران سازندگی شد و اگر آهسته از کنار جریان اصلاحات نیز عبور کنیم وقتی احمدینژاد هنوز شهردار تهران بود از شعارهایی که میداد میشد این چنین حدس زد که دلش به بهشت خوش نیست! او تا ساکن پاستور نشود دست بردار نیست فقط هم
احمدی نژاد نبود که شعار میداد! اما شعارهای احمدی نژاد بود که گرفت که خوش نشین شد.
> همه رفتند شعارها باقی ماند...
رئیس جمهورها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند! حسن روحانی هم میرود، نمایندگان مجلس نیز آمدند و رفتند. مجلس دهمیها هم میروند اما، آنچه باقی میماند یک مشت شعار است و یک مشت ادعا! هنوز مزه ی آزادیهای مدنی را نچشیده، به دنبال عدالت دویدیم یا بهتر است بگوییم دوانیده شدیم! بعد دلخوش شدیم که بالاخره بلاتکلیفی ما در مسائل هستهای به پایان میرسد! حالا هم یک عده آدم، کلید واژه جدیدی آفریدهاند که به زودی درباره آن خواهیم گفت اما، در این میان مردم ماندند و یک مشت آرزوی محقق نشده! همه رفتند شعارها باقی ماند، کارهای بر زمین مانده، طرحهای نیمه تمام، برنامههای نصفه و نیمه اجرا شده، تصمیمات نادرست با تکیه بر مصوباتی که وقتی خوب روی آنها متمرکز میشویم میبینیم بعضی از آنها چقدر بوی شعار میدهند و چقدر کارشناسی نشده است! اینها از آسیبهای شعارزدگی است از مردم را به دنبال خود دوانیدن، از عادت کردن به شعار محوری! خیلی وقت است که همه رفته اند و خیلی وقت است که شعارها همچنان روی زمین منتظر اجرایی شدن باقی مانده اند.
> نوبت به فساد ستیزی رسیده است؟!
گویا شعارهای جدیدی در راه است، شعارهایی که از هم اکنون نوع و تاریخ مصرف آن مشخص است برخی شعارها هفته اول اسفند 1398 و پس از پایان رایگیری و برخی دیگر تا اواخر بهار ۱۴۰۰ کارکرد دارند!
این روزها بگردید دنبال کسانی که از فسادهای پیچیده میگویند، به دنبال کسانی که همواره از فساد ستیزی میگویند کسانی که بحث اول و اخر آنها فساد است و فساد است و فساد است و بازهم فساد و باز هم فساد! این روزها بگردید دنبال کسانی که صبح به صبح اول در مورد فساد مصاحبه، بعد کار روزانه خودشان را شروع میکند! این روزها بگردید دنبال کسانی که حتی اگر آنها را از کار برکنار کنند نیز ادعا میکنند چون فسادستیز بودهاند برکنار شدهاند! برخی حتی گفته اند چون ما به رگههایی از فساد، آن هم رگ و ریشههای اصلی پی برده بودیم پس ما را از کار برکنار کردند از هم اکنون میتوان فهمید که اینها به دنبال چه هستند اینها چه میخواهند. باز هم همان قصه شعارهای انتخاباتی؛ شعارهای باری به هر جهت، شعارهایی که هیچ دستگاهی پیِ آنها را نخواهد گرفت که چه گفتید که چرا نشد که چرا انجام ندادید که چرا اصلاً گفتید...؟!
این روزها کم نیستند کسانی که در کسوت وزارت، معاون وزارت و مشاور وزیر، داعیه ی فسادستیزی دارند داعیه مبارزه با فساد، آنها جوری حرف میزنند که گویی بیشتر از همه میدانند، آنها به گونهای صحبت میکنند که گویی فقط آنها میدانند! جملات آنها عجیب شبیه به هم است و اهداف آنها شبیه تر به هم!
هم جملات آنها بوی شعارزدگی میدهد هم احساس تیزی به ما میگوید اینها رنگ و بوی انتخاباتی دارد بوی ادعا میدهد و هدف آنها در پایان میرسد به دو جا؛ برخی حوالی بهارستان و بعضی در انتهای پاستور!
مردم شاید باز هم آنها را باور کنند، مردم شاید بازهم به کسانی که شعار فسادستیزی میدهند رای بدهند و اما یادمان باشد هرکسی وظیفه ای دارد و مسئولیتی، محدودهای و آغاز و انتهایی، لااقل چیزهایی بگوییم که اگر دل خوشی هم در مردم ایجاد میکند دست آخر آنها را دچار یاس و ناامیدی نکند! در بین همه شعارهایی که تا حالا شنیده ایم از دو شعار خاطرات خوبی نداریم یکی شعار عدالت محوری که رنگ و بوی آن را هم ندیدیم و دیگری شعار تعیین تکلیف مسائل هستهای ایران که نگذاشتند که نباید میشد که نشد!
این روزها وقتی به حرفها خیره خیره نگاه میکنیم، عصر روز رای گیری را به خاطر میآوریم که کم کم، لغات با اگر و اما و انشالله همراه میشود گویی مطمئن شده اند که یکی از مسافران بهارستاننشینی هستند یا پاستورنشینی! این روزها چقدر همه فسادستیز شده اند حتی سعید نمکی وزیر بهداشت!
روز دیگر «سیاست خارجه » با موضوعِ اصلی قرار دادن « حل مسئله هستهای ایران و غرب » و غلبه بر « بلاتکلیفیهای بین المللی » که جمهوری اسلامیایران را تحت الشعاع قرار داده است و... بازهم روز از نو و روزی از نو!
به گزارش روز نو :چنین به نظر میرسد که شناسایی کسانی که برای آینده ی خود برنامه ریزیهای مدونی کردهاند، چندان سخت نیست بلکه کافی است چند روزی او را در فضای رسانهای و فضای مجازی و فضای مطبوعاتی کشور رصد کنیم، کلید واژههایی که او در همه جملاتش تکرار میکند مثل « رمز واژه »هایی
است که ما را به صندقچه ی اسرار وصل
میکند و به ما خواهد گفت که برنامه ی آتی این چهره چیست؛ به مجلس به فکر میکند یا روی پاستور چمباتمه زده، به ۱۴۰۰ میاندیشد!؟ دلش هوای پاستور کرده است یا شبها، رویای صندلیهای سبز بهارستان را واضح میبیند؟!
کافی است روی کلمات، جملات و ترکیبهای ساده متمرکز شویم و آنها را با حسی که جامعه را سر ذوق میآورد در هم آمیزیم و سپس کنار اظهار نظرات برخی بنشانیم تا مسیر پیش روی او برای ما مشخص شود که او از گفتن برخی مسائل به دنبال چیست، به دنبال کدام است و...
سالهای جنگ را که بگذریم و دوران پس از جنگ که بعدها معروف به دوران سازندگی شد و اگر آهسته از کنار جریان اصلاحات نیز عبور کنیم وقتی احمدینژاد هنوز شهردار تهران بود از شعارهایی که میداد میشد این چنین حدس زد که دلش به بهشت خوش نیست! او تا ساکن پاستور نشود دست بردار نیست فقط هم
احمدی نژاد نبود که شعار میداد! اما شعارهای احمدی نژاد بود که گرفت که خوش نشین شد.
> همه رفتند شعارها باقی ماند...
رئیس جمهورها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند! حسن روحانی هم میرود، نمایندگان مجلس نیز آمدند و رفتند. مجلس دهمیها هم میروند اما، آنچه باقی میماند یک مشت شعار است و یک مشت ادعا! هنوز مزه ی آزادیهای مدنی را نچشیده، به دنبال عدالت دویدیم یا بهتر است بگوییم دوانیده شدیم! بعد دلخوش شدیم که بالاخره بلاتکلیفی ما در مسائل هستهای به پایان میرسد! حالا هم یک عده آدم، کلید واژه جدیدی آفریدهاند که به زودی درباره آن خواهیم گفت اما، در این میان مردم ماندند و یک مشت آرزوی محقق نشده! همه رفتند شعارها باقی ماند، کارهای بر زمین مانده، طرحهای نیمه تمام، برنامههای نصفه و نیمه اجرا شده، تصمیمات نادرست با تکیه بر مصوباتی که وقتی خوب روی آنها متمرکز میشویم میبینیم بعضی از آنها چقدر بوی شعار میدهند و چقدر کارشناسی نشده است! اینها از آسیبهای شعارزدگی است از مردم را به دنبال خود دوانیدن، از عادت کردن به شعار محوری! خیلی وقت است که همه رفته اند و خیلی وقت است که شعارها همچنان روی زمین منتظر اجرایی شدن باقی مانده اند.
> نوبت به فساد ستیزی رسیده است؟!
گویا شعارهای جدیدی در راه است، شعارهایی که از هم اکنون نوع و تاریخ مصرف آن مشخص است برخی شعارها هفته اول اسفند 1398 و پس از پایان رایگیری و برخی دیگر تا اواخر بهار ۱۴۰۰ کارکرد دارند!
این روزها بگردید دنبال کسانی که از فسادهای پیچیده میگویند، به دنبال کسانی که همواره از فساد ستیزی میگویند کسانی که بحث اول و اخر آنها فساد است و فساد است و فساد است و بازهم فساد و باز هم فساد! این روزها بگردید دنبال کسانی که صبح به صبح اول در مورد فساد مصاحبه، بعد کار روزانه خودشان را شروع میکند! این روزها بگردید دنبال کسانی که حتی اگر آنها را از کار برکنار کنند نیز ادعا میکنند چون فسادستیز بودهاند برکنار شدهاند! برخی حتی گفته اند چون ما به رگههایی از فساد، آن هم رگ و ریشههای اصلی پی برده بودیم پس ما را از کار برکنار کردند از هم اکنون میتوان فهمید که اینها به دنبال چه هستند اینها چه میخواهند. باز هم همان قصه شعارهای انتخاباتی؛ شعارهای باری به هر جهت، شعارهایی که هیچ دستگاهی پیِ آنها را نخواهد گرفت که چه گفتید که چرا نشد که چرا انجام ندادید که چرا اصلاً گفتید...؟!
این روزها کم نیستند کسانی که در کسوت وزارت، معاون وزارت و مشاور وزیر، داعیه ی فسادستیزی دارند داعیه مبارزه با فساد، آنها جوری حرف میزنند که گویی بیشتر از همه میدانند، آنها به گونهای صحبت میکنند که گویی فقط آنها میدانند! جملات آنها عجیب شبیه به هم است و اهداف آنها شبیه تر به هم!
هم جملات آنها بوی شعارزدگی میدهد هم احساس تیزی به ما میگوید اینها رنگ و بوی انتخاباتی دارد بوی ادعا میدهد و هدف آنها در پایان میرسد به دو جا؛ برخی حوالی بهارستان و بعضی در انتهای پاستور!
مردم شاید باز هم آنها را باور کنند، مردم شاید بازهم به کسانی که شعار فسادستیزی میدهند رای بدهند و اما یادمان باشد هرکسی وظیفه ای دارد و مسئولیتی، محدودهای و آغاز و انتهایی، لااقل چیزهایی بگوییم که اگر دل خوشی هم در مردم ایجاد میکند دست آخر آنها را دچار یاس و ناامیدی نکند! در بین همه شعارهایی که تا حالا شنیده ایم از دو شعار خاطرات خوبی نداریم یکی شعار عدالت محوری که رنگ و بوی آن را هم ندیدیم و دیگری شعار تعیین تکلیف مسائل هستهای ایران که نگذاشتند که نباید میشد که نشد!
این روزها وقتی به حرفها خیره خیره نگاه میکنیم، عصر روز رای گیری را به خاطر میآوریم که کم کم، لغات با اگر و اما و انشالله همراه میشود گویی مطمئن شده اند که یکی از مسافران بهارستاننشینی هستند یا پاستورنشینی! این روزها چقدر همه فسادستیز شده اند حتی سعید نمکی وزیر بهداشت!