
دولت بعدی با هر گرايشی «مذاكره» را میپذيرد؟
چه کسی مذاکره خواهد کرد؟ چرا اصولگرایان از هماکنون خود را برنده مذاکرات احتمالی میدانند؟اصولگرایان با طرح موضوع مذاکره چه اهدافی را دنبال میکنند؟ نقش جریان اصلاحات در فضای پس از شکست ترامپ چیست؟ آیا تکلیف مذاکرات احتمالی برجام در دولت حسن روحانی مشخص خواهد شد؟ این سوالات مهمترین دغدغه این روزهای افکار عمومی جامعه است. این در حالی است که هنوز رویکرد بایدن نسبت به ایران به صورت شفاف مشخص نیست. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوعات با محمدصادق جوادیحصار تحلیلگر مسائل سیاسی گفتوگو کرده است. جوادیحصار معتقد است: «در شرایط کنونی جریان اصلاحات یک رسالت تعیینکننده دارد. اصلاحطلبان در شرایط کنونی باید این پیام را به مخاطبان خود برسانند که لزومی ندارد این جریان حتما در قدرت حضور داشته باشد. در چنین شرایطی اصلاحطلبان میتوانند به حاکمیت مشورت بدهند در صورتی که عدهای خود را ملزم به تعهدات ملی خود بدانند. با این وجود اگر اصلاحطلبان قصد داشته باشند مانند گذشته تلاش کنند در قدرت حضور داشته باشند ادامه چرخه معیوبی خواهد بود که از گذشته تا امروز وجود دارد. در این وضعیت عدهای در دولت و عده دیگری در مجلس مرتب چوب لای چرخ گفتوگوهای برجامی میگذارند تا در نهایت توفیقی به دست نیاید. به همین دلیل اگر در عرصه بینالمللی یک برنامه جامع اقدام مشترک نوشتهایم که همه به آن التزام داشته باشند و از آن منتفع شوند در داخل کشور نیز چارهای نداریم که به یک برنامه جامع اقدام مشترک در زمینه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برسیم». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
به گزارش روز نو :تغيير قدرت در ايالات متحده آمريکا و روي کار آمدن جو بايدن چه چشماندازي را پيشروي فضاي سياسي ايران قرار داده است؟ فضاي سياسي ايران نسبت به رياستجمهوري بايدن چه واکنشي از خود نشان خواهد داد؟
پس از پيروزي جو بايدن در انتخابات چند سناريو محتمل است. نخست اينکه به همان شکل که بايدن عنوان کرده آمريکا دوباره به برجام بازگردد، اگر بايدن بلافاصله پس از حضور در کاخ سفيد دوباره به برجام بازگردد فرصتي پيش خواهد آمد که پنج به علاوه يک به تعهدات خود عمل کند.در چنين شرايطي ايران نيز به تعهدات برجامي خود بازخواهد گشت و به آنها عمل خواهد کرد.به ازاي انجام تعهدات طرفين گشايشهاي اقتصادي براي ايران پيش خواهد آمد، تحريمها برداشته خواهد شد و فضاي اقتصادي ايران رونق خواهد گرفت و فضاي عمومي جامعه اميدوار خواهد شد.اين وضعيت در اتمسفر سياسي ايران نيز تغيير ايجاد خواهد کرد.گشايش و رونق اقتصادي در جامعه اين اميد را در بين مردم ايجاد خواهد کرد که براي انتخابات آينده از فضاي دلسردي که در آن قرار دارند، خارج شوند و با اميدواري و دلگرمي بيشتري به انتخابات رياستجمهوري آينده نگاه کنند. اگر اين اتفاق بيفتد در فضاي داخلي کشور مقاومتهايي رخ خواهد داد.عدهاي هستند که تحتتأثير فضاي تحريمي و ناکارآمدشدن دولت روحاني خود را برنده فضاي عمومي ميدانند و مسير را براي خود هموار ميبينند تا بتوانند در انتخابات1400 رياستجمهوري را به دست بياورند.اين در حالي است که اگر تحريمها برداشته شود اهداف اين عده با چالش مواجه خواهد شد.به همان نسبت هر چه اميدواري در جامعه افزايش پيدا کند چالشهاي آنها جديتر خواهد شد. به همين دليل اين احتمال وجود دارد که فضاي سياسي در ايران دوباره گرم يا حتي ملتهب شود.اگر فردي از جنس دولت روحاني و آشنا به آن اتمسفر در افق برجام ظاهر شود و قصد داشته باشد گفتوگوهاي بين ايران و غرب را ادامه بدهد فضايي در کشور ايجاد خواهد شد که به شور و نشاط بيشتر انتخابات رياستجمهوري کمک خواهد کرد.
اگر شرايط به سمت لغو تحريمها حرکت نکند يا اينکه حرکت کند و دولت بعدي در ايران يک دولت راست راديکال باشدکه با چنين رويکردي همسو نباشد شرايط به چه صورت رقم خواهد خورد؟
دولت بعدي ايران چه راست راديکال باشد و چه چپ راديکال که بنده بعيد ميدانم شرايط براي حضور يک دولت چپ در ايران فراهم باشد به دليل شرايطي که امروز وجود دارد از گفتوگوهاي بينالمللي استقبال خواهد کرد. شرايط امروز به شکلي نيست که با ادامه روند تحريمها بتوان به توسعه اقتصادي دست پيدا کرد. بدونترديد هر دولتي که روي کار بيايد براي حل مشکلات اقتصادي و مراودات بينالمللي بايد به سمت برجام بازگردند. در چنين شرايطي آمريکا بايد تحريمهاي خود را بردارد و کشورهاي اروپايي نيز مراودات اقتصادي خود را با ايران از سر بگيرند.تقريبا همه طيفهاي سياسي در ايران روي اين موضوع اتفاقنظر دارند. اصولگرايان افراطي عنوان ميکنند جريان اعتدالي توانايي کافي براي گفتوگو نداشته و در ميز مذاکرات شکست خورده است. به همين دليل اگر ما پاي ميز مذاکره برويم برنده مذاکرات خواهيم بود. اصولگرايان راديکال نيز اصل مذاکره و بازگشت به برجام را رد نميکنند. با اين وجود عنوان ميکنند ما بايد پاي ميز مذاکره برويم و ما هستيم که در اين مذاکرات برنده خواهيم بود. اين در حالي است که در توافق برجام آمريکاييها مدعي بودند سر آنها کلاه رفته و ايران برنده مذاکرات بوده است. مذاکراتي که توسط جريان اعتدالي و دولت حسن روحاني صورت گرفت. اينکه کساني که چنين ادعايي دارند قرار است چه فتح نماياني کنند مشخص نيست. اين افراد تنها ادعا ميکنند اگر ما باشيم حتما براي لغو تحريمها با آمريکا و کشورهاي اروپايي مذاکره خواهيم کرد اما نه از جنس مذاکراتي که آقايروحاني و تيم ايشان انجام دادهاند.اين افراد مدعي هستند گفتوگوهايي که انجام خواهند داد ارزشي و اصولي و از جنس گفتمان خودشان خواهد بود.
آيا اين احتمال وجود دارد که آقاي روحاني در ماههاي باقي مانده از عمر دولت خود تصميمات مهمي درباره مذاکره و بازگشت به برجام بگيرند تا ديگر تصميمگيري به دولت بعدي که مشخص نيست داراي چه استراتژي است، منتقل نشود؟
خواسته آقاي روحاني همين است و تلاشهاي لازم نيز در اين زمينه در حال انجام است.آقاي روحاني تلاش خواهد کرد تکليف موضوع مذاکره را در دولت خود مشخص کند. با اين وجود بخشي از اين قضيه به رفتار و اقدام طرف مقابل بازميگردد.اينکه بايدن به چه شيوهاي در اين زمينه عمل خواهد کرد داراي اهميت است. آقاي ظريف عنوان کرده بايدن ميتواند با سه فرمان اجرائي همه تحريمها را لغو و شرايط را براي مذاکره مهيا کند سوال اينجاست که آيا بايدن از چنين انگيزهاي برخوردار است و فرصت براي وي مهيا است که بتواند سه فرمان اجرائي را صادر کند يا خير. بنده بعيد ميدانم چنين اتفاقي در ابتداي رياستجمهوري بايدن بيفتد. حتي در ماه نخست رياستجمهوري وي نيز چنين تصميمي بعيد به نظر ميرسد. به همين دليل بازگشت بايدن به برجام و آغاز گفتوگويهاي جديد زمانبر خواهد بود.حداقل کاري که ميتواند در اين زمان رخ بدهد اين است که با بازگشت به برجام ميتوانند تحريمهاي بينالمللي را عليه ايران لغو کنند. در چنين شرايطي کشورهاي ديگر ميتوانند با ايران مراودات اقتصادي خود را انجام بدهند. اين وضعيت نيز بخش مهمي از مشکلات ايران را در کوتاه مدت حل خواهد کرد.اين در حالي است که تصميمگيري در اين زمينه قطعا به عمر دولت آقايروحاني وصال نخواهد داد و دولت بعدي برجام را ادامه خواهد داد.
در شرايــطي کـــه تــرامپ در آمريکا شکست خورده و فضا براي گفتوگو و مذاکره مهيا شده چه رسالتي بــراي جريــان اصلاحــات که همواره به همزيستي مسالمتجويانه با کشورهاي منطقه و جهان تأکيد داشته، قائل هستيد؟
بدونترديد در شرايط کنوني جريان اصلاحات يک رسالت تعيينکننده دارد.اصلاحطلبان در شرايط کنوني بايد اين پيام را به مخاطبان خود برساند که لزومي ندارد اين جريان حتما در قدرت حضور داشته باشد.در چنين شرايطي اصلاحطلبان ميتوانند به حاکميت مشورت بدهند در صورتي که عدهاي خود را ملزم به تعهدات ملي خود بدانند.با اين وجود اگر اصلاحطلبان قصد داشته باشند مانند گذشته تلاش کنند در قدرت حضور داشته باشند ادامه چرخه معيوبي خواهد بود که از گذشته تا امروز وجود دارد. در اين وضعيت عدهاي در دولت و عده ديگري در مجلس مرتب چوب لاي چرخ گفتوگوهاي برجامي ميگذارند تا در نهايت توفيقي به دست نيايد. به همين دليل اين چرخه معيوب ادامه پيدا خواهد کرد.در نتيجه بهترين راه اين است که دولتي از جنس اعتدالي آقاي روحاني يا حتي راست ميانه مانند امثال عليلاريجاني و عليمطهري در دولت آينده نقشآفريني کنند و اجازه ندهند کشور بيش از اين دچار تنگناهاي اقتصادي شود. جامعه نيز مانند بدن انسان است و از يکجايي به بعد مقاومت انداموارگي بدن در مقابل مشکلات جامعه دچار مشکلات جدي خواهد شد. در چنين شرايطي ممکن است شکنندگيهايي به وجود بياورد که قابلترميم نباشد.به همين دليل در مرحله نخست بايد تلاشهايي جدي صورت بگيرد که وضع عموم کشور بهبود پيدا کند و اقتصاد رونق بگيرد؛ وگرنه اينکه چه کسي مديريت کند داراي اهميت نيست. مهم اين است که کشور زنده شود و نفس بکشد. اينکه چه کسي کشور را به اين سمت هدايت کند در مرحله بعدي قرار خواهد داشت.
براي اصلاحطلبان تفاوتي نميکند که رئيسجمهور بعدي يک اصلاحطلب نباشد؛ بلکه فردي مانند آقاي لاريجاني باشد؟
بنده معتقدم اگر مذاکره به صورت صحيح انجام شود مهم نيست چه کسي انجام بدهد.نکته ديگر اينکه مسئول مستقيم اين مسأله تنها دولت نيست؛ بلکه مسئول مستقيم گفتوگوهاي بينالمللي نظام جمهوري اسلامي است. در عرصه نظام جمهوري اسلامي نيز رهبري نقش عمدهاي دارد.شوراي امنيت ملي نيز در اين زمينه نقش محوري دارد. اگر قرار است يک قانوني تصويب شود يا يک معاهده بينالمللي منعقد شود مجلس نقش مهمي خواهد داشت. در حوزههاي غيرهستهاي و نحوه حضور ايران در معادلات خاورميانه اين دولت نيست که تعيينکننده است. اين رويکرد به حوزه مناسبات امنيتي و نظامي بازميگردد که مستقيما تحت نظارت رهبري خواهد بود. به همين دليل در اين گفتوگوها اين مساله داراي اهميت نيست يا کمتر اهميت دارد که اين گفتوگوها توسط اصلاحطلبان صورت ميگيرد يا اصولگرايان. موضوع کليدي در اين زمينه آن است که تيمي که براي مذاکره انتخاب ميشود توانمند باشد و زبان گفتوگو با دنيا را بداند و ارادهاي براي مرتفع کردن مشکلات اقتصادي کشور داشته باشد. اگر اين اتفاق رخ بدهد و اگر سرپرست گروه فردي ماننـد آقــاي ظــريف باشد خيلي خوب است اما اگر شرايط به شکلي رقم بخورد که امثال ظــريــف حــضور نداشته باشند فردي مانند آقاي عراقچي نيز ميتواند اين مسئوليت را بپذيرد. نکته مهم اين است که اين اتفاق بايد توسط تيمي رخ بدهد که به جوانب قضيه تسلط کامل داشته باشد.
از فـــحــواي کــلام شما چنين برميآيد که اصلاحطلبان مانند گذشته از انگيزه کافي براي حضور در قدرت بــرخوردار نيستند. آيا چنين برداشتي از سخنان شما صحيح است، چه استدلالي در اين زمينه داريد؟
بنده نميتوانم به نمايندگي از جريان اصلاحات سخن بگويم. اصلاحطلبان به دنبال اين هستند که وضع عمومي کشور اصلاح شود. از جمله مهمترين اصلاحاتي که امروز بايد انجام شود، اصلاح ساختار مديريتي و اقتصادي کشور است. بايد به اين ساختار پول تزريق شود و براي سرمايهگذاري خارجي امنيت ايجاد کند تا رونق اقتصادي شکل بگيرد. اين ساختار بايد به شکلي باشد که سرمايهگذار خارجي بتواند به راحتي در آن سرمايهگذاري کند. واقعيت اين است که در شرايط کنوني اصلاحطلبان نميتوانند چنين فضايي را تضمين کنند. اين فضا تنها در صورت تعامل همه قوا در کشور شکل خواهد گرفت.بنده بارها عنوان کردهام اگر در عرصه بينالمللي يک برنامه جامع اقدام مشترک نوشتهايم که همه به آن التزام داشته باشند و از آن منتفع شوند در داخل کشور نيز چارهاي نداريم که به يک برنامه جامع اقدام مشترک در زمينه سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي برسيم که همه جريانهاي سياسي براساس ظرفيتهاي خود از آن بهره ببرند. اگر اين اتفاق رخ بدهد به صورت طبيعي ظرفيتهاي جامعه جايگاه خود را پيدا ميکنند. امروز کشور با گلوگاههاي تنگ مديريتي مواجه است. هر کسي موقعيت خود را به عنوان يک گلوگاه قلمداد کردهاست. اين در حالي است که انباشتي از مطالبات پشت اين گلوگاهها محصور شده که نتيجه آن بيکاري، تورم، اعتراضات کارگري و مناقشات خانوادگي است. همه اين مسائل دست به دست هم داده و يأس را در بين مردم افزايش داده است. ما بايد تلاش کنيم از اين بحران عبور کنيم و با رقباي سياسي خود گفتوگو کنيم. در ايران هيچ جريان سياسياي نميتواند جريان ديگر را به صورت کامل حذف کند. به همين دليل جريانهاي فکري و سياسي بايد به يک برنامه جامع اقدام مشترک داخلي برسند تا بتوان از همه ظرفيتهاي کشور استفاده کرد.