رییسجمهور بعدی باید هم تضمین داشتن «وزیر زن» را بدهد، هم سیاست کلی ارتقای عدالت جنسیتی
نمادهای ملی زنانه نیز در این سالها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نام نمادهای ملی به ندرت زنانه است و همین میتواند نشانه نادرستی به دختران فردای ایران باشد. به عنوان نمونه دیروز و پس از رونمایی از ابررایانه سیمرغ، ساخت ابررایانهای با قدرت ۱۰۰برابر بیشتر در دستور کار قرار گرفت. تصمیم گرفتم نام این ابررایانه، نامی زنانه باشد تا غیر از آنکه نشانه قدردانی از زنان باشد، نشانهای برای دختران ایران باشد که سقفهای شیشهای در برابرشان هیچ مقاومتی نخواهند داشت.
به گزارش روز نو :محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات در کانال خود در یادداشتی با عنوان «دنیای خلق نشده» به بررسی انتخابات پیش رو پرداخت.
او نوشت: در متن پیشین، از دو رویکرد «زنده ماندن» و «زندگی کردن» گفتیم و تفاوت نگاه در مورد موضوع «عدالت جنسیتی». مهمترین قسمت در طرح هر صورت مسالهای، پاسخ به آن است.
و اما مسیر؟
بهبود وضعیت زنان و ارتقاء عدالت جنسیتی راهبردهای مختلفی در جوامع داشته است؛ اما شاید نیاز به استفاده از نمادها و ایجاد «سرمایه نمادین» نقطه مشترکی بوده است و همچنان نیز خواهد بود. نمادهای مختلفی که مدام هم به یادآوری کند که عادلانهتر به دنیا بنگریم و هم به دختران ایران یادآوری کند که این احساس بیعدالتی و نارضایتی قابل کاهش است. نمادهایی که میتواند در دو محور باشد:
۱- انتصاب زنان
۲- نمادهای ملی
زمانی که به وزارت ارتباطات آمدم بزرگترین مشکل، دردِ مزمنِ کمبود نیروی زنان قابل انتصاب در پستهای مدیریتی بود. بر این باور بودم که انتصاب مدیران زنی که پلههای مدیریتی را نپیموده باشند؛ میتواند تبدیل به ضد خود شود، کژکارکرد بیابد. (باید یادآور شوم که سلسله مراتب مدیریتی در ساختار اداری قواعدی دارد؛ به عنوان مثال اگر کسی بخواهد معاون مدیرکل شود، باید چند سالی سابقه «رییس اداره» داشته باشد و به همین ترتیب برای مدیرکل بودن نیاز به سابقه معاونت مدیرکلی و …)
مشکل از همین جا آغاز میشود؛ اگر بخواهید مدیر رده بالای زن منصوب کنید و در مدیران رده پایینتر به دنبال گزینه شایسته بگردید؛ معمولا فضا به صورت تبعیضآمیزی به نفع مردان است. این امر به دلیل تاریخی شکل گرفته و نمیشد در عرض کوتاهمدت تغییر بزرگی در این مورد داشت؛ مگر به صورت نمایشی، که آن هم در بلندمدت تبدیل به تقویت رویکرد جنسیتی به نفع مردان میشد. ( زیرا خروجی انتخاب مدیر زنی که شایسته تصدی یک مسئولیت نیست؛ میشود عملکرد ضعیف و همان میشود تقویتکنندهي تئوری زنان نمیتوانند!)
به این ترتیب شاخص کلیدی برایم به جای انتصابهای نمایشی ( همان که رویکرد «زنده ماندن» ترجیحش میدهد؛ چراکه قهرمان دارد و زحمت درگیر شدن با ساخت آینده را ندارد)، شاخص «افزایش سهم زنان در کل» بود.
نباید فراموش کرد که وزارتخانههایی مانند ارتباطات به شدت مردانه بوده است و سهم زنان مدیر در آنان بسیار پایینتر از متوسط دولت بوده است. با این سیاست، ارتقاء مستمر و از پایین به بالا عدالت جنسیتی بهبود یافت. حالا در زمان تحویل تمام سازمانهای کلیدی وزارت ارتباطات دارای یک معاون زن هستند؛ و برخی از آنان دارای بیش از ۳۵٪ سهم زنان در مدیریت، که بالاتر از استانداردهای فعلی ساختار اداری است.
رییسجمهور بعدی باید هم تضمین داشتن وزیر زن را بدهد، هم سیاست کلی ارتقاء عدالت جنسیتی. سیاستی که نه در یک سال، بلکه در ۴ سال معنادار است و میتوان زمان ابتدا و انتها را با هم مقایسه کرد.
نمادهای ملی زنانه نیز در این سالها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نام نمادهای ملی به ندرت زنانه است و همین میتواند نشانه نادرستی به دختران فردای ایران باشد. به عنوان نمونه دیروز و پس از رونمایی از ابررایانه سیمرغ، ساخت ابررایانهای با قدرت ۱۰۰برابر بیشتر در دستور کار قرار گرفت. تصمیم گرفتم نام این ابررایانه، نامی زنانه باشد تا غیر از آنکه نشانه قدردانی از زنان باشد؛ نشانهای برای دختران ایران باشد که سقفهای شیشهای در برابرشان هیچ مقاومتی نخواهند داشت. نام ابررایانه بعدی را «مریم» گذاشتم، هم به قدردانی و یادبود مریم میرزاخانی عزیز و هم پیامی برای زنان.
سیاستهای عدالت جنسیتی سیاستهای بلندمدت هستند؛ که اگر با عینک کوتاهمدتنگری همراه شود به شدت میتواند آسیبپذیر باشد و به ضد خود تبدیل شود. سیاستهای بلندمدتی که باید مورد مطالبه قرار گیرد؛ چرا که ما میخواهیم زندگی کنیم!