
اصولگرايان با «مرگ بر آمريكا» به مذاكره میروند؟
«مذاکره با آمريکا» سالهاست برايشان يک ممنوعه هميشگي بود و با شنيدن کوچکترين خبر و حتي شايعهاي درباره مذاکره به شاگردان مدرسه دلواپسي دستور اعتراض ميدادند. جالب آنجاست که بدون دانستن محتواي خبر يا شايعه درباره ارتباط با آمريکا به اصلاحطلبان ميتاختند و آنها را با القاب خاصي خطاب ميکردند و قائل به شنيدن هيچ توضيحي نبودند چراکه تصور ميکردند اين مخالفت برايشان رايآور است؛ البته اصلاحطلبان برخلاف تصور دلواپسان هيچگاه قائل به مذاکره با آمريکا بدون درنظرگرفتن منافع و مصالح ملي نبودند و نکته قابلتوجه اينکه تسخيرکنندگان سفارت آمريکا هم اصلاحطلبان بودندکه دلواپسان براي کسب منافع سياسي و حزبي خودشان همين اصلاحطلبان را متهم به آمريکايي بودن کردهاند. اکنون اما ظاهرا همين اصولگرايان با چهره جديد ظاهر شدهاند که شباهتي با رفتارهاي گذشته آنها در موضوع ارتباط و مذاکره با آمريکا ندارد. نکته قابل تامل آنجاست که پس از پيروزي بايدن احتمال مذاکره پررنگ شد و اصولگرايان به نحوي به اين موضوع پرداختند که گويي سالهاست در انتظار چنين فرصتي هستند و خود را ميزبان اين مذاکرات احتمالي ميدانند!
مذاکره براي رفتن به پاستور
به گزارش روز نو :نميتوان انکار کرد که اصولگرايان در انتخابات رياستجمهوري 1400 دچار ترديد هستند و بر همين اساس به هر ريسماني چنگ ميزنند. اين جريان پس از پيروزي بايدن احساس کرد که طرح مذاکره ميتواند براي کانديداهايشان رايآور باشد پس ادعاهاي گذشته را فراموش کردند و مشتاق شدند. نکته آنجاست که اين اصولگرايان براي جلوگيري از متهم شدن به تعيين شروط جالبي ميپردازند مانند حميدرضا ترقي، عضو ارشد حزب موتلفه که ميگويد طرف مذاکرهکننده با آمريکا بايد يکي از اصولگرايان باشد!
يک اصولگرا مذاکره کند عيبي ندارد!
تعيين شرط براي مذاکره يعني رد ادعاهاي قبلي مبني بر عدم گفتوگو با آمريکا! اما ديروز عضو ارشد حزب موتلفه گفت «طيفي که اصولا غربگرا هستند و به غرب خوشبيناند و زود اعتماد ميکنند، نميتوانند مذاکرهکنندههاي خوبي براي کشور باشند و حقوق و منافع ملت را رعايت کنند» و در پاسخ به اين سوال که پس اگر مذاکرهکنندهها اصولگرا باشند مذاکره اشکالي ندارد؟ توضيح داد: «قطعا بله، مذاکره در صورت ضرورت به وسيله کساني که بتوانند منافع ملت را حفظ کنند و نفوذناپذير باشند، ميتواند اتفاق بيفتد. مانند تيم مذاکرهکننده هستهاي نباشد که دو نفوذي آمريکا داخلش باشد و مسائل امنيتي و اقتصادي ما را تحت تاثير قرار دارد. در چنين شرايطي ميتوان از مذاکره استفاده کرد. مگر ما در جاهاي ديگر نظير همين مذاکره با چين ضرر کردهايم؟ اين مذاکرات منطقي صورت گرفته و توافقاتي در حال انجام است. مذاکراتي که برد- برد باشد ملاک است و طرف چيني هيچگاه به دنبال اين نبوده که برد و باختي در مذاکره اتفاق بيفتد. اما بايد بگويم يقينا نميشود با آمريکاييها که ذاتا به مذاکرات برد- باخت بها ميدهند، مذاکره کرد.» ترقي البته بهخوبي ميدانست اين اظهارات بازتابهاي مختلف و شايد مخالف داشته باشد پس اينچنين به بيان شرح پرداخت که طرف ايراني داراي گرايش اصولگرايانه نبوده است: «متاسفانه هر وقت مذاکرات توسط اصلاحطلبان صورت گرفته ما همين خسارت را ديدهايم. مذاکراتي که در دولت شهيد رجايي توسط آقاي بهزاد نبوي در خصوص قراردادها و بحث گروگانها صورت گرفت، آمريکاييها بهراحتي توانستند آن را زير پا بگذارند و به تعهدات خود عمل نکنند و پولهاي ما را پس از آزادي اسراي جاسوس بازنگردانند. اين نشان داد که آن توافق منطقي و درست نبود. پس از آن هم باز در سعدآباد و در سال 2003 ديديم توافقي صورت گرفت که تمام فعاليتهاي هستهاي ايران به موجبش تعليق شد و آنها نيز به تعهدات خود عمل نکردند و زير بار نرفتند. قبل از انقلاب و در زمان مصدق نيز همينطور بود. در آن مقطع هم آمريکاييها قول دادند که با اخراج تودهايها از سيستم حکومتي ايران به دولت مصدق کمک کنند. اما هيچ کمکي که به او نکردند هيچ، بلکه کودتا به راه انداختند. در توافق مربوط به برجام نيز همين مساله را شاهديم. در توافق مربوط به افغانستان هم ديديم که آمريکاييها به تعهدات خود عمل نکردند» ترقي براي عدم کاستن از اظهاراتش عليه اصلاحطلبان از بيان اين نکته که هيچيک از اين موارد بدون مجوز نبوده است.
دستاورد مذاکره جليلي اصولگرا چه بود؟
نشانه ديگر از سياسي و انتخاباتي بودن ادعاهاي ترقي به اين موضوع مربوط ميشود که او اشاره به دوراني نکرده که جليلي رئيس تيم مذاکره هستهاي بود و با ويليام برنز، قائممقام سابق وزير خارجه آمريکا مذاکره کرده بود؛ مذاکرهاي که نهتنها دستاوردي نداشت بلکه برنز در کتاب خاطراتش با استناد به اظهارات و عملکرد جليلي به القاي اختلاف در ايران پرداخته است: «زماني که طرح مبادله اورانيوم با سوخت 20 درصد را با جليلي مطرح کردم، او گفت با کليت طرح موافق است، اما وقتي به تهران بازگشت، رقباي سياسي احمدينژاد که قبلا هم در مذاکرات هستهاي مشارکت داشتند و نميخواستند او کوچکترين اعتباري از مذاکرات به دست آورد، مانع اين توافق شدند. توافق مبادله سوخت رآکتور تحقيقاتي تهران قرباني رقابتهاي سياسي داخل ايران شد».
فساد اقتصادي با پوشش مرگ بر آمريکا!
مخالفت با آمريکا ظاهرا براي برخي کاربرد پوششي دارد يعني با سر دادن شعار مرگ بر آمريکا به تخلفاتي ميپردازند و تصور ميکنند ارائه چهره ضدآمريکايي از خودشان مانع عيان شدن حقيقت ميشود. دو روز پيش حشمتا... فلاحتپيشه نماينده سابق مجلس گفته بود: «مجلس دهم و در جلسه غيرعلني، زماني که بنده در مورد ضرورت تنشزدايي در سياست خارجي ايران صحبت کردم، چند نفر از نمايندگان به تريبون بنده حمله کردند. آنها افراد محترمي بودند؛ يکي از اين افراد کسي بود که چندي پيش به دليل فساد اقتصادي بازداشت شد و اتفاقا کسي بود که بيش از همه شعار مرگ بر آمريکا سر ميداد.»