
عبور مردم از جناحهای سياسی به مطالبات اجتماعی
روز نو:همگان منتظر بودند که تغییرات مثبت و رو به جلویی در دولت دوم حسن روحانی که با حمایت اصلاحطلبان و رای بالای مردم در اردیبهشت 96 روی کار آمد، در خصوص حل مشکلات بهخصوص اقتصادی خود مشاهده کنند اما به هر صورت و تحت تاثیر متغیرهای گوناگون این اتفاق نیفتاد و در نتیجه با توجه به روندهای جامعه و افزایش مشکلات جامعه، اعتماد و امید خود را به روحانی و جریان حامی او یعنی اصلاحطلبان از دست داد. بر خلاف عدهای که فکر میکردند این رویگردانی مردم از اصلاحطلبان و اعتدالیون به نفع اصولگرایان خواهد بود اما در واقع اینگونه نشد و مردم در دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری حضور حداکثری نداشتند تا نشان دهند که از جریانات سیاسی بریده و نا امید شدهاند و دیگر تغییر را از مسیر آنها جستجو نمیکنند. حال دولت اصولگرای رئیسی روی کار است و با وجود وعدههای بسیار برای بهبود وضع معیشت مردم، هنوز شرایط تغییری نکرده و حداقل جامعه رأی رئیسجمهور، منتظر تغییراتی هستند. اگر شرایط اینگونه پیش برود و تغییری حاصل نگردد؛ باز هم جامعه از جریانات سیاسی رویگردان خواهد شد و آن زمان باید در پی جریانهای آلترناتیوی این بار جامعهمحور و نه سیاسی باشیم.
لزوم بازگشت به جامعه
زمانی که در اعتراضات دی ماه 96 شعاری تحت عنوان اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا از سوی معترضین سر داده شده بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب نسبت به این مساله واکنش نشان دادند و این شعار را شعاری پوچ و تو خالی خوانده و به این نکته مهم تاکید کردند که اصلاحطلبان همچنان فعال، پویا و منسجم به کنشگری سیاسی خود ناظر بر مسائل مختلف ادامه میدهند. اما روند امور جامعه و گذشت زمان به مرور ثابت کرد که نوع نگاه جامعه نسبت به جریانهای سیاسی چندان هم دور از این شعار نبوده و اصلاحطلبان و اصولگرایان نیز در غوغای بازیهای سیاست و قدرت خود مردم را به عنوان رکن مهم و رکین جامعه نادیده انگاشته و به دنبال اهداف و منویات خود رفتهاند. همین امر نیز موجبات رویگردانی و کاهش چشمگیر حضور مردم در انتخابات مجلس در اسفند 98 و ریاست جمهوری در خرداد 1400 را رقم زد. آنچه مسلم است امروز مردم دیگر مثل سابق چندان وقعی به جریانها و جناحهای سیاسی نمینهند و از آنجایی که هر دو این جریانات را در مقاطع مختلفی که قدرت در اختیارشان بوده امتحان کردهاند میدانند که شعار مطالبات و حقوق مردم صرفا شعاری انتخاباتی بوده که با طرح آن مردم را پای صندوق بکشانند و پس از رسیدن به مقام و جایگاهی مردم و مطالباتشان را فراموش میکنند. لذا اگر نیک بنگریم در انتقادات مردم به مسائل مختلف از بحران آب گرفته تا مشکلات معیشتی و اعتراضات صنفی دیگری ردی از جریانهای سیاسی به عنوان محور مطالبات مردم از حاکمیت و دولت دیده نمیشود. هر چند اصولگرایان همواره از موضع بالا به مردم نگاه کردهاند و هیچگاه به مقولهای همچون جامعه محوری همت نگماردهاند اما اصلاحطلبان که طی دهههای گذشته همواره از مردم و مطالباتشان صحبت کردهاند نیز نتوانستهاند آنطور که باید در راستای تحقق وعدههای خود و مهمتر از آن مطالبات مردم کاری از پیش ببرند. همین مساله است که باعث شده تا دیگر مردم امید به تغییر را از کانال جریانهای سیاسی جست و جو نکنند و راه دیگری را برای این مهم بر گزینند. به نظر میرسد که اصلاحطلبان نیز اگر بخواهند اعتماد عمومی را بازیابی کنند و همچنان اقبال عمومی را همراه داشته باشند باید ضمن خانهتکانی اساسی در جریان خود تا مدتی جامعه محوری پیشه کرده و نهادهای مدنی خود را فعال سازند تا باز هم با جلب نظر و حمایت مردم اینبار برای حل مشکلات مردم وارد عرصه سیاست و قدرت شوند.
بنبست اصلاحطلبی و اصولگرایی
یک جامعه شناس سیاسی درباره تحولات جامعه و چرایی عقبماندگی حوزه سیاسی از اجتماعی اظهار داشت: در دوره جدید ایران اتفاق مهمی افتاده که میتوان آن را «به بنبست رسیدن» اصلاحات و اصولگرایی در ایران تعبیر کرد. زیرا اگر به بن بست نرسیده بودند، منشأ کنشگری اجتماعی یا سیاسی در ایران باید دوگانه اصولگرایی- اصلاحطلبی باشد و این دوگانه، کنشگری را افزون کند. این بنبست هم بهنوبه خود، نخست از اصلاحطلبان شروعشده و بعد به اصولگرایان منتقل شد. تقی آزاد ارمکی گفت: وقتی سیاست تنها مساله اصولگرایان شد، در این صورت نظام سیاسی و جامعه، به سمت دوگانهای حرکت میکنند که دیگر دوگانه دولت-ملت نیست، بلکه دوگانهای است که در یکسوی آن، اصولگرایی قرار دارد که صرفاً به پدیده قدرت، حاکمیت و دولت معطوف شده و در سوی دیگر این دوگانه، وقتی همه نیروها، عوامل و ملاحظات جامعه به بیرون رانده شد، جهت جامعه، غیردولتی و غیرسیاسی میشود. لذا آنچه تحت عنوان اعتراضات به وضعیت آب، هوا یا اعتراضات معلمان میبینیم، ناشی از این تحول است. وی افزود: محور این اعتراضات، مسائل غیرسیاسی است که معطوف به حاکمیت و سیاست نیست، بلکه بیشتر معطوف به جامعه، ضرورتها، الزامات و گذشته تاریخی و فرهنگی جامعه است که طی آن جامعه با همه نیروهایش فعال است، اما بدون آن نیروهای سیاسی دوگانه که پیشتر با نام اصلاحطلبی و اصولگرایی وجود داشت. زیرا آن نیروهای سیاسی دوگانه دچار نوعی بحران، بههمریختگی و گمشدگی شدند. این همان راز و رمز اتفاقاتی است که الان در جامعه میبینیم و به همین دلیل است که اتفاقات کنونی، گسترده، تکرارپذیر، عمومی و معطوف به حوزههایی است که تاکنون از نظر سیاست و دوگانه اصولگرایی-اصلاحطلبی مغفول مانده بود. این استاد دانشگاه در خصوص الزامات عملی موفقیت اصلاحطلبان بیان کرد: اگر بازشناساییها و بازبینیهای اصلاحطلبان، با یک فهم تاریخی، ضرورتهای امنیت ملی و آینده ایران توأم باشد، این احتمال هست که جامعه به سمت آنان بیاید. این جامعهشناس اضافه کرد: اگر مسائل جامعه به مسائل اصلاحطلبان تبدیل شود و اصلاحطلبان به شئونات و الزامات فرهنگی جامعه توجه کنند و سپس وارد گفتوگو شوند، میتواند وضعیت دیگری ایجاد شود. لازمه این امر این است که اصلاحطلبان از حوزه سیاست به عرصه فرهنگ، ادبیات، شعر، موسیقی، تاریخ و هنر و در کل، داشتن فهم فرهنگی و تمدنی از ایران تغییر مسیر دهند. ارمکی ادامه داد: مسئله اصلاحطلبی فردا، باید مطالبات زیست و زندگی مردم را به صدر اولویتهای خود منتقل کند و این تحول، بر رویکرد و اولویتبندی اصولگرایی هم تأثیرگذار خواهد شد. وی تصریح کرد: نقطه مرکزی اصلاحطلبی فردا، سامان حیات اجتماعی و زندگی مردم، بهبود معیشت و زیست و بهبود مناسبات اجتماعی است. بهعبارتدیگر، اصلاحطلبی تاریخی و اجتماعی فردا، تلاش میکند روابط آدمیان در سرزمینی به نام ایران را تنظیم کند. مفهوم ایران بسیار برجسته خواهد بود، به این معنی که بسیار ملیگرا بوده و تاریخ، ملیت و حد ومرز سرزمینی مسئله اصلی او خواهد بود. در یک کلام اصلاحطلبی فردا به زیست بهتر مردم در ایران، توجه ویژهای خواهد داشت.