بعید است انتخابات ۱۴۰۰ تحت تاثیر کرونا قرار گیرد
محمدرضا خباز، فعال سیاسی اصلاحطلب بر این عقیده است که مشکل کشور ما نه به دستان یک اقتصاددان توانمند حل میشود و نه یک سیاستمدار قهار! او میگوید زمانی یک دولت موفق میشود که پیش از شروع کار، مجوز اصلاح برخی از زیر ساختها، به خصوص مسئله «قانون اساسی» را اخذ کرده باشد.آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی خبرآنلاین با محمدرضا خباز، عضو حزب اعتماد ملی و نماینده ادوار مجلس است.
به گزارش روز نو :شیوع گسترده و جهانی ویروس کرونا تاثیرات زیادی بر عرصههای مختلف زندگی مردم خاصه اقتصاد گذاشته است، از نگاه شما این بیماری همه گیر چه تاثیری بر سیاست داخلی ایران و مشخصا انتخابات سال آینده خواهد گذاشت؟
ویروس کرونا به عنوان یک پدیده ناشناس و غیر مترقبه میتواند بر بسیاری از موضوعات تاثیر بگذارد. اینطور به نظر میرسد که مقولاتی همچون؛ «سیاست داخلی و خارجی»، «اقتصاد» و «مسائل اجتماعی» در ایران، در دامنه تاثیرات این ویروس قرار بگیرند.
> بعید است انتخابات ۱۴۰۰ تحت تاثیر مستقیم کرونا قرار گیرد
بنده معتقدم این که انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ به صورت مستقیم تحت تاثیر این ویروس قرار بگیرد، امری بعید است. زیرا انتخابات تابع تغییرات ساختاری در کشور است و زمانی شاهد تاثیر پذیری ریشهای این رکن خواهیم بود که بسیاری از ساختارهای موجود دچار دگرگونی شده باشد. تنها یک نگاه خوشبیانه میتواند متصور این موضوع باشد که با ورود یک رئیس جمهور و استقرار یک دولت جدید، شرایط تغییر کرده و بسیاری از مشکلات و معضلات نیز حل شود.
کدام تغییرات ساختاری مدنظر شما است؟
برای تغییرات اساسی در کشور و جبران کاستیهای سالهای گذشته، لازم است به سمت تغییرات ساختاری حرکت کنیم. اولین ساختاری که در این مسیر باید مورد بازنگری قرار بگیرد؛ موضوع «قانون اساسی» است.
بخش عمدهای از اعتراضات در سال ۹۶ و آبان ماه سال قبل، ریشه اقتصادی داشتند. به نظر شما چگونه میتوان در شرایطی که بحران کرونا بر امور اقتصادی سایه انداخته، از بروز این حوادث جلوگیری کرد؟ وظیفه سیاسیون و جناحهای سیاسی را چطور تعریف میکنید؟
نهادهای حاکمیتی باید بپذیرند که مردم حرف اول و آخر را در کشور میزنند. زیرا همین مردم پایهگذار و شکلدهنده اصل انقلاب اسلامی بودند و از انقلاب خود در بسیاری از فراز و نشیبها پاسداری کردهاند. مردم ما انقلاب اسلامی را همچون فرزند خود میدانند و اگر به خواستههای آنها توجه شود، برای حراست از این دستاورد خود تلاش میکنند. البته این احتمال وجود دارد همین مردم زمانی که متوجه شوند خواستهها و نظرات آنها از سوی بخشهایی از حاکمیت خریدار ندارد، در برخی از موضوعات تجدیدنظر کنند.اگر مسئولان حاکمیتی این فرمایش امام راحل(ره) که فرمودند؛ "مردم ولی نعمتان ما هستند" را درک کنند، قطعا تمام تلاش خود را به کار خواهند بست که آنها را نسبت به انقلاب و ارزشهای والای آن دلگرم نگه دارند.
در چند سال اخیر شعارهایی مبنی بر عبور از جریانات سیاسی از سوی برخی مردم به گوش میرسد. به نظر شما این موضوع مقدمهای برای کناز زدن دو جریان «اصلاحات» و «اصولگرا» و ظهور یک جریان سوم است؟
بنده به این دلیل که خود را اصلاحطلب میدانم، در خصوص جریان سیاسی متبوع خود صحبت میکنم. به نظر من اصلاحطلبی یک «گفتمان» و «اندیشه» است. باید توجه داشت که هیچگاه نمیتوان یک اندیشه را از بین برد.اگر مردم مخالفتی را از خود بروز میدهند، معنی این مخالفت پشت کردن به جریان اصلاحات نیست، بلکه آنها از برخی اصلاحطلبان گله دارند. برای مثال مردم ما هیچگاه با اسلام مخالفتی نداشتهاند، بلکه با برخی «مسلمان نماها» زاویه دارند، زیرا برخی اسلام را یک ابزار برای رسیدن به مطامع دنیوی خود کردهاند.
> برخی نیروهای اصلاحطلب باید در رفتار خود بازنگری جدی کنند
اصلاحطلبی همانند یک «خورشید» است که یک سری رفتارهای نامناسب از برخی اصلاحطلبان، همانند یک ابر بخشی از نور آن را پوشانده است؛ هرچند که همین ابرها نیز به مرور زمان کنار میروند.معتقدم بخشی از نیروهای اصلاحطلب باید یک بازنگری جدی در برخی از رفتارهای خود داشته باشند. زیرا مردم در مقاطعی به آنها رای دادهاند ولی به آنچه از ایشان انتظار داشتند، نرسیدهاند.
> دیگر نمیتوان با روش سنتی و نطق آتشین مردم را هیجانی کرد
امروز نه تنها این دسته از اصلاحطلبان، بلکه بخشهایی از حاکمیت باید در ارتباط خود با مردم بازنگری کنند و خود را در سطح مردم ببینند. نباید فراموش کنیم در اوایل انقلاب مردم و مسئولین در یک سطح بودند و تمام تلاش خود را برای حفظ انقلاب به کار میبستند.من اطمینان دارم اگر افراد فعال در جریانات سیاسی کشور به مردم بازگردند، مردم نیز همچنان به آنها و آرمانهای انقلاب اسلامی وفادار خواهند ماند. مسئولان حاکمیتی نیز باید بدانند که سطح درک، شعور و بینش مردم نسبت به ۴۰ سال قبل بسیار بالاتر آمده و نمیتوان با روشهای سنتی و یک سلسله سخنرانی مذهبی و نطقهای آتشین، ایشان را هیجانی کرد و آنها را به عرصههای مختلف کشاند.
بنده معتقدم اگر اصلاحطلبان قصد دارند در انتخابات سال آینده موفق شوند، باید در بسیاری از روشها و رفتارهای گذشته خود بازنگری کرده و برای مسیر پیش رو نیز یک مانیفست تبیین کنند.
شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان چه نقشی در این راهبرد انتخاباتی خواهد داشت؟
این شورا نیز باید یک پوستاندازی جدی داشته باشد تا بتواند با یک برنامه و فکر جدید، خون جدیدی به مردمی که احساس رخوت دارند تزریق کند.
آیا احتمال دارد جریانات سیاسی برای ایجاد یک سونامی رای، به سمت چهرههای جدید انتخاباتی بروند؟
اگر منظور از یک چهره جدید، نادیده گرفتن چهل سال فعالیت سیاسی است، بنده با این نظر مخالفم. اما قائل به این موضوع هستم که میتوان با استفاده از تجارب چهار دهه گذشته، نیروهایی را برای انتخابات فعال کرد که از کارآمدی بالاتری برخوردار هستند.
> مشکل امروز کشور، رئیس جمهور اصولگرا یا اصلاحطلب نیست
باید توجه کنیم که مشکل امروز کشور، یک کاندیدای اصلاحطلب یا اصولگرا نیست، بلکه کشور با یک سلسله مشکلات زیرساختی مواجه است که باید آنها را رفع کنیم. در این فضا هر فردی بر مسند ریاست قوه مجریه بنشیند، نمیتواند مشکلات موجود، به خصوص در حوزه اقتصاد را حل و فصل کند. امروز کشور ما نیازمند این موضوع است که مراکز «تصمیم گیری» و «تصمیم سازی» به بازسازی و حتی بنای مجدد حرکت کنند.
> هیچ رئیس جمهوری قویتر از آیت الله هاشمی نبود
تجربه تاریخی نشان داده که هیچ رئیس دولتی قویتر از مرحوم هاشمی رفسنجانی، هیچ رئیس جمهوری محبوبتر از آقای خاتمی و هیچ فردی نزدیکتر از آقای احمدینژاد به نهادهای تحت نظر رهبری در ایران وجود نداشته است. اما همین افراد نیز پس از ۸ سال فعالیت خود از نتیجه به دست آمده رضایت نداشتند، جالب اینجاست که مردم نیز از آنها رضایت نداشتند. امروز همین موضوع در خصوص شخص آقای روحانی نیز صدق میکند.
باید توجه داشت که در کشور ما روسای جمهور ایرادی نداشتهاند، بلکه اشکالات ساختاری باعث شده که آنها عملکرد رضایت بخشی از خود به جا نگذارند. کشور ما از نظر بهرهمندی از منابع، ۷ درصد از ذخایر جهان را در اختیار دارد؛ در حالی که جمعیت ایران تنها یک درصد از کل جهان است. با این تفاسیر به این نتیجه میرسیم که اشکالات ساختاری باعث شده نتوانیم از این منابع برای یک زندگی بهتر بهره بگیریم.
فکر میکنید برای سال ۱۴۰۰ باید به سمت انتخاب کدام رئیس جمهور برویم؛ یک اقتصاددان یا یک سیاستمدار؟
مدیر عالی در کشور ما نمیتواند نگاه تک بعدی به مسائل داشته باشد، زیرا دانش سیاسی و یا اقتصادی صرف به تنهایی گره گشایی نمیکند. برای مثال در بخشهایی از حاکمیت کسانی وجود دارند که در جایگاه خود یک قدرت به حساب میآیند و هرگز یک اقتصاددان نمیتواند با آنها رابطه تعاملی ایجاد کند.
به نظر بنده زمانی یک رئیسجمهور موفق میشود که پیش از ورود به عرصه، به صورت مستقیم با بخشهای مختلف حاکمیت صحبت کند و به آنها بگوید که قصد اصلاح برخی از زیرساختها را دارد، در غیر این صورت هر فردی در ۱۴۰۰ پیروز شود، در پایان دوران مسئولیت خود احساس عدم توفیق و حتی درجا زدن را خواهد داشت.