دلايل كناره گيري محمدرضاخاتمي و عبدا... ناصري از شوراي عالي
روزنو : شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان تشکيلاتي است که از پيش از انتخابات رياستجمهوري سال 1392 با ائتلاف احزاب اصلاحطلب در قالب جبهه اصلاحات آغاز بهکار کرد و اثرات زيادي ـ خوب يا بد ـ بر روند انتخاباتهاي بعدي گذاشت. از سال 1394 به اين سو انتقادات زيادي نسبت به غيردموکراتيکبودن ساختار اين شورا مطرح ميشود و بسياري از اصلاحطلبان به نحوه اداره آن ايراداتي را وارد ميدانند. يکي از جديترين انتقادات به شوراي عالي سياستگذاري آن است که اين شورا با توجه به ساختار تحزب در ايران عملا نميتواند بخش بزرگي از بدنه طرفدار جريان اصلاحات را نمايندگي کند، چراکه به سبب برخي محدوديتها احزاب در ايران چندان فراگير نيستند و احزاب موجود را نميتوان نماينده واقعي و برآمده از رأي بدنه حامي اصلاحات دانست. حتي در درون احزاب هم بخشي از اصلاحطلبان در حال فاصلهگرفتن از بخش ديگر هستند که بايد به اين فاصله رسميت داد. عليرضا علويتبار، فعال سياسي اصلاحطلب در اينباره پيشنهاد ميکند: «قائل به تعطيلي شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان نيستم، به هر حال کارايي دارد و به حد وسع فصل خصومت و تعارض ميکند اما نميتوان از آن انتظار کارهاي پيشرو داشت. بهنظرم بايد بيترس و واهمه به دنبال هسته پيشرو برويم و براي جلوگيري از تعارض، نظرات بهصورت فردي اعلام شود.» او معتقد است هدف ما بايد تدوين برنامهاي باشد که ذيل آن، جايگاه احزاب به آنها بازگردانده شود و همه احزاب تحت آموزش واحد قرار گيرند. نظريهپردازان اصلاحطلب معتقدند در کوتاهمدت شايد به صلاح نباشد ساختار شوراي عالي دچار تغييرات جدي يا به کل حذف شود اما در طولانيمدت راه اصلاح وضعيت کنوني تصميمگيري در جبهه اصلاحات بايد آموزش و تقويت احزاب باشد تا از اين طريق بدنه حامي و بدنه اجرايي اصلاحطلبان مستقيما در تصميمگيريها مشارکت داشته باشند.
وحدتسازي با کاريزما؟
به گزارش روز نو :شوراي عالي در دو دوره انتخابات يعني مجلس 1394 و شوراي شهر 1396وظيفه جمعبندي، ارائه ليست واحد و دعوت از مردم براي حضور در انتخابات را برعهده داشت. در هر دوي اين انتخاباتها ارائه ليست واحد بهتنهايي کارگشا نبود و بهخصوص در سال 1396 مردم به ليست اوليه واکنش مثبتي نشان ندادند، اما همانطور که در گذشته نيز در مواقع ضعف وحدت جريانهاي سياسي به سراغ چهرههاي کاريزماتيک ميروند، اعضاي شوراي عالي نيز در ديدار با رئيس دولت اصلاحات خواستار حمايت او از ليست شدند و با حمايت رئيس دولت اصلاحات از ليست اصلاحطلبان سرانجام اين ليست، ليست پيروز انتخابات نام گرفت. نکته قابل توجه آنجاست که مديريت شوراي عالي سياستگذاري ضعفهايي جدي داشته، به طوري که برخي اصلاحطلبان باسابقه ديگر حاضر به حضور در اين نهاد نيستند. عبدا... ناصري، فعال سياسي اصلاحطلب ميگويد که ديگر او و محمدرضا خاتمي حاضر به حضور در ساختار شوراي عالي نيستند. او در گفتوگو با «خبرآنلاين» خاطرنشان ميکند: «فقط دوره اول در شوراي سياستگذاري بودم و دوره دوم و سوم کنارهگيري کردم. دليل اصلي کنارهگيري هم اين بود که عملا هيچ نوع رفتاري که بيانگر اعمال مديريت قاطع و در عين حال مديريت سياسي در شوراي عالي سياستگذاري از سوي آقاي عارف باشد، نديدم. اين شيوه مديريت نهتنها موجب کنارهگيري من شد بلکه افرادي همچون آقاي محمدرضا خاتمي هم به اين دليل از شورا کنارهگيري کردند. اين نقطه ضعف واقعيتي است که نميشود کتمان کرد، اما البته اين هم واقعيتي است که فعلا رياست شوراي عالي با آقاي عارف است.» ناصري پيشنهاد ميکند افرادي چون محمدرضا عارف يا قاطعيت به خرج دهند و بدون تعارفات ليستي شايستهسالارانه آماده کنند يا به وجهه غيرسياسي خود که در آن موفقتر بودند، بازگردند. او قبول دارد که ساختار غيردموکراتيک شوراي عالي دردسرساز است اما در جهان سوم و در نبود ساختار حزبي درست چارهاي جز وحدتسازي بر مبناي کاريزما وجود ندارد. اين فعال سياسي اصلاحطلب معتقد است: «در واقعيت جهان سومي ايران و فقدان تحزب در اين کشور، اين وضعيتي که جبهه اصلاحات دارد، گوياي اين واقعيت است که ما عملا جز وضعيتي که در حال حاضر داريم، نميتوانيم وضعيت ديگري را داشته باشيم.»
آسيب قدرتطلبي
يکي از دلايلي که شوراي عالي را به مرور غيردموکراتيکتر از بدو تاسيس ميکند، حاکمشدن نگاه قدرتطلبانه است. برخي اصلاحطلبان که اتفاقا نقش عمدهاي در تصميمگيريهاي شوراي عالي دارند، رسيدن به قدرت را بهعنوان يکي از ابزارهاي محققکردن مطالبات بدنه نميبينند، بلکه آن را اصلي خدشهناپذير ميدانند که در هر شرايطي بايد برايش تلاش کرد. بهطور مشخص افرادي در جبهه اصلاحات و حتي در درون شوراي عالي سياستگذاري هستند که بدون تعارف به هيچچيز جز حضور در صحنههاي قدرت فکر نميکنند که اين نگاه در واقع همان دوگانه اصلاحطلبان جامعهمحور و قدرتمحور را شکل ميدهد. رشد اين تفکر در ميان اصلاحطلبان باعث خواهد شد در طولانيمدت اين جريان اعتبار سياسي خود را بربادرفته ببيند. به همين سبب نياز است که پيش از حضور در انتخابات اصلاحطلبان براي بازسازي ساختار تشکيلاتي خود بر مبناي جامعهمحوري اهتمام ورزند.
وحدتسازي با کاريزما؟
به گزارش روز نو :شوراي عالي در دو دوره انتخابات يعني مجلس 1394 و شوراي شهر 1396وظيفه جمعبندي، ارائه ليست واحد و دعوت از مردم براي حضور در انتخابات را برعهده داشت. در هر دوي اين انتخاباتها ارائه ليست واحد بهتنهايي کارگشا نبود و بهخصوص در سال 1396 مردم به ليست اوليه واکنش مثبتي نشان ندادند، اما همانطور که در گذشته نيز در مواقع ضعف وحدت جريانهاي سياسي به سراغ چهرههاي کاريزماتيک ميروند، اعضاي شوراي عالي نيز در ديدار با رئيس دولت اصلاحات خواستار حمايت او از ليست شدند و با حمايت رئيس دولت اصلاحات از ليست اصلاحطلبان سرانجام اين ليست، ليست پيروز انتخابات نام گرفت. نکته قابل توجه آنجاست که مديريت شوراي عالي سياستگذاري ضعفهايي جدي داشته، به طوري که برخي اصلاحطلبان باسابقه ديگر حاضر به حضور در اين نهاد نيستند. عبدا... ناصري، فعال سياسي اصلاحطلب ميگويد که ديگر او و محمدرضا خاتمي حاضر به حضور در ساختار شوراي عالي نيستند. او در گفتوگو با «خبرآنلاين» خاطرنشان ميکند: «فقط دوره اول در شوراي سياستگذاري بودم و دوره دوم و سوم کنارهگيري کردم. دليل اصلي کنارهگيري هم اين بود که عملا هيچ نوع رفتاري که بيانگر اعمال مديريت قاطع و در عين حال مديريت سياسي در شوراي عالي سياستگذاري از سوي آقاي عارف باشد، نديدم. اين شيوه مديريت نهتنها موجب کنارهگيري من شد بلکه افرادي همچون آقاي محمدرضا خاتمي هم به اين دليل از شورا کنارهگيري کردند. اين نقطه ضعف واقعيتي است که نميشود کتمان کرد، اما البته اين هم واقعيتي است که فعلا رياست شوراي عالي با آقاي عارف است.» ناصري پيشنهاد ميکند افرادي چون محمدرضا عارف يا قاطعيت به خرج دهند و بدون تعارفات ليستي شايستهسالارانه آماده کنند يا به وجهه غيرسياسي خود که در آن موفقتر بودند، بازگردند. او قبول دارد که ساختار غيردموکراتيک شوراي عالي دردسرساز است اما در جهان سوم و در نبود ساختار حزبي درست چارهاي جز وحدتسازي بر مبناي کاريزما وجود ندارد. اين فعال سياسي اصلاحطلب معتقد است: «در واقعيت جهان سومي ايران و فقدان تحزب در اين کشور، اين وضعيتي که جبهه اصلاحات دارد، گوياي اين واقعيت است که ما عملا جز وضعيتي که در حال حاضر داريم، نميتوانيم وضعيت ديگري را داشته باشيم.»
آسيب قدرتطلبي
يکي از دلايلي که شوراي عالي را به مرور غيردموکراتيکتر از بدو تاسيس ميکند، حاکمشدن نگاه قدرتطلبانه است. برخي اصلاحطلبان که اتفاقا نقش عمدهاي در تصميمگيريهاي شوراي عالي دارند، رسيدن به قدرت را بهعنوان يکي از ابزارهاي محققکردن مطالبات بدنه نميبينند، بلکه آن را اصلي خدشهناپذير ميدانند که در هر شرايطي بايد برايش تلاش کرد. بهطور مشخص افرادي در جبهه اصلاحات و حتي در درون شوراي عالي سياستگذاري هستند که بدون تعارف به هيچچيز جز حضور در صحنههاي قدرت فکر نميکنند که اين نگاه در واقع همان دوگانه اصلاحطلبان جامعهمحور و قدرتمحور را شکل ميدهد. رشد اين تفکر در ميان اصلاحطلبان باعث خواهد شد در طولانيمدت اين جريان اعتبار سياسي خود را بربادرفته ببيند. به همين سبب نياز است که پيش از حضور در انتخابات اصلاحطلبان براي بازسازي ساختار تشکيلاتي خود بر مبناي جامعهمحوري اهتمام ورزند.