سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۲
کد خبر: ۴۷۹۸۲۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۱ - ۰۱ خرداد ۱۴۰۰

کواکبیان: باید با آمریکا رابطه داشته باشیم /خودم را اصلح می دانم

مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری، نماینده پیشین مجلس و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است که این روزها مانند دیگر کاندیداها در انتظار نظر نهایی شورای نگهبان است
روزنو :

کواکبیان: باید با آمریکا رابطه داشته باشیم /خودم را اصلح می دانم

کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم می‌گوید: بنده معتقد هستم این عرضه و این جنم و این توانمندی را دارم که مردم را به عرصه انتخابات و پای صندوق رای بکشانم.

به گزارش روز نو : مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری، نماینده پیشین مجلس و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است که این روزها مانند دیگر کاندیداها در انتظار نظر نهایی شورای نگهبان است؛ هرچند او پیش از این دوبار نامزد انتخابات و ردصلاحیت شده است اما اینبار با امیدواری از رای شورای نگهبان صحبت می کند و می گوید: «فکر نمی‌کنم اینبار برای تایید صلاحیت مشکلی داشته باشم.»

او معتقد است عُرضه کشاندن مردم پای صندوق رای را دارد و اگر مشارکت بالا باشد می تواند مانند حسن روحانی در انتخابات های ۹۲ و ۹۶ رای ۲۰ میلیونی داشته باشد؛ خود را اصلح و واجد شرایط ریاست جمهوری می داند و تاکید می کند برد و باخت در این انتخابات به میزان مشارکت مردم وابسته است.

این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین معتقد است ایران می تواند با آمریکا رابطه داشته باشد، بدون اینکه دل بدهیم و قلوه بگیریم اصل رابطه باشد و از برنامه های دیپلماسی و اقتصادی خود رونمایی می کند.

مشروح گفت‌وگوی خبرگزاری خبرآنلاین با مصطفی کواکبیان را در ادامه بخوانید؛

*آقای کواکبیان! این روزها فعالیت جریان های سیاسی و چند گانه های انتخاباتی را چگونه می بینید؟ فکر می کنید اصلاح طلبان و اصولگراها با حضور دو چهره، دو قطبی شکل می دهند یا اینکه شاهد رقابت درون حزبی اصولگراها خواهیم بود؟

همه چیز به مردم مربوط است، یعنی اگر مردم بیایند و در انتخابات مشارکت گسترده تری داشته باشند، مثلا بالای ۶۰ درصد حضور پیدا کنند احتمال پیروزی اصلاح طلبان بسیار بالا است، اما اگر به هر دلیلی مردم نیایند احتمال پیروزی اصلاح طلبان بالا نیست و به همین دلیل من معتقدم به حضور مردم بستگی دارد.

یک بخشی از این عامل مشارکت گسترده یا مشارکت حداقلی مردم به برخورد شورای نگهبان هم برمی گردد که شورای نگهبان چه فضایی را ایجاد می کند و این واقعا به تصمیم آنها بستگی دارد، آنها تصمیم مهمی را در پیش دارند که بالاخره تلاش کنند حداقل از این ۳ جریان مستقلین، اصلاح طلبان و اصولگرایان هرکدام چند چهره باشند که مشارکت را گسترده تر کنند، ما نمی توانیم بگوییم که رد صلاحیت ها خیلی تاثیری ندارند، چون تاثیر دارد.

در انتخابات مجلس یازدهم فقط ۶۰ اصلاح‌طلب تایید صلاحیت شدند

من بارها گفته ام که در سال ۹۸ ما در کل کشور فقط ۶۰ اصلاح طلب تایید شده داشتیم یعنی برای ۲۹۰ کرسی فقط ۶۰ نفر داشتیم؛ لذا من معتقدم که این عامل دومی است برای اینکه آرایش سیاسی چگونه شکل بگیرد، عامل سوم هم بحث انسجام درون جناح ها است یعنی فرض کنید اگر ۴ الی ۵ اصلاح طلب را به هر دلیلی تایید کردند بین خودمان دیگر دعوا نباشد که بگوییم مثلا طرف در مناظره ها، برنامه ها و صحبتها بهتر جلوه کرده باشد و در نظر سنجی های میدانی مردم اقبال بیشتری به برنامه هایش نشان داده باشند و در کل بیشترین احزاب و فعالان سیاسی و شخصیتها از او حمایت کرده باشند و او باید در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ بماند، عرض من این است که این ۳ عامل بسیار مهم است: میزان مشارکت مردم، نحوه تصمیم گیری شورای نگهبان، انسجام درونی جریانات سیاسی.

اگر مشارکت گسترده نباشد بین آنهایی که ادعای مستقلی دارند مثل آقای لاریجانی و اصولگرایان رقابت شکل می گیرد.(البته جالب این است که آقای رئیسی هم گفته که مستقل است، هرچند اصولگرایان از ایشان پشتیبانی می کنند،) که در این حالت ما به عنوان اصلاح طلب خیلی انگیزه نداریم که از آقای لاریجانی و آقای رئیسی ... حمایت کنیم.

در مشارکت حداقلی تقابل بین مستقلین و اصولگرایان است

ما در حزب مردمسالاری هم تصویب کردیم و در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم تصویب شده که باید از دل جریان اصلاح طلبی کاندیدا داشته باشیم و از آن حمایت کنیم، لذا این یک سناریو در صورت مشارکت حداقلی است، در صورتی که مشارکت حداکثری باشد پیش بینی من این است که بالاخره جریان وسط خیلی نمی تواند قدرت مانور داشته باشد، یعنی نه یارگیری آن از اصلاح طلبان است و نه از اصولگرایان و دو قطب اصلی اصولگرایی و اصلاح طلبی بالا خواهند آمد و باز پیش بینی من این است که با میانگین مشارکت ۶۰ درصد پیروزی برای اصلاح طلبان است.

سناریو سوم مشارکت حداقلی است که به هر دلیلی تقابل بین اصولگریان و اصلاح طلبان شکل نمی گیرد، بلکه میان مستقلین و اصولگرایان است، یعنی یک بازی داخل بین خودشان است و ربطی به ما اصلاح طلبان نخواهد داشت. در این حالت هم من معتقدم که ممکن است پیروزی اصولگرایان را داشته باشیم و دلیل هم این است که آنها عده و ستاد و امکانات و تشکیلات و برنامه ریزی ها و بحثهای زیادتری را از قبل آمده کرده اند و برایشان خیلی حیاتی است که یک رئیس قوه قضاییه آمده که حتما رئیس جمهور شود. فقط در یک حالت ممکن است این تحلیل به شکست بیانجامد که مردم در انتخابات حضور گسترده داشته باشند، ایشان همان حداقل ۱۵ الی ۱۶ میلیون رای دوره قبل را داشته باشد و نه از مستقلین به سبد رای ایشان اضافه شود و نه از اصلاح طلبان به سبد رای ایشان اضافه خواهد شد.

*اصلاح طلبان در این شرایط چه برنامه ای دارند؟ یعنی از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کنند؟

ممکن است شما جبهه اصلاحات ایران را بپرسید که آن جبهه تکلیفش را مشخص کرده است و گفته از درون اصلاح طلبان باید یک نفر بیاید.

آنهایی که پای صندوق رای نمی‌آیند اکثریت هستند

*این در صورتی است که شورای نگهبان تایید کند، اگر تایید نکند...

به هرحال اگر تایید کند و مشارکت حداقلی باشد فایده ای ندارد. یک بنده خدایی به من گفت تو یک میلیون و سیصد هزار نفر رای داشتی و در مجلس دهم نفر سی و هفتم شدی، من گفتم من با مشارکت ۲۰ درصدی اصلا رای نمی آورم، ما تا زیر ۴۰ الی ۵۰ درصد اصلا رای نداریم، تعارف هم ندارد وقتی ما می گوییم میزان رای ملت است یعنی همه ملت و اکثریت مردم؛ مثلا در سال ۹۸، ۶۰ درصد مردم پای صندوق رای نیامدند، این نیامده ها اکثریت هستند، آنهایی که آمدند ۴۰ درصد بودند، و در تهران فقط ۲۰ درصد شرکت کردند، یعنی در تهران ۸۰ درصد مردم غایب بودند، اینجا میزان رای ملت است یعنی چی؟ در آن ۲۰ درصد حداقلی است؟

مجلس یازدهم نماینده ۱۵ درصد مردم ایران است

همین مجلس یازدهم که شکل گرفته واقعا چیست؟ این مجلس نهایتا بتواند نمایندگی ۱۵ درصد را داشته باشد چون همین ۴۰ درصد هم که در کل کشور آمده بودند نهایتا یک سوم آرای آنهایی که آمدند را داشتند، یعنی مجلس یازدهم ۱۵ درصد را نمایندگی می کند و این مجلس، مجلس حداکثری نیست. این را خودشان هم قبول دارند و می گویند مجلس حداقلی هستیم.

لذا این سناریو سوم هم ممکن است قابل تصور باشد. پس یا اکثریت مردم می آیند و اصلاح طلبان می توانند وجود داشته باشند، یا اکثریت مردم نمی آیند که در آن حالت دو احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه بخشی از اصلاح طلبان بخواهند از مستقلین حمایت کنند که ممکن است مقداری قاعده برای اصولگرایان فرق کند ولی محتمل تر آن سناریو سوم است که مستقلین هم خیلی حامی نداشته باشند و اصولگرایان هم که اصلا حامی ندارند، بالاخره سردمدار اصولگرایشان به صحنه آمده است و چند نیروی کمکی هم آورده که بالاخره کمک کنند. از میان اصلاح طلبان هم ما مصوبه داریم، لذا باید جلو برویم و ببینیم چطور می شود.

* موضوعی وجود دارد که شما هم به آن اشاره کردید و آن بحث میزان مشارکت و رویکرد شورای نگهبان است، رهبری هم بر افزایش مشارکت تاکید دارند، اما این روزها می بینیم که شورای نگهبان شمشیرش را از رو بسته است، می خواهم بدانم پیش بینی شما از تصمیم شورای نگهبان چیست؟ فکر می کنید رهبری توصیه ای برای تایید صلاحیت ها خواهند داشت؟ مثل اتفاقی که سال ۱۳۸۴ برای آقای معین و آقای مهرعلیزاده افتاد و با حکم رهبری تایید صلاحیت شدند و بالا آمدند. فکر می کنید یک اتفاق اینچنینی ممکن است امسال هم بیفتد؟

من خبر ندارم و علم و غیب هم ندارم ولی رهبری فرمایشاتشان را گفته اند و آقایان باید به آن عمل کنند. رهبری در آخرین دیداری که با دانشجوها داشتند هم گفتند اولویت اصلی ما مشارکت بالا است و اینکه فردی خوب و متعهد و .. باشد اولویت بعدی است و اولویت اول را مشخص کردند و بارها هم گفتند، رهبری حتی در انتخابات های قبل فرمودند آنهایی که من را قبول ندارند هم به خاطر اقتدار ایران و سربلندی نام ایران پای صندوقها بیایند چون ضریب امنیتی ما و اعتبار کشور بالا می رود، برای همین من نمی دانم، البته بحث سال ۸۴ یک بحث خاصی بود که شما اشاره کردید و کسانی بودند که به هرحال بیشتر از طرف دولت حمایت می شدند و تاکید رهبری را داشتند که مورد توجه قرار بگیرند ولی در این زمان من فکر نمی کنم چون رهبری در دیدار با دانشجوها گفتند من نه به کسی می گویم ثبت نام کن و نه به کسی می گویم ثبت نام نکن و این را به نهادهای قانونی واگذار کرده ام.
خودم را اصلح و واجدشرایط ریاست‌جمهوری می‌دانم

*شما به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری فکر می کنید تایید صلاحیت شوید؟ با توجه به سابقه ای که داشتید و دوبار در جریان انتخابات های ریاست جمهوری رد صلاحیت شدید، آیا انگیزه و دلیل شما برای بیان شرایط اصلاح طلبان در مناظره ها بوده یا دلیل دیگری دارد؟

من همان دفعات هم که ردصلاحیت شدم کسی دلیل رد شدنم را به من نگفت، یک صحبتی آقای کدخدایی کردند که میزان، حال فعلی افراد است، بعد می گویند اینکه ما بخواهیم رد کنیم میزان، حال فعلی افراد است ولی برای تایید کردن این شرایط نیست.

مثلا یک کسی قبلا فوق دیپلم داشت و الان مدرک فوق لیسانسش را گرفته است، این یعنی میزان حال فعلی افراد را دارد، لذا بنده بر اساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی خودم را حتما واجد شرایط می دانم که آمده ام و اصلا خیانت می دانم که کسی خودش را واجد شرایط نداند و بیاید یا حتی خودش را نسبت به دیگران اصلح نداند؛ یک زمانی شما می گویید مصلحت این است که بنده نمی آیم اما یک زمانی برای خودش تکلیف تعیین نکرده که بیاید، اما یک کسی که می آید حتما خودش را بالاتر دیده که آمده است، اگر بالاتر نبیند که به رسول خدا و مسلمانان خیانت کرده است. اینکه می بیند یک کسی از او بالاتر است اما می خواهد خودش را جلو اندازد.
کاندیدای جبهه انقلاب مشخص شود یعنی سایرین ضدانقلاب هستند؟!

ما چنین دیدگاهی داریم؛ لذا این یک تکلیف شرعی و انقلابی است، بالاخره ما این انقلاب را از خودمان می دانیم، این چرندیات است که بعضی از سایتها می نویسند که کاندیدای جبهه انقلاب مشخص شده اند انگار آنطرف جبهه ضد انقلاب است، اصلا این یعنی چی؟ کاندیدای جبهه انقلاب مشخص شده و انگار آنطرف جبهه معاند انقلاب و ضد انقلاب هستند. این عکسهایی که شما الان در اتاق بنده می بینید یکی شان برادر بنده است که شهید شده ، یکی برادر خانم بنده است که شهید شده است؛ ۱۴ نفر از اعضای خانواده من شهید شده اند و خود بنده هم جانباز هستم، اصلا مگر جبهه انقلاب و ضد انقلاب داریم؟

لذا این یک تکلیف شرعی و وظیفه ملی است و ایران ما باید سربلند باشد. در سند بیست ساله سال ۱۴۰۴ به ما گفته شده که باید کشور اول منطقه و کشور دهم برتر دنیا باشیم؛ آیا با این روند واقعا هستیم؟ یک زمانی می گفتیم سند چشم انداز ۲۰ ساله و ۲۰ سال مانده بود، اما الان ۳ سال تا ۱۴۰۴ مانده است، آیا ما می توانیم خودمان را کشور اول منطقه و کشور دهم اقتصاد برتر دنیا حساب کنیم؟ بنابراین ما یک وظیفه ای از لحاظ ملی داریم که اقتدار و سرافرازی ایران را حفظ کنیم و مهمتر از همه اینها تکلیف ملی است.

من دفعات پیش خودم هم خیلی مایل بودم ولی این سری واقعا در کنگره نوزدهم حزب مردمسالاری این وظیفه را روی دوش ما گذاشتند که الا باید کاندیدا شوید. احزاب دیگر هم که کاندیدا نداشتند و الان یادشان افتاده و کاندیدا دارند و حزب ما که همیشه کاندیدا داشته چرا الان کاندیدا نداشته باشد، بعد هم جبهه اصلاحات جزء آن نفراتی که اعلام کرد اسم بنده را هم اعلام کرد، پس هم از برند اصلاح طلبی و هم از برند تشکیلات حزبی و هم وظیفه دینی و هم تکلیف انقلابی و هم وظیفه ملی آمدم و اگر خودم را واجد شرایط نمی بینیم یا بالاتر نبینم که باید خودم را خائن بدانم و بر اساس آموزه های دینی این خیانت است که آدم خودش را الکی عرضه کند در حالی که می داند شرایطش را ندارد یا اگر می داند یک کسی دیگر بالاتر از او هست خودش را عرضه کند.

ردصلاحیت شوم، کک مان هم نخواهد گزید

من فکر می کنم ما اینبار در شورای نگهبان مشکلی پیدا نکنیم ولی اگر هم آنها تشخیص دادند که ما صلاحیت لازم را نداریم ککمان هم نخواهد گزید و می گوییم مثلا دفعات پیش است و یک باری روی دوش ما کمتر احساس می شود و واقعا مسؤلیت بزرگی در شرایط فعلی که مردم اینهمه مشکلات دارند است، یکی از بستگان ما می گفت اگر به پدر و مادرت می خواهی لطف کنی نرو و کاندیدا نشو! گفت یک وقت رئیش جمهور می شوی و مردم به پدر و مادرت فحش می دهند، گفتم آن طرفش را هم ببین که اگر کسی بتواند باری ازدوش مردم بردارد می گویند خدا پدر و مادرش را بیامرزد.

عُرضه کشاندن مردم پای صندوق رای را دارم

*شما فکر می کنید قدرت رای آوری دارید؟ در صورت تایید صلاحیت کاندیدای جریان اصلاحات خواهید بود؟

بله. یک بحث این است که مردم زمینه ای برای مشارکت گسترده دارند و مناظره ها هم می تواند این زمینه را تشدید کند. بنده معتقد هستم این عرضه و این جنم و این توانمندی را دارم که مردم را به عرصه انتخابات بکشانم ولی اصل آن زمینه ها دیگر به من مربوط نیست و به خیلی از چیزها مثل حوادث ۹۸، ماجرای بنزین، به حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، حوادث دی ماه ۹۶، وضعیت معیشتی مردم، نحوه برخورد با کرونا و .. برمی گردد، اما اگر بنده توفیق این را داشته باشم حتما در افزایش مشارکت مردم مؤثر هستم، بالاخره در خودم این را می بینیم که در مناظره ها و ارائه برنامه ها یک کاری کنم که مردم بیشتر بیایند و اگر مردم زیر ۴۰ یا ۵۰ درصد شرکت کنند ما قدرت رای آوری نداریم (نه تنها من بلکه هرکسی از جبهه اصلاحات)، ولی اگر مشارکت بالا باشد حتما قدرت رای آوری داریم.

*اگر مردم بیایند پیش بینی می کنید چقدر رای بیاورید؟

بستگی به درصد حضور مردم دارد. اگر مردم شبیه به ۹۲ یا ۹۶ بیایند در همان حدود رای دارم، هرچه تعداد حضور مردم بالاتر باشد رای بیشتری داریم.

بنده یکجایی گفتم که کاندیدای اصولگرایان این همه می خواهند دست و پای رقبا را قطع کنند اما ما واقعا اینجوری نیستیم، آرزوی من این است که مردم ۶۰ درصد در انتخابات شرکت کنند اما یک اصولگرا رای بیاورد که قطعا اینجوری نمی شود ولی اگر بشود خدا شاهد است من قلبا راضی هستم. اجازه دهید اعتبار کشور، حفظ تمامیت ارضی و پایداری کشور و سرافرازی ملت و نام ایران بلند شود ولی یک اصولگرا بیاید، بعضی ها حاضرند به خاطر یک دستمال کل قیصریه را آتش بزنند.

بنده به عنوان حزب مردم سالاری می گویم واقعیت این است که من معتقدم جزو سابقه دارترین احزاب اصلاح طلب هستیم و آنجا قدرت دست ما بوده است، ما در همین دولت آقای روحانی یک نظرسنجی کرده بودند که کواکبیان وزیر علوم شود و در آن نظر سنجی من رای خیلی بالایی آوردم ولی اگر به شما مراجعه کردند به بنده هم مراجعه کردند. همیشه به من می گویند که شما که دیگر با آقای روحانی بودید، شما که دیگر .. این ظلمی است که به امثال ماها می شود یعنی ما همیشه باید چوب کسانی را بخوریم که هیچ صنمی با هم نداشتیم. بله در برآمدن، در انتخاب ایشان، در پیروزی ایشان ما خیلی نقش داشتیم ولی در تداوم راه ایشان نقشی نداشتیم.

هیئت دولت نباید مجمع‌الجزایر باشد

*اگر رای نیاورید به فکر حضور در دولت بعد هستید؟ یعنی پیشنهاد وزارت یا معاونت داشته باشید؟ احتمال می دهید که بتوانید قبول کنید و در دولت بعد حضور داشته باشید؟

من خودم معتقدم که از افراد توانمند ولو اینکه سلیقه سیاسی آنها به بنده نخورد استفاده کنم، یعنی افرادی که شخصیت تکنوکراتی آنها، یعنی وجهه ای کارشناس و متخصص دارند با اینکه از سلیقه سیاسی من دور باشند. البته معتقدم رئیس جمهور باید ۳ کار اساسی داشته باشد، اینکه ما می گوییم برنامه، برنامه برای وزرا و وزارت خانه هاست، لذا رئیس جمهور باید از همکاران توانمند، متخصص، کاربلد، کار آزموده و اهل برنامه ریزی استفاده کند، من ترجیح میدهم که کابینه خودم را حزبی انتخاب کنم و دلیلش این است که وظیفه دوم رئیس جمهور است که باید یک انسجام درون هیئت دولت داشته باشد و نمی شود هیئت دولت مجمع الجزایر باشد.ممکن است از سلیقه سیاسی من دور باشند ولی باید همانگ و منسجم باشند که این نکته مهمی است.

متاسفانه نظام انتخابات حزبی در کشور نداریم و یکی از برنامه هایمان این است که انتخاباتمان حزبی شود و هیئت دولت هم باید حزبی شود، حزبی که من می گویم یعنی تفکر حزبی و پاسخگویی در آنها باشد، لزوما هم نه فقط حزب مردم سالاری! باید به این تفکر که دولت، دولت برآمده از تحزب است اعتقاد داشته باشند، که حالا از درون حزب مردم سالاری یکجور، از درون جبهه اصلاحات یک جور و از درون مجموعه نیروهایی که اینطور فکر می کنند ولو اینکه غیر اصلاح طلب باشند هم یکجور.

نکته سوم از وظایف رئیس جمهور غیر از بحث اینکه بتواند کابینه قوی، توانمند و کاربلد انتخاب کند و بتواند یک انسجانم و اتحادی میان آنها برقرار کند، نظارت بر کارهای آنهاست، یعنی دلیلی ندارد رئیس جمهور یک وزیری را ۴ سال نگه دارد، اگر ۶ ماه اول فهمید آن وزیر نمی تواند آن ایده آلها را تامین کند باید از او تشکر و خداحافظی کند، بحث نظارت رئیس دولت بر اجزای دولت بسیار مهم است چون بحث مردم است و بحث شخصی نیست، خیلی ها می گویند رئیس جمهور به وزیرهایش وقت نمی دهد من گفتم این خیلی کار بدی است، اگر وزیر نتواند رئیس جمهورش را ببیند، دیگر وای به حال مردم.

برای این دولت به ۴۳ شهر سفر کردیم اما پیشنهاد وزارت ندادند

لذا رئیس جمهور ۳ وظیفه اصلی دارد؛ انتخاب همکاران کاملا توانمند، انسجام بین این همکاران توانمند و نظارت بر آنها. اینها را گفتم تا سؤال شما را جواب دهم، سؤال شما این بود که آیا شما می خواهید با دیگر دولتها همکاری کنید؟ من معتقد هستم اگر از ما دعوت شود حتما بررسی می کنیم اما با اینکه یک سال از پایان مجلس دهم می گذرد کسی از ما دعوت به کار نکرد، اگر از شما به کاری دعوت کرده اند از من هم دعوت کرده اند، ما که نمی رویم بگوییم ما خیلی آدم خوبی هستیم و لطفا ما را وزیر کنید، اصلا یک چنین روحیه ای در بنده نیست، البته دکتر ظریف یک لطفی داشتند و یک حکم مشاورتی دادند اما اینکه من در دولت سمتی داشته باشم، اینطور نیست. این دولتی که ما برای آن به ۴۳ شهر رفتیم و سخنرانی کردیم این است پس چه انتظاری از یک دولت اصولگرا داشته باشم؟ البته اگر آنها دعوت کنند ما بررسی می کنیم ولی اصلا یک چنین توقع و انتظاری نباید داشته باشیم ولی برعکس آن هست، بنده حتما از تمام نیروهای توانمند استفاده خواهم کرد.

*فکر می کنید اولویت دولت بعد چیست؟ الان کاندیداها باید با برنامه اقتصادی بیایند یا یک برنامه دیپلماسی داشته باشند؟ چه برنامه ای داشته باشند که مورد توجه مردم باشد؟

من که رفتم در وزارت کشور ثبت نام کنم گفتم ۳ مشکل اساسی در کشور وجود دارد. یکی بحث معیشت و اقتصاد مردم است، بحث روابط بین الملل و دیپلماسی و سیاست خارجی و دیگری ساختارهای معیوب یا موازی همدیگر و یا متداخل در کار یکدیگر است که این را هم باید اصلاح کنیم. شعار دولت ما صداقت با مردم است، ما که نمی خواهیم خودمان را گول بزنیم. واقعا قانون اساسی ما باید بازنگری شود، برای همین ما طرح جمهوریت سوم را مطرح کردیم که بعد از دوبار بازنگری قانون اساسی ما برای بار سوم باید آن را بازنگری کنیم که بر اساس اصل ۱۷۷ است و حرف براندازانه نیست که اتفاقا دو گروه به شدت با آن مخالف هستند، یکی گروه برانداز اپوزوسیون و خارج از کشور است که می گویند این حرفهایی که اینها می زنند با بازنگری می خواهد نظام را ادامه دهند، ول کنید بگذارید زودتر به بن بست برسند و کامل تمام شوند، یک گروه هم آنهایی هستند که میز قدرت و صندلی ریاست را محکم چسبیده اند و می گویند دست به قانون اساسی نزنید، ظاهرا این دو گروه ۱۸۰ درجه ضد یکدیگر هستند اما در باطن دارند یک حرف می زنند که ما اصلا اصلاح ساختاری نداشته باشیم.

من معتقدم که باید بازنگری شود و ۳۰ مورد را بررسی کردیم و ۱۵ مورد را در طرحمان آورده ایم و ۱۵ مورد هم چیزهای جنبی است و بخش دیگر بحث های بین المللی است که من مفصل آنجا ۱۰ برنامه ارائه دادم و یکی هم بحثهای اقتصادی است که ما آنجا ۱۵ برنامه داشتیم، لذا من معتقد هستم که برای هرکدام از اینها راهکار داریم، مثلا من در برنامه های اقتصادی گفتم بزرگترین مشکل ما این است که روز به روز از ارزش پول ملی کاسته می شود، این بزرگترین مشکل ما است و این تا تقویت و تثبیت نشود برطرف نمی شود، شما حساب کنید که در پایان دولت آقای روحانی ما نهایتا بخواهیم با دلار ۲۰ هزار تومانی آن را تحویل دولت بعدی دهیم.
مذاکرات وین در بهبود شرایط موثر است

*فکر می کنید مذاکرات وین به نتیجه ای برسد که دولت بعد با شرایط مطلوب تری شروع به کار کند؟

بله، اثر دارد. اما من می خواهم بگویم در خوشبینانه ترین حالت آن می توانیم بگوییم دلار ۲۰ هزار تومانی که البته بخشی از آن بخاطر ۳ سال اخیر و تحریم ها است؛ این ۲۰ هزار تومان یعنی ۵ برابر بالاتر از ۴ هزار تومانی بود که احمدی نژاد دولت را تحویل دولت فعلی داد و جالب است بگویم که نسبت به پایان دولت آقای خاتمی که حدودا هزار و ۳۰۰ تومان بود، شما حساب کنید که حدودا ۱۵ برابر شده است، پایان دولت آقای هاشمی رفسنجانی نرخ دلار ۸۰۰ تومان بود، حالا حساب کنید ۲۰ هزار تومان چند برابر ۸۰۰ تومان است.
دلار از دولت میرحسن موسوی تاکنون ۵۰ برابر شده است

در پایان دولت آقای میرحسین موسوی و در زمان جنگ تحمیلی دلار ۴۰۰ تومان بود، شما حساب کنید که ۴۰۰ تومان ما ۲۰ هزار تومان شده است یعنی در این ۴۰ سال ۵۰ برابر شده است و ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده است، اما مثلا در عربستان قیمت دلار ۴۰ سال پیش با الان هیچ تفاوتی نکرده است، این یعنی مردم روز به روز فقیرتر شده اند، یعنی قدرت خرید مردم روز به روز کاهش پیدا کرده است، یعنی بسیاری از صنایع ما متضرر شده اند و باید این مشکل را حل کرد، این مشکل حل نمی شود مگر اینکه ما بانک مرکزی را مستقل کنیم، استقلال بانک مرکزی یعنی به دهن رئیس جمهور نگاه نکند که رئیس جمهور چی می فرماید بلکه به شاخص های اقتصادی نگاه کند.

شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه غیر قانونی است

من معتقدم اگر همان روال معمولی را پیش می رفتیم باید الان ارز ما ۸ هزار تومان نهایتا ۱۰ هزار تومان باشد نه اینکه یکدفعه ۲۰ هزار تومان شود. این ۱۰ هزار تومان اضافی آن به دلیل فشارهای حداکثری، تحریم های بین المللی و یک جانبه و ظالمانه است، مذاکرات می تواند یک بخشی از این فشار را کم کند لذا من واقعا معتقدم که به استقلال بانک مرکزی توجه کنیم. ما یکدفعه دیدیم که دولت از طریق شواری هماهنگی اقتصادی سران سه قوه تصویب کردند، همین شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه غیر قانونی است و در کجای قانون اساسی چنین چیزی داریم؟ یا مثلا شورای عالی انقلاب فرهنگی اصلا در قانون اساسی نیست، یا شورای عالی فضای مجازی اصلا در قانون اساسی نیست، اگر اینها لازم است باید به قانون اساسی بیاید و قانونمند شود، لذا برای همین می گویم که بازنگری لازم است.

بالاخره آنها تصویب کردند که فلان مؤسسه ثامن الحجج، آن یکی ثامن الائمه، آن یکی کاسپین، آن یکی فلان و .. ، این مؤسسات مالی مثل قارچ روییده اند و سهامداران به شدت ضرر کرده اند و بعد گفتند بسم الله، الان سهامداران اعتراض دارند و برای اینکه سر و صدای آنها بخوابد حدودا ۷۰ هزار میلیارد تومان پول از جیب ملت برداشتند و به کسانی دادند که اعتراض داشتند دادند، برای چه این کار را کردند؟ چون بانک مرکزی مستقل نیست.

چرا شیک‌ترین عمارت‌ها برای بانک‌هاست؟

واقعا باید ببینیم که بهترین بانکها، مجلل ترین ساختمانها، زیباترین و شیک ترین عمارتها در همه شهرها برای بانکهاست چون پول می گیرند و چقدر سود می گیرند، بانک مرکزی در رابطه با صندوق توسعه ملی آمده است، پس باید فکر کنیم، همه اینها به هم ربط دارد، ما گفتیم ۲۰ الی ۳۰ درصد سالانه از درآمدهای نفتی را آنجا ببریم، اما این اتفاق نیفتاد ولی از آن جیب برداشته شد، انیمیشن صدا و سیما انقدر میلیون دلار، آب و فاضلاب روستایی انقدر میلیون دلار و .. . این بحثها را می شود در بحثهای اقتصادی هم مطرح کرد، من می خواهم بگویم بنده برای اینکه یک حداقلی از معیشت مردم تامین شود با پرداخت مستقیم یارانه به شدت مخالفم و از اول هم مخالف بودم چون یکی از دلایل این وضع اقتصادی رشد نقدینگی است، ما داریم حداقل سالی ۶۰ هزار میلیارد تومان یارانه می دهیم، ما می گوییم به جای اینکه پول نقد دهیم که معلوم نیست چجوری می خواهد خرج شود بیاییم یک کارت رفاه ملی دست مردم دهید که حداقل معیشتشان و حداقل برخورداری از سرانه بهداشت و سلامتشان و حداقل برخورداری از بحث آموزششان و حداقل برخورداری از حمل و نقل عمومی و امثال اینها تعریف داشته باشد و این کارت به درد همه کار بخورد و دیگر پول یارانه به آنها ندهیم که خرج چیزهای به درد نخور شود.

لذا ما طرح داریم و معتقد هستیم برای تقویت و تثبیت ارزش پول ملی باید بانک مرکزی را مستقل کنیم و جلوی نقدینگی را بگیریم و برای این دو کار برنامه گفتیم. در مسائل سیاست خارجی هم که خیلی بحث کردیم و بنده معتقدم چرا آمریکا با چینی ها باید رابطه داشته باشد؟ مگر چین بزرگترین رقیب اقتصادی آن نیست؟ ولی مگر روابط سیاسی آنها با هم قطع است؟ مگر با هم خصومت دارند؟ مگر با روسیه از لحاظ امنیتی اینهمه مسائل و مشکلات ندارند؟ ولی مگر روابطشان با هم قطع است؟

ما هم می توانیم با آمریکا رابطه داشته باشیم یعنی بدون اینکه دل بدهیم و قلوه بگیریم اصل رابطه باشد، ما سر عراق می رویم و مذاکره می کنیم، سر افغانستان مذاکره می کنیم، سر هسته ای مذاکره می کنیم اما در رابطه با مسائل دو جانبه خودمان همیشه درگیر هستیم، البته رهبری هم فرمودند یک موقع ممکن است پیش آید که خود من نگاه می کنم و ما باید برویم و رابطه برقرار کنیم، اینکه نمی شود ما همیشه در حالت بحرانی روابط با آمریکا باشیم و یک جایی باید این بحث تمام شود و تمام شدنش هم با حفظ عزت و مصلحت و .. باشد.

ما که نمی خواهیم برویم و هرچه آنها گفتند را بگوییم چشم، ما هم حرف و نظر و بحث داریم، لذا در بحث روابط بین المللی اینکه برجام چه می شود، اتحادیه اروپا چه می کند، مذاکرات وین به چه نتیجه ای می رسد بهانه است و اصل ماجرا اینجاست و بعضی ها عادت کرده اند می گویند ما تحریم ها را دور می زنیم یا تحریم ها را خنثی می کنیم، خب بروید و خنثی کنید ولی تحریم باید از بین برود، تا زمانی که تحریم از بین نرفته است شوخی است که بگوییم وضع معیشتی مردم را می توانیم حل کنیم چون اینها به هم ربط دارند و مگر می توانیم منکر آن باشیم؟

هر کسی یک راه حل اقتصادی دارد، آیا راه حلی دارید که بدون رفع تحریم وضع اقتصادی ما به شکل استیبل جلو رود؟ یا اینکه می گویید ما می خواهیم کره شمالی شویم؟ اگر کره شمالی شویم دیگر نه به مذاکره احتیاج داریم نه به برقراری رابطه بین ایران و آمریکا و به هیچ چیز دیگری هم احتیاج نداریم و فقط دلمان به سلاح های هسته ای خوش است که آن را هم طبق فتوای رهبری نمی خواهیم داشته باشیم، لذا این ۳ مشکل یعنی مشکلات معیشتی مردم، روابط بین المللی و بحث ساختاری از اساسی ترین مشکلات است که برای هرکدام راه حلی داریم.

باید به دنبال جامعه‌محوری باشیم نه قدرت‌محوری

*برنامه اصلاح طلبان برای پسا انتخابات و اگر منجر به شکست آنها شود، چیست؟ منزوی می شوند یا ترجیح می دهند با حاکمیت همکاری بیشتری داشته باشند؟

بنده خودم را سخنگوی کل اصلاح طلبان نمی دانم، اما بعضی ها فکر می کنند سخنگوی اصلاح طلبان هستند و می گویند اصلاح طلبان باید این کار را کنند؛ خب مرد حسابی تو از حزب خودت صحبت کن! چرا از مجموعه اصلاح طلبان صحبت می کنی؟ اصلاح طلبان یک طیف وسیعی هستند ولی پیشنهاد بنده این است که ما به جای اینکه دائما به دنبال قدرت محوری باشیم به دنبال جامعه محوری باشیم یعنی بعضی ها دوست دارند به هر شکلی که شده و با هر قیمت و نکبتی که شده این صندلی قدرت را داشته باشند، ما یک چنین اعتقادی نداریم، ما می گوییم جانب مردم را بگیریم و بدانیم مطالبات مردم و تقاضای مردم و درخواستهای مردم چیست و از همانها پشتیبانی کنیم و از آنها بحث کنیم. لذا اصلاح طلبی جامعه محوری را من بر اصلاح طلبی قدرت محوری ترجیح می دهم.

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز