همتی: سیاستمدار نبودم که در انتخابات وارد نمیشدم
روز نو :من فیلم انتخاباتی توکلی را سانسور نکردم؛ وزیر کشور گفت که این فیلم اشکال دارد و نباید پخش شود / نقد هاشمی در صداوسیما ممنوع نبود؛ چه در زمان میرحسین موسوی و چه دوره هاشمی، دولت را نقد میکردیم / حاج احمد خمینی گفت فیلم دیدار امام و شواردنادزه را کامل پخش کنید، گفتم نمی شود؛ این کار در روابط سیاسی اثر منفی دارد؛ امام گفت صداوسیما هر چه صلاحدید خودش است عمل کند / قبل از سفر به چین ملاقات ۳۰، ۴۰ دقیقه ای با رهبری داشتم / روحانی گفت میخواهی انتخابات را ادامه بدهی یا استعفا میدهی؟ گفتم الآن که تأیید صلاحیت شده ام، برای نظام خوب نیست که کنار بروم؛ گفت یا باید بانک مرکزی باشید یا در انتخابات / اگر به گذشته برگردم، نمی پذیرم که در شرایط یکسال ونیم پایانی دولت روحانی، به دولت بپیوندم
عبدالناصر همتی، رئیس کل اسبق بانک مرکزی وکاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، در یک مصاحبه مفصل سه ساعته با مجله آگاهی نو نکات مهمی را مطرح کرده است.
بخشهایی از این گفتگو که درشماره اخیر مجله آگاهی نو در۳۰ صفحه چاپ شده است، نقل میشود:
همتی پس از انتخابات سکوت کرد؟ در فضای انتخابات انتظار داشتیم که جنب وجوشی شکل بگیرد و پس از انتخابات منجر به تشکیل جریان یا حزبی شود، اما عملاً سکوت شد. این سکوت محصول چیست؟
من پس از انتخابات سکوت نکردم. مطالب اقتصادی لازم رابعضا مطرح میکنم، باید بپذیریم که انتخابات تمام شده است و فکر میکنم هر دولتی که تازه بر سر کار میآید، باید این فرصت به تیم جدید داده شود تابرنامه ریزی کرده وکارهایشان را شروع کنند؛ شرایط حساس اقتصادی کشور و تحریم نیاز دارد که این فرصت را به دولت جدید بدهیم تا بتواند خارج از تنش و فشار خاص، خصوصاً از طرف رقیب انتخاباتی برنامه هایش را اجرایی کند. اگر دولت مشکلاتی در عدمِ حل مسائل اقتصادی پیدا میکند، مدام انگشت اشاره را به سمت کسانی نگیرند و بگویند که مخالفین یا منتقدین اجازه نمیدهند کار کنیم یا بازار دچار مشکل شود. با توجه به گذشت چند ماه از استقرار دولت، فعلاً نتیجه ملموسی از اقدامات دولت اقدام مهمی جزتسریع درواردات واکسن ندیدیم. واردات واکسن از چین وکواکس هم براساس برنامه ریزی دولت قبل وعمدتاً از منابع تدارک دیده شده از قبل و در دوره مسئولیت من در بانک مرکزی ممکن شد، اما از این نظر که سبب شد مردم عزیز از این مخمصه بیرون بیایند، واکسینه شوند و مشکلاتشان کم و تعداد فوتی ها نزولی شود،خوشحالم از دولت هم تشکر میکنم که به روند واکسیناسیون سرعت داد که اقدام خوبی است و باید تقدیر کرد؛ اما در زمینه های دیگر اقتصادی هنوز اقدام مهمی ندیدم که راجع به آن اظهارنظر یا صحبت کنم، فکر میکنم ضروری است افرادی مانند من در جامعه باشیم و مطالب مهمی که فکر میکنیم ضرورت دارد را مطرح کنیم. از همه مهمتر مسائل اقتصادی است؛ سبقه اصلی من هم اقتصادی است و بنابراین طبیعی است که بخواهم بیشتردر ارتباط با مسائل اقتصادی نظر بدهم. بنده فرد فعالی هستم، نمیشود کسی که ۴۰ سال در مسئولیتهای مختلف بوده یکباره پس از انتخابات کرکره را پایین بکشد و کنار برود. انشاءالله بتوانیم کمک کنیم تا کشور پیشرفت کند، من هم خودم را جزئی از مجموعه کسانی میدانم که فکرمیکنم نیاز است که در جامعه حضور فعال داشته باشیم و تجاربمان را به اشتراک بگذاریم
*آیا خودتان را سیاستمدار میدانید؟
سیاستمدار نبودم که در انتخابات وارد نمیشدم.
*چون وجه اقتصاددانی شما برجسته بوده، اما به نظر میرسد از این به بعد با یک سیاستمدار حرفهای مواجهیم.
اقتصاددان بودن من از این جنبه است که تمام تحصیلات و تدریس و کتابهایم در چارچوب اقتصاد است، طبیعی است که در مورد اقتصاد بیشتر صحبت کنم. فکر میکنم این امتیازمن باشد .اما مفهومش این نیست که سیاستمدار نباشم. بعضیها به من میگفتند که رسانه ای هستید، البته رسانه ای هم قبول دارم، اما رسانهای از نوع سیاسی، زیرا معاون سیاسیِ صداوسیما بودم. در رسانه رئیس شبکه، تهیه کننده، مدیر تولید و کارگردانها را داریم، من بخش سیاسی را به عهده داشتم و سیاست گذارِ سیاسیِ صداوسیما بودم؛ بنابراین فی النفسه از ۲۲ سالگی فردی سیاسی بودم. ولی در شرایطی که در بانک مرکزی یا بیمه فعالیت داشتم، تحرک سیاسی معنای خود را از دست می داد. در بانک مرکزی باید شخص مستقلِ واقتصادی بود، گرایشات سیاسی نباید در مسئولیت بانک مرکزی بروز کند. طبیعی است الآن که مسئولیت خاص اقتصادی ندارم مانعی ندارد که درباره مسائل سیاسی و حتی فرهنگی اظهارنظر کنم.
*موضوع دیگری که درباره شما وجود دارد بحث احمد توکلی و انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۲ است. میگویند آقای همتی که الآن در این انتخابات معترض سانسور فیلمش بود، خودش فیلم آقای احمد توکلی را سانسور کرد.
نه من سانسور نکردم و به نظرم این نوع نقل موضوع هم ظلمی در حق من است. آن زمان من معاون سیاسی صداوسیما بودم؛ شورایی که راجع به تبلیغات و خبرانتخابات کاندیداها تصمیم گیری میکرد مرکب از دادستانِ کل کشور، وزیر کشور و رئیس صداوسیما بود. هرکدام از اینها نمایندهای تعیین کرده بودند؛ من نماینده صداوسیما بودم، اگر آقای ایوبی نماینده وزیر کشور بود و دادستانِ کل کشور هم اختیارش را به رییس صداوسیما داد و گفت هر تصمیمی بگیرید من قبول دارم و اصلاً در جلسه شرکت نکرد. در فیلم انتخاباتی آقای توکلی ایشان نکاتی را مطرح کرده بود که از نظر ما موضوع خاصی نبود، اما آقای نوری به عنوان وزیر کشور مخالفت کرد، نماینده اش با ایشان تماس گرفت و آقای نوری گفت که این فیلم اشکال دارد و نباید پخش شود. وقتی که ایشان گفت اشکال دارد، یعنی عملاً ازدو نفر یک نفر رأیاش برگشت و بنابراین نمیتوانستیم آن را پخش کنیم و با اینکه اعلام کرده بودیم در آن ساعت پخش میشود من به آقای ایوبی پیشنهاد دادم در جلسه با آقای توکلی صحبت کنیم و ایشان متنشان را قدری اصلاح کند؛ لذا اقای توکلی را دعوت کردیم اما آقای ایوبی علیرغم قرارقبلی نیامد. دادستان کل کشور هم که نماینده ای نداشت. آقای توکلی آمد و دید که در جلسه فقط من هستم، بنابراین اینکه گفتند فقط همتی تصمیم گرفت، اینطور نبود، آنها در جلسه نیامدند و من را در مقابل کار انجام شده قرار دادند. موضوع رابا ایشان درمیان گذاشتم.اقای توکلی گفت من چیزی را تغییر نمیدهم، گفت فیلم همین است، میخواهید پخش کنید و نمیخواهید پخش نکنید.
*محتوایش تند بود؟
به نظر من اصلاً تند نبود. من دوباره با وزیرکشور صحبت کردم و گفتم اگرموافقت کنید پخش کنیم اما مخالفت کرد، بالاخره وزیر کشور، به عنوان مسئول برگزاری انتخابات گفت پخش نشودمتاسفانه ريیس صداوسیماهم دردسترس نبود ونتونستم نظرتاییدی ایشان رابگیرم وپخش کنم(ان موقع موبایل نیامده بود). من نوار را در کشوی دفترم گذاشتم و اعلام کردیم که به دلیل عدم تأیید شورا این فیلم قابل پخش نیست. من هم که نمیتوانستم به تنهایی اجازه پخش بدهم. ساعت ۹ شب به منزل رفتم. مرحوم آقای میرمحمدی از دفتر آقای رییس جمهوراز طریق پیج تماس گرفت. از خانه به ایشان زنگ زدم، گفت آقای هاشمی میخواهند با شما صحبت کنند. آقای هاشمی به من گفت که چرا فیلم را پخش نکردید، معترض بود. گفتم وزیر کشور شما مخالف بودند، گفت کار درستی نبود و باید پخش میکردید، همین الآن بگویید پخش کنند. گفتم آقای هاشمی من الآن منزل هستم و ویدئو در کشوی من است، حداقل نیم ساعت طول میکشد که بروم به آنجا، گفت هر طور شده بروید و هر زمان رسیدید این فیلم را پخش کنید. گفتند اصلاً کار درستی نکردند. من هم گفتم آقای نوری وزیرِ شماست و اگر نظر شما به عنوان رئیس جمهور این است این کار را انجام میدهم. وقتی رسیدم به سازمان، فیلم سینمایی در حال پخش بود، آن زمان آقای فریدزاده رئیس شبکه یک بود،. گفت فیلم سینمایی تازه شروع شده، نمیتوانیم فیلم سینمایی را قطع کنیم و فیلم انتخاباتی را پخش کنیم. یک ساعت طول کشید تا بعد از فیلم سینمایی پخش شد. بنابراین اینکه میگویند همتی سانسور کرد درست نیست. موضوع این بود و من یکی از آن سه نفر بودم ونتوانستم تایید اعضای شورا رابگیرم و اگر آنها مخالفت نمیکردند حتماً پخش میکردم.
*اما آقای همتی آن زمان کلاً رادیو و تلویزیون اجازه نقد آقای هاشمی را نمیداد، این حرف درست است؟
نه اینطور نیست. اتفاقاً نقد صداوسیما از دولت آقای هاشمی نیزبود. چه در زمان آقای میرحسین موسوی و چه دوره آقای هاشمی، دولت را نقد میکردیم و بعضی اوقات با آنها اختلاف نظرهای خیلی جدی داشتیم، اما نقدهایمان تخریبی نبود. این را قبول دارم و هنوز هم معتقدم که صداوسیما نباید نقد تخریبی کند؛ اما اینطور نبود که نقد جدی نکنیم. بطورمثال دوره آقای هاشمی میزگردی در صداوسیما برگزار شد که من به عنوان معاون سیاسی در آن شرکت وآن را اداره کردم. سه جلسه بود که آقای عادلی و مرحوم نوربخش در آن شرکت کردند. جلسه راجع به سیاست توزیع ارز (همان سهمیه های ۵ هزار دلاری) بود، آنجا محکم نقد کردم و حتی آقای هاشمی از اعضای دولت گله کرده بود که چرا نتوانستید پاسخ بدهید و... چنین نقدی انجام شد ممکن است آن مصاحبه الآن در آرشیو موجود باشد. اینطور نبود که هیچ نقدی نباشد؛ اما شرایط آن زمان با شرایط کنونی بسیار متفاوت است. در کشور وحدت وهماهنگی قوی تری بود؛ دولت، مجلس، نهادهای حاکمیتی و... در یک مسیر بودند و اگر نقد میکردیم به کسی برنمیخورد. الآن شرایط متفاوت است و نقد به معنای مخالفت یک مجموعه با مجموعه های دیگر است و عملاً نقد شما به عنوان تخریب واقدام سیاسی تفسیر میشود.
*حضورتان در ستاد تبلیغات جنگ به واسطه مسئولیتتان در صداوسیما بود؟
بله. رئیس ستاد تبلیغات جنگ دکتر کمال خرازی بود که آن زمان رئیس خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بود و از طرف ستاد فرماندهی کل قوا منصوب شده بود. در صداوسیما، معاونِ سیاسی مسئول تبلیغات جنگ بود؛ در معاونت سیاسی، وقتی وظایف مدیریت واحد مرکزی خبر و پخش اخبار را انجام میدادم در خیلی از جلسات تبلیغات جنگ، چه در جبهه و چه داخل صداوسیما شرکت میکردم. خیلی از موارد بود که به طور جدی حضور داشتم، حتی زمان عملیات ها در قرارگاهها حضور داشتم تا بتوانیم تبلیغات رابه موقع وحین عملیات هماهنگ و اطلاع رسانی مناسب داشته باشیم. عمده تبلیغات جنگ هم از کانال معاونت سیاسی میگذشت. در صداوسیما حتماً اخبار سیاسی باید در چارچوب سیاستگذاری معاونت سیاسی پخش شود، همه شبکه ها باید بخش سیاسی را با معاونت سیاسی هماهنگ کنند، خوب طبیعی بود که تبلیغات جنگ که بخش مهم آن در صداوسیما بود زیرمجموعه معاونت سیاسی باشد.
*شما تا سال ۱۳۷۳ در صداوسیما بودید؟
من تا فروردین ۷۳ در صداوسیما بودم؛ در دوره دوم ریاست آقای علی لاریجانی. در دوره اول ما با ایشان وارد بخش خبر شدیم ۱۳سال بعد برای بار دوم که رئیس صداوسیما شد، یک هفته بعد خدمت ایشان رفتم، گفتم آقای لاریجانی اگر اجازه بدهید من به رشته تخصصی خودم برگردم. ایشان گفت نه حتماً باشید. گفتم مطمئنم شاید شما نتوانید از من حمایت و پشتیبانی لازم را بکنید، معاون سیاسی باید اختیار کامل داشته باشد و رئیس سازمان بایدتصمیماتش را قبول داشته باشه و از او پشتیبانی کند.
*خودتان را آن زمان به اصطلاح چپ میدانستید؟
خودم را چپ نمیدانستم ، درمقابل جناح راست بقیه چپ تلقی میکردند.یک نکته هم خوبه بگم این واژه اصولگرایان را ما در بخش خبر بنیا نگذاری کردیم دولت امریکا بخصوص ژنرال هیگ وزیرخارجه وقت امریکا مدام از اسلامگرایان به عنوان بنیادگرایان یا فاندامنتالیسم یاد میکرد ودرواقع بار منفی سیاسی داشت. تصمیم گرفتیم از ان پس درترجمه خبر از لفظ اصولگرایان به جای بنیادگرایان استفاده کنیم لذا به تدریج در داخل جریانی که به عنوان راست مشهور بود به اصولگرایان تغییرکرد. درصداوسیما هم اقای لاریجانی در دور دوم حمایت اصولگرایان راداشت
*یعنی به این راحتی نمیتوانستید با آقای لاریجانی همکاری کنید؟
بنظرم رسید درمجموع ادامه کار با ایشان علیرغم نظر مثبتی که نسبت به من داشتند در سطح معاون سیاسی مقدورنیست.
*شما خط امامی تلقی میشدید؟
این راهم میگفتند. من همواره مشی مستقل داشتم . دلیلم برای عدم ادامه مسولیت در دوره جدید اقای لاریجانی این بود که آقای محمد هاشمی در مدیریت از مدیرانش حمایت جدی میکرد. از طرفی معاونت سیاسی کار بسیار سختی است آن هم در شرایط اول انقلاب، اگر ایشان پشتیبانی نمیکرد معاون سیاسی هم نمیتوانست کار کند، زیرا فشارهای بیرونی بسیار زیاد بود. آقای هاشمی اختیارات داده بود و حمایت و پشتیبانی هم داشت؛ اما به آقای لاریجانی گفتم که ممکن است شما حمایت کنید، اما مطمئنم که فشارزیادی وارد خواهد شد. آقای هاشمی دیدگاههای من را دراداره حوزه سیاسی قبول داشت به همین دلیل گفتم اجازه بدهید من بروم. گفت نه، گفتم من دیگر نمیتوانم معاون سیاسی باشم. گفت پس معاون برونمرزی باشید، گفتم پس از معاونی سیاسی باید رئیس صداوسیما شد، پس از آن که نمیروم معاون برونمرزی شوم، این برای من تنزل جایگاه است.آقای لاریجانی با من رفاقت داشت البته هنوز هم رفیق هستیم، اما آن زمان دیدگاههای سیاسی تا حدودی فرق داشت. هرچند الآن دیدگاههای سیاسی بنده با آقای لاریجانی درخیلی مسائل سیاسی اقتصادی وبین المللی نزدیک است. طبیعی هم هست به مرور زمان دیدگاهها تغییر میکند.
*ایشان یک مقدار اینطرف آمدند و شما هم یک مقدار به آن سمت حرکت کردید.
بله ایشان بنظرم بیشتر. آقای لاریجانی گفت که من معاونت بین الملل و برونمرزی را ادغام میکنم و شما هر دو سمت را بر عهده بگیرید. گفتم نه من قانع نمیشوم. من احتمال میدهم نتوانم کار کنم،خصوصا که میخواهم درعرصه اقتصاد که رشته تخصصی ام هست فعالیت کنم. بنابراین اجازه بدهید من بروم. لذا به جای من آقای حسین محمدی از معاونین فعلی دفتر رهبری را به معاونت سیاسی منصوب کرد. آقای مرتضی محمدخان وزیر وقت اقتصاد تا شنید از صداوسیما خارج میشوم، فوراً به من اطلاع دادند که اگر ریاست کل بیمه مرکزی را میپذیرید، شما را معرفی کنم. صحبت کردیم و به توافق رسیدیم. ایشان من را به دولت معرفی کرد و بلافاصله پس از صداوسیما به عنوان رئیس کل بیمه مرکزی منصوب شدم و با سه دولت کار کردم؛ یعنی بیش از ۱۲ سال و ۳ دوره ریاست جمهوری در بیمه مرکزی بودم. ۳ سال ونیم در دوره آقای هاشمی، ۸ سال دوره آقای خاتمی و ۶ ماه هم در دولت آقای احمدی نژاد.خوشبختانه به خاطر طولانی شدن دوره مسولیتم دربیمه تحولات خوبی ازنظر توسعه نفوذبیمه ،روابط بین ا لمللی بیمه،تحقیقات،خصوصی سازی دربیمه وتوسعه شبکه فروش انجام گرفت.
* در واقع مشکل شما تردید در ادامه حمایت رئیس سازمان صداوسیما از معاون سیاسی دردوره آقای لاریجانی بود..
من همیشه معتقدم در صداوسیما معاونتِ سیاسی ومدیریت خبر باید تعیین کننده باشد؛ یعنی عملکردش حتی الامکان بایددریک چارچوب مشخص شده بر اساس تشخیص خودش باشد.موارد و فکتهای زیادی به عنوان خاطره دارم که انشاءالله یک روز اگر لازم شد بیان میکنم. من خاطرم هست آقای ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه شوروی پاسخ گورباچف به پیام امام را آورد. خیلیها فیلم کامل این جلسه را ندیدند، اما من فیلم کامل را دیدم؛ اینطور بود که امام وارد جلسه شدند و نشستند و ایشان هم شروع به خواندن پیام کرد که مفصل بود. امام بلند شدند و گفتند اصلاً نفهمیدند من چه گفتم، من منظور دیگری داشتم و میخواستم دریچه ای برای ایشان باز کنم، اصلاً متوجه نشدند که من چه گفتم و بدون اینکه دست بدهند و خداحافظی کنندجلسه را ترک کردند. مرحوم حاج احمدآقای خمینی تلفنی گفت که این فیلم را کامل پخش کنید، گفتم نمیشود این را کامل پخش کرد، شاید پخش آن در روابط سیاسی اثرمنفی داشه باشد. تشخیص من بود و به نظرم آمد که صلاح نیست کامل پخش شود، من و حاج احمدآقا با هم اختلاف نظر پیدا کردیم و قرار شد حکمیت را نزد امام ببرند، گفتم شما حکمیت را ببرید و هر چه امام فرمودند ما عمل میکنیم. ایشان رفت و یک ربع بعد به من زنگ زد، گفت هر کاری که دلتان خواست بکنید. گفتم چطور؟ گفت من به امام گفتم که آقای همتی چنین نظری دارند و من نظرم این است، امام فرمودند که من به مصلحت خودم عمل کردم، بگویید صداوسیما هر چه صلاحدید خودشان است عمل کنند؛ یعنی دست ما را باز گذاشت و ما بهصورت تکباند پخش کردیم؛ یعنی تصویر را پخش کردیم و متنی هم روی آن خواندیم بدین مضمون که امام ازپیام رهبر شوروی تشکر کردند.
*شاید اتفاقات آینده صداوسیما مانند پخش برنامه «چراغ» و «هویت» نشان داد که تصمیم شما برای ترک سازمان درست بوده، یعنی حس میکردید که جهتها در حال تغییر است.
عرض کردم من تغییر را احساس می کردم بالاخره یک فرد سیاسی میتوانددرک کند که روند در حال تغییر است
*خیلی از اساتید شما در دهه ۶۰ برای اقتصاد تصمیمسازی کردند و شما در دهه ۹۰ از نزدیک این سیاستها را لمس کردید، یکی از موارد قانونِ بانکداریِ بدون ربا بود و سیاستهایی که ابتدای انقلاب تصویب شد که اغلب ایدههای اساتید شما بود. احتمالاً شما در گذشته این مسائل را دورادور دنبال میکردید اما بعدها که خودتان سکاندار سیاستِ پولی شدید، دیدید که قانونِ بانکداری بدون ربا چقدر بانکهای ما را ناکارآمد کرده است یا تصمیمهای دیگری که ابتدای انقلاب گرفته شده بود. وقتی رئیسکل بانک مرکزی شدید نسبت به آن دهه و آن تصمیمات چه چیزی در ذهن داشتید و چه آثاری دیدید؟
قانون بانکداری بدون ربا در واقع با نیت خیر مسولین وقت انجام گرفت ولی به نظرم بدون اماده سازی ساختار بانکها وازمون چگونگی اجرای آن و آموزش لازم وپیچیدگی موضوع باعث شد درعمل جنبه صوری پیداکند و به علت تداوم تورم دورقمی در سه دهه بعد که ناشی از کسری بودجه سنواتی و رشد نقدینگی بود امکان کنترل و کاهش نرخ سود هم مقدور نشد.سال ۱۳۹۹با تصویب شورای فقهی و شورای پول واعتبار اصلاحاتی در مقررات امهال وام ها برای تطبیق بیشتر با مبانی شرعی انجام دادیم که امیدوارم درعمل کار ساز باشد برخی تصمیمات اقتصادی هم که نظام در دهه ۶۰ گرفت، در چارچوب شرایط جنگی بود. در این شرایط که تا سال ۶۷ ادامه پیدا کرد، محدودیتهایی ایجاد شده بود و باید تصمیماتی برای اداره اقتصاد گرفته میشد که یکی از آنها توزیع کوپن بود. خیلی ها به مصاحبه ای که از اوایل انقلاب از من منتشر شد، استناد کردند و گفتند همتی به مردم میگوید کمترقندبخورید.
*مصاحبه جالبی بود، آن زمان از کسی که در صداوسیماست انتظار نمیرفت که چنین موضعی بگیرد.
شرایط ان روز کشور خیلی متفاوت بود ، برخی کارخانه ها را بمباران کرده بودند و مشکل داشتیم، اصلاً امکان تأمین کافی مایحتاج وجود نداشت. از طرفی صداوسیما در خدمت نظام و دولت بود، دولت و صداوسیما درکنارهم بودن وصداوسیما نقش مهمی در پشتیبانی از جنگ داشت لذا مصاحبه های ان موقع را نمی توان با شرایط وجو امروز تحلیل وقضاوت کرد . آنقدر هماهنگی بین دولت و صداوسیما ومردم زیاد بود که یکبار خبری راجع به خاموشی ها گزارشی پخش کردیم که مدعی بود وزارت نیرو بیکفایت است. آقای مهندس موسوی خیلی ناراحت شد که چرا شما علیه دولت خبر منفی میروید؟ من گفتم که چرا اینقدر به چنین موضوعی اعتراض دارید، ایشان میگفت که باید به شرایط جنگی توجه کنید، ما الآن در تأمین برق مشکل داریم و خیلی از نیروگاههایمان را زده اند. از طرفی حق داشت، ما هم نمیتوانستیم روی مشکلاتی دست بگذاریم که ناشی از حملات هوایی عراق است؛ بنابراین قبول دارم در دهه ۶۰ شرایط خاصی وجود داشت و از طرفی در اوایل انقلاب جو چپ بر اقتصاد حاکم شد که نتایج منفی آن را الآن میبینیم. من درسه سال حضورم در بانک مرکزی با خیلی از این مسائل روبرو شدم. مثلاً یکی از تصمیماتی که هنوز خیلی از دوستان از آن دفاع میکنند ارز ۴۲۰۰ تومانی است که من یکی از مواردی که به طور جدی از اول با آن مخالف بودم همین بود؛ اما واقعیت این است که وقتی به بانک مرکزی آمدم با چیزهایی روبرو شدم که تماماً در اختیار من نبود. من سال ۹۷ چند روز پس از اینکه به عنوان سفیر ایران در چین انتخاب شدم، برای شرکت در گردهمایی سفرای ایران در خارج از کشور به تهران آمده بودم. همان روز آقای روحانی من را خواست، خدمت ایشان رفتم و سؤال کردند که با بازار ارز چه کنیم؟ گفتم آن را رها کنید. گفتند یعنی چه؟ گفتم چرا ارز ۴۲۰۰ تومانی تعیین کردید؟ اجازه بدهید آزاد باشد، بازاررا مدیریت کنید خودش تعیین میکند، چرا شرایط را تا این حد برای بازار سخت کرده اید. ایشان گفت به نظرتان چه کسی را برای بانک مرکزی بگذاریم که خوب باشد؟ گفتم شما اول گزینه هایتان را بگویید و من هم نظرم را میگویم، اما من کسی درذهنم نیست . خلاصه طوری صحبت کردند که در آخر گفتم منظورتان این است که من قبول کنم؟ گفتند اگر قبول کنید خیلی خوب است. این مقدمه ای بود که چنین پیشنهادی بدهند.
*چه مدت بود که سفیر شده بودید؟
۱۰ روز بود که در پکن مستقرشده بودم
*یک ماه از حکمتان و ۱۰ روز از رفتنتان به پکن گذشته بود؟
بله. البته این نشاندهنده این است که در کشور ما سیاستها بر مبنای تصمیمات کوتاهمدت گرفته میشود یعنی ۱۰روز پیش شاید پیش خودشان هم فکر نمیکردن بنده را در بانک مرکزی منصوب کنند والا اجازه شروع سفر وما موریت نمی دادند . آقای روحانی به من گفتند که برنامه تان را به من بدهید و خیلی هم عجله داشت. گفتم باشد. روزی که من با ایشان ملاقات کردم دوشنبه بود، گفتم تا فردا برنامه را خدمت شما ارائه میدهم. فردای آن روز خدمت ایشان گفتم برنامه آماده است، اما پیش از آن، برای سه شنبه بعدازظهر من را به دفترشان خواستند. اتفاقاً برنامه را همراهم بردم و به ایشان دادم. برنامه من ۳ صفحه بود، الآن هم موجود است. ایشان گفت که شما از فردا مشغول شوید. گفتم چین را چه میکنید؟ گفت کسی دیگری را میفرستیم. گفتم من رونوشت استورنامه را دادم و رسما سفیر هستم ، این اتفاق بد است. ایشان گفت نه اگر آنها بدانند که شما را به عنوان رئیس کل بانک مرکزی انتخاب کردیم، متوجه میشوند که نیروی خوبی را به چین فرستاده ایم، بنابراین برای روابطمان منفی نیست و حتی خوب است. گفت فردا صبح به دولت بیایید، گفتم قاعدتاً باید من را وزیر اقتصاد به شما معرفی کند، قانون این را میگوید. گفتند من حواسم نبود، به دفترشان گفتند که به آقای کرباسیان - وزیر وقت اقتصاد - بگویید سریع نامه معرفی همتی را امضاء کنند . البته این سمبلیک است که رئیس کل بانک مرکزی را وزیر اقتصاد معرفی میکندولی عملا رئیس جمهور تصمیم میگیرد . من هم صبح ۳ مرداد ۹۷به دولت رفتم و مستقر شدم. روزی که به عنوان رئیس کل بانک مرکزی منصوب شدم، دلار ۹۵۰۰ تومان بود، فردای آن روز پنجشنبه و جمعه و تعطیل بود، من جمعه برای زیارت به مشهد رفتم تا از امام رضا برای کار سختم یاری بطلبم و کارم را شروع کنم. شنبه ۶ مرداد۹۷معارفه رسمی بود که آقای جهانگیری برای معرفی آمدند، روز معرفه من دلار ۱۱۵۰۰ تومان شده بود، یعنی ظرف همین دو روز ۲ هزار تومان اضافه شد. من دلار را ۱۱۵۰۰ تومان تحویل گرفتم که بعضی جفا میکنند و میگویند ۹۵۰۰ تومان بوده، دو روز تعطیلی بود که نباید آن را به حساب ما بگذارند. هنوز یک هفته از آغاز کارم نگذشته بود که آقای احمد عراقچی، معاون ارزی بانک مرکزی را بازداشت کردند. تمام اطلاعات ارزی در اختیار ایشان بود، اینکه کجا ارز و کجا ذخیره داریم، چطور بازار را کنترل کنیم و... من در شرایطی که دلار به صورت روزانه بالا میرفت با چنین موضوعی روبرو شدم. میگفتند باید قیمت دلار را کنترل کنم، اما چطور باید این کار را میکردم؟! بالاخره باید مسلط میشدم و بدانم موارد چه هست، به من فرصت ندادند که مطالعه کنم و اطلاعات کاملی داشته باشم و یک هفته بگذرد. همه صرافیها را تعطیل کرده بودند، بازکردن صرافیها و ایجاد سیستم نرم افزاری که بتوانیم اطلاعات یکپارچه داشته باشیم یک ماه ونیم طول کشید؛ بنابراین اوایل مهر ۹۷ بود که توانستم بهطور واقعی به بازار وارد شوم. فاصله آن حدود ۴۵ روز بود و زمانی بود که دلار به قیمت ۱۹۲۰۰ تومان رسیده بود. در واقع عملامن دلار را ۱۹۲۰۰ تومان تحویل گرفتم و پس از سه سال در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم در کانال ۲۲ هزار تومان تحویل دادم. این جفای بزرگی است که میگویند همتی باعث افزایش نرخ ارز شده است. من روز معارفه ام دلار را ۱۱۵۰۰ تومان تحویل گرفتم و یک ماه بعد وقبل از آنکه برنامه هایم را اجرایی وتسلط پیداکنم دلار۱۹ هزار تومان شده بود اما با برنامه هایی که اجرا کردیم پس از آن دلارمدتها در محدوده ۱۱ تا ۱۳ هزار تومان به ازای هر دلارثابت ماند، اما بالاخره فشارها ی مختلف وحوادث سیاسی-نظامی-اقتصادی مهم اثر خود را میگذاشت که اگر لازم بود توضیحات بیشتری خواهم داد.
* ماجرای دیدارتان با مقام معظم رهبری پیش از سفر به چین چه بود؟
مقام معظم رهبری به روابط با چین اهمیت میدهند و معتقدند که مسئله راهبردی است و باید روابط راهبردی داشته باشیم. البته معمولاً ایشان با سفرا ملاقات نمیکنند و شاید من جزو معدود سفرایی بودم که خدمت ایشان رسیدم و ایشان هم با روی گشاده پذیرفتند و مدت ۳۰، ۴۰ دقیقه صحبت کردیم. قرار بود ۱۰، ۱۵ دقیقه ملاقات داشته باشیم، اما ایشان درباره نکات مهمی در ارتباط با چین من را راهنمایی کردند، اینکه چه کارهایی باید بکنیم، گسترش روابط چگونه باشد و... بحثهای خوبی با ایشان داشتیم. پس از آنکه به محضر ایشان رسیدم، به چین رفتم، ۱۰ روز بعد که برگشتم ماه بعد؛ در هفته دولت در شهریورماه همراه دیگر اعضای کابینه خدمت ایشان رفتیم، عذرخواهی کردم و گفتم ببخشید که این همه وقت گذاشتید و به من رهنمود دادید، من رفتم و ۱۰ روز نشده برای کار دیگری برگشتم.ولی من بی تقصیرم. ایشان گفتند بانک مرکزی هم خیلی مهم است، جدیتی که گفتم را در این سمت انجام بدهید و فعالانه کار کنید تا نتایج بهتری برای کشور داشته باشید.
*اتفاقاً در بازار مطرح شده بود که شما منصوب رئیسجمهور نیستید، این صحبت با جدیت مطرح میشد، البته نمیدانیم ریشه آن از کجا بود، البته این نقطه قوتی شده بود که تا حد زیادی بتوانید عوامل بازار را کنترل کنید.
نگویید منصوب رئیس جمهور نبودم، من منصوب رئیس جمهور بودم، اما شاید خواست اصلی رئیس جمهور نبودم. با توجه به پیشینه نحوه تصمیم گیری در دولت یازدهم درخصوص رییس بانک مرکزی بنظرم اگرشرایط عادی بود آقای رئیس جمهور گزینه دیگری داشت و شرایط بازارارز والتهابات نبود ،شاید من را انتخاب نمیکرد. ولی به هرحال ایشان تصمیم گرفتند ولذا منتخب ایشان بودم. بهتر است این اینگونه بگوییم.
*سال ۹۷ قرار بود که شما رئیس کل بانک مرکزی شوید و آقای طیبنیا به سازمان برنامهوبودجه برود.
بله. نکته خیلی مهمی بود. وقتی آقای روحانی من را خواست، قبل از اینکه به دفتر ایشان بروم آقای دکتر طیبنیا با من تماس گرفت. گفت آقای روحانی شما را خواستند؟ گفتم بله. گفت احتمالاً قصد دارند راجع به بانک مرکزی با شما صحبت کنند. توضیح زیادی به من نداد. من رفتم و پس از آن به او گفتم چه اتفاقی افتاده است. آقای طیبنیا به من گفت که قرار است به سازمان برنامه برود و من هم به بانک مرکزی. به آقای طیبنیا گفتم اگر شما به سازمان برنامهوبودجه بروید من هم با انگیزه تر قبول میکنم، یعنی اگر ایشان میگفت که من به سازمان برنامه نمیروم احتمال اینکه بر تصمیم من تأثیر بگذارد خیلی زیاد بود؛ اما من با این فرض که طیبنیا به سازمان برنامه میرود و دو طرف به هم کمک میکنیم، بانک مرکزی را پذیرفتم.
*آشنایی شما در حلقه دانشگاه تهران اتفاق افتاد؟
از سال ۵۶ تا الآن، یعنی حدود ۴۴ سال است با آقای دکتر طیبنیا اشنا و رابطه دوستانه داریم و ایدههایمان درمسایل اقتصادی هم تاحدودی به هم نزدیک است.
*بقیه آدمهای این حلقه چه کسانی هستند؟
حلقه ای وجود ندارد!. ما دوست وهمکارهستیم. با آقای دکتر طیبنیا این توافق را کردم و پس از آنکه پذیرفتم و خبرحکم انتصاب من منتشر شد و به دولت رفتم، آقای طیبنیا با من تماس گرفت و گفت که به توافق نرسیدهاند. پرسیدم چرا؟ گفت در آخرین جلسهای که با آقای روحانی داشتم نکاتی را مطرح کردم، ایشان هم نکاتی را مطرح کردند و دیدم نمیتوانیم به توافق برسیم، بنابراین من قبول نکردم. من در مقابل کار انجامشده قرار گرفتم. حتماً اگر آقای طیبنیا یا افراد همراهتری در تیم اقتصادی دولت بودند، عملکرد ما خیلی بهتر از این میشد. البته اگر از دوستان دیگر در دولت بپرسید شاید انها هم بگویند اگر همتی نبود ما بهتر عمل میکردیم. این نظر من است.
*پس حلقه تهران نداریم؟
ما در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران همکار هستیم. اتاق آقای دکتر نادران کنار اتاق من است. آقای دکتر فرهاد رهبر یک طبقه پایینتر است با دکتر سبحانی ودکتر طیب نیا ودکتررحمانی و...در یک طبقه هستیم و با هم در ارتباط هستیم، کلاس داریم ومراوده علمی داریم. با بقیه اساتید هم رفیق هستیم؛ یعنی کسانی که در فضای سیاسی معروف هستند وقتی میگوییم با آنها رفیق هستیم توجهتان جلب میشود، اما با بقیه هم دوست وهمکار هستیم که شاید درفضای سیاسی کشور شناختهشده نباشند.
* همیشه این تلقی بوده که مقامات حین مسئولیت و مشغله کاری، فرصت ندارند که سر کلاس بروند و دکترا بگیرند. واقعاً فرصتی برای آموزش علم اقتصاد داشتید؟
اصلاً اینطور نیست. من لیسانس راعمدتا قبل از انقلاب و دوره فوقلیسانس شاگرداول هم ورودی و هم خروجی بودم وبخشی از درسهای فوقلیسانسم را قبل از انقلاب فرهنگی وداشتن مسولیت گذراندم. هر کس دکتری میگیرد عمده درس را در مقطع لیسانس و فوقلیسانس میخواند. دکتری در حد چند درس و یک رساله است که بخشی از ان راهم با مرخصی دو ماهه دردانشگاه لندن انجام دادم. من درس اصلی و پایه اساسی را خواندم و دوره لیسانس یکی از بهترین دورهها بود؛ اساتید مهمی در دانشکده اقتصاد بودند، بنابراین به تئوریهای اقتصادی مسلط هستم. حتی زمانی که در بیمه و بانک بودم بهطور جدی در تدریس وتحقیق دانشگاه شرکت میکردم. کتابی که راجع به اقتصاد انرژی نوشتم، کتاب سال منتخب وزارت نیرو شد. کتاب «اقتصاد کلان» من تا الآن ۴ بار تجدیدچاپ شده و یکی از مراجع اقتصادی دانشگاههاست. کتاب «توسعه اقتصادی» یکی از کتابهای جامع است. کتاب «مشکلات اقتصادی جهان سوم» را که سال ۶۹ منتشر کردم دو بارچاپ شد وهربار تیراژ ۵ هزار نسخه داشته است. برخی از مسئولین فعلی در دوره لیسانس این کتاب را خواندهاند. همینطوری که مدرک نگرفتیم. کلاسها را کامل حضورداشتم. طبق روال طبیعی دانشیاری ام را گرفتم، تعداد مقالاتی که باید ارائه می کردم و امتیازم بیش ازنیاز بود . من همیشه ازلحاظ علمی فعالیت فعالیت کامل خود را داشتم. بهاینترتیب این حرفها خیلی صحت ندارد، فقط در دورهای که بانک مرکزی بودم به خاطر فشار و حجم کار برای تدریس نرفتم و آن ۳ سال کامل تدریسم قطع شد، اما تجربهای بود که الآن آن را در دانشگاه به دانشجویان انتقال میدهم.
*در خیلی از کشورها اقتصاددانها حلقههای فکری دارند؛ از نظر اینکه شیوه تبیین مسئلهشان چطور است و چه راهحلی ارائه میدهند.
نظر شما راقبول دارم این ضعف دانشگاههای مهم است لذا ما حلقه فکری نداریم اما دیدگاهها بعضا به هم نزدیک است. من معتقدم در دانشگاه مهم است که اساتید چه رشتهای را درس میدهند. چیزی که شما راجع به آن صحبت میکنید بیشترفکرکنم سیاستهای اقتصاد کلان است و مردم هم روی آن حساسیت دارند. اگر قرار است از نظر گروههایی که در دانشکده هستند تقسیمبندی کنید، هرکدام تخصصهایی دارند، توسعه و اقتصاد کلان در یک مسیر است که آقای دکتر طیبنیا هم مباحث را تدریس میکنند و من هم در همین حوزه تدریس کردم ومی کنم دکتر رهبر و دکتر نادران بیشتر درحوزه اقتصاد خرد وبخش عمومی فعال هستن اما قطعاً نظر اقتصادی بنده دربرخی امور با آقای نادران یکی نیست. البته با هم دوست هستیم و ارتباط داریم، اما ایشان هم حتماً همین را خواهد گفت که برخی دیدگاههای همتی را قبول ندارم؛ فقط من نیستم که قبول ندارم، ایشان هم قبول ندارد. ممکن است در بعضی زمینه ها علیرغم رفاقت با آقای دکتررهبر هم اختلاف نظرهایی داشته باشیم و برخی دیدگاههایی که ایشان دارد شاید با دیدگاههای من هماهنگ نباشد. من در ارتباط با اقتصاد نظراتی دارم که بیشتر با اقتصادرقابتی و آزاد همخوانی دارد و مبتنی برحکمرانی درست اقتصادی و توسعه بخش خصوصی و مبادلات خارجی است، اگر مبادلات بین المللی و ارتباط بانکی خارجی خوبی نداشته باشیم، به رشد وتوسعه مطلوب نمیرسیم و هرچقدر هم تلاش کنیم نمیتوانیم با کشورهای دیگر رقابت صحیح وهمراه با پیشرفت داشته باشیم. کشورهایی در دنیا که به مراتب بالایی از رشد، توسعه و پیشرفت رسیدهاند که ارتباطات ورقابت قویتری داشتند. هرکدام ارتباطات خارجی ضعیفتر، محدودتر و کانالیزه شده داشتند، از نظر مراتب رشد و توسعه عقبماندهترند. این عقیده من است و در انتخابات همین را میگفتم. در بانک مرکزی به خاطر تحریم ها مجبور بودیم بعضا با تهاتر و روشهای غیرمتعارف برای خنثی کردن تحریم ، به مبادلات خارجی بپردازیم، چون آنجا وظیفه اداره اقتصاد را داشتیم، اختیار تصمیمگیری راجع به اینکه تحریم بماند یا خیر را نداشتم، نمیتوانستم و جزو اختیاراتم نبود؛ اما باید بگویم که این روشی پرهزینه است که عملاً ما را به توسعه نمیرساند، شاید ما را در حفظ وضع موجود هم موفق نکند. نشانش این است که طی یک دهه گذشته میانگینِ رشد اقتصادی کشور زیر نیم درصد بوده است. این فاجعه است، یعنی ظرف ۱۰ سال ۵ درصد رشد کردیم. خب معلوم است که با این شرایط نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم. ظرف یک دهه گذشته متوسط رشد سرمایهگذاری ثابت ناخالص ما سالانه منفی ۵ درصد بوده است. این رقم فاجعه است، یعنی ما رشد مثبت سرمایهگذاری نداشتیم.
*یعنی فقط مستهلک شدیم.
وقتی می گوییم سرمایه گذاری ثابت ناخالص داخلی رشد منفی داشته یعنی همان .البته در شرایطی ممکن است برای حفظ مصالح کشور و برای پیروزی پایدار وحفظ استقلال کشور، مقاومت کنیم.ولی تداوم وطولانی شدن این شرایط کشور را ازمدارتوسعه خارج کرده وفقیرمیکند البته کسی ازاین جملات به من ایراد نگیرد و بگوید که فلانی اقتصاد مقاومتی را قبول ندارد، من در بانک مرکزی با تدابیر واقدامات خود وهمکارانم سنگینترین مقاومتها را در برابر فشار حداکثری دولت امریکا نشان دادیم.معتقدم اقتصاد مقاومتی را باید عملیاتی کرد نه اینکه فقط سمینار بذاریم اگراقصادمقاومتی را خوب اجرامیکردیم اینقدردرمقابل شوکهای خارجی اسیب پذیر نبودیم
*اتفاقاً سؤال ما همین است، چقدر در برابر خواستهای سیاسی مقاومت کردید؟ درجه استقلال بانک مرکزی زمان شما چقدر بود؟ شما سعی میکردید با قلدری حفظ کنید؟
با قلدری نبود، با تدبیرو قدرت بود.
*آن نهاد این قدرت را نداشت، اگر رئیس کل بانک مرکزی کس دیگری بود نمیتوانست، اما یکی مثل عبدالناصر همتی میتوانست. منظور ما از قلدری این است.
من مجاز نیستم درباره خیلی از نامه هایی که به مقام معظم رهبری ارسال کردم و حتی ملاقاتهایی که داشتم و مواردی که خدمتشان مستقیم یا غیرمستقیم مطرح کردم و نکاتی که ایشان راجع به عملکرد من نوشتند را بگویم، اما واقعیت این است که ایشان دقیقاً در جریان هستند که در آن سه سال بانک مرکزی چه کرد؟ نکاتی که برای پیشبرد کار، مقابله با فشار حداکثری و... بیان کردهام را هم میدانند. من هدف خودم را مشخص کرده بودم؛ در اقتصاد شما میتوانید چند هدف داشته باشید، اما باید هدف اصلیتان را مشخص کنید. خیلیها به من میگفتند که هدف اصلیتان در بانک مرکزی باید آزادسازی همهچیز باشد، رها کنید که همهچیز ازادانه انجام گیرد به واردات وروش بدون انتقال ارزو صادرات ریالی کاری نداشته باشید ، اجازه بدهید معاملات ساده و روان باشد محدودیت انتقال ریال وتراکنش ها و چک های تضمینی وغیره را بردارید من میگفتم نه، درست است در شرایط عادی همه انها مهم هستند ولی هدف اصلی من بهعنوان رئیس کل بانک مرکزی دراین مقطع حساس جلوگیری از فروپاشی اقتصاد است وهر اقدامی که این هدف را تضعیف کند اقدام ملی نیست
*یعنی جلوگیری از ونزوئلایی شدن؟
کشور با این شرایط اداره شد. بعد میگویند شما نتوانستید اداره کنید.. خیلیها گفتند که ارز نیمایی را حذف کنید، اگر ارز نیمایی تعبیه نشده بود و آنجا برنامه ریزی وکنترل نکرده بودیم، اصلاً ارزی برای واردات مواد اولیه واحدهای تولیدی ونیازهای ضروری کشور وجود نداشت. از همان طریق توانستیم سالی حدود ۳۰ میلیارد دلار ارز تأمین کنیم. پیش از این تمام تأمین ارز توسط بانک مرکزی بود. بانک مرکزی ۵۰ میلیارد دلار تأمین ارز میکرد،قبل از ان بخش مهمی از ارز صادرکنندهها یا به کشور برنمیگشت یا به صورت کالای قاچاق وارد می شد بهعنوان بدون انتقال ارز، از بازار ارز میگرفتند و میفروختند و کالاهایی میآورند که به ثبت سفارش نیاز ندارد. حتی اگر به آزادترین اقتصاد معتقد باشید، وقتی اقتصاد در معرض فروپاشی است چه کاری میتوانید بکنید؟ اینکه میگویید با قدرت، بله من با قدرت جلوی درخواستهای مغایر با هدف اصلی ایستادم، بابخشهایی از دولت چالش داشتیم . به من اصرار میکردند که بدون انتقال ارز را ازاد کنید مناطق ازاد را از ثبت سفارش مستثنی کنید ودرعین حال میگفتن نرخ ارز را پایین بیاورید، میگفتم پایین نمیآید، شما رانت ایجاد میکنید، چطوربا اینهمه ثبت سفارش وفشار به اجرای بدون انتقال ارزومراعات صادرکنندگانی که به بهانه صادرات ریالی ارز به جرخه اقتصاد نمی اورند چگونه میتوان نرخ ارز را پایین آورد، اگرهم بیاید خروج سرمایه میشود و همه میروند در کشورهای همسایه خانه میخرند. شما اگر فشار بیاورید که نرخ ارز را با تزریق ارز محدودمان پایین بیاورید، صادرکننده ارز نمیآورد. ما توانستیم با ارز صادرکننده کشور را اداره کنیم، با برخی ذخایر که آزاد بود برای کشور کالاهای اساسی بیاوریم ولی بهطور بی مبنا واساس میگویند نقدینگی را افزایش دادید و...
*این کسریها از کجا تأمین شد؟
در طول ۲۰ سال گذشته متوسط رشد نقدینگی ۲۷ درصد بوده است، در ۳ سالی که من در بانک مرکزی بودم متوسط ۳۰ درصد بود. سال ۸۴ رشد نقدینگی ۴۰ درصد بود؛ سال ۹۲ هم ۳۹ درصد؛ یعنی رشد نقدینگی در دوره حضور من در بانک مرکزی علیرغم شرایط بسیار استثنایی عدد فوقالعادهای نبود، اما جوی که ایجاد شد مسئلهساز بود. درابتدا علت اصلی افزایش تورم به خاطر هزینه تولیدکننده بود که آن دوره به خاطر افزایش نرخ ارز بالا رفت. هزینه تولیدکننده به شاخص بهای کالاها و بعد از آن به شاخص بهای مصرفی منتقل میشود. طبیعی است که چنین اتفاقی رخ دهد. البته به خاطرحجم نقدینگی متراکم زمینه شوک تورمی وجهش ارز مهیا بود حالا اینکه چرا و چطور پایه پولی ونقدینگی در اواخر ۹۸ رشد شدیدتری داشت دقیقا بر می گردد به کسری بودجه ناشی از تحریم ، خب من بر سر آن جنگیدهام و نمیتوانم الآن آن را شرح دهم. دعواهای آن را در شورایعالی سران قوا کردهام و خدمت رهبری و رئیسجمهور نوشتهام که راه تأمین این نیست که تسعیر ارز کنید، اما وقتی سران قوا مصوب وبعد از تایید رهبری ابلاغ میکنند که ریال آن را بهصورت نیمایی بدهید، مگر بانک مرکزی میتواند خلاف قانون عمل کند؟ بانک مرکزی میتواند تا جایی که اختیارات خودش است بایستد که ایستادم؛ اما وقتی آخر سال ۹۸ بودجه دچار کسری شد و هیچ راهی نداشتیم، باید چه کنیم؟ در جلسه سران قوا گفتم این تصمیم باعث نقدینگی و رشد پایه پولی میشود، گفتند خب چه کنیم، حقوق ماههای اخرسال و عیدی کارکنان را چه طور باید بدهیم؟
* تسعیر ارز تصمیم سران قوا بود؟
بله،اواخر سال ۹۸ سران قوا تصویب کردند که کسری بودجه را از طریق تسعیر منابع ارزی صندوق توسعه ملی که به دولت قرض داده بودند جبران کنند. این منابع در کره جنوبی وبقیه مقاصد صادرات نفت بود، منابع به علت تحریم مسدودشد، به ما گفتند چون آزاد نشده ما هم پول نداریم حقوق بدهیم، این را بانک مرکزی بخرد و ریال آن را به دولت بدهد.
*درواقع پیشخورش کردند؟
بله. خب در چنین شرایطی بانک مرکزی چارهای ندارد. بعضیها به من گفتند در همانجا باید استعفا میدادید و از دولت خارج میشدید. گفتم چه مشکلی حل میشود؟ اگر من استعفا میدادم و میآمدم مشکلی نبود، راحتترین کار برای من این بود. یک نفر دیگر را میگذاشتند و دستور میدادند، انجام میداد مگر الان که من نیستم چیکار می کنند تسعیرمنابع ارزی همچنان با قدرت ادامه دارد .
*در آغاز دوره دوم دولت یعنی زمانی که ترامپ از برجام خارج شده بود، بعضی از چهرههای اقتصادی دولت گفتند که مساله دولت دیگر اقتصادی نیست، بلکه سیاسی است، بنابراین باید کار را واگذار کنیم و برویم. یکی از وزرای اقتصادی همین تحلیل را داشت که ما دولت جنگ نبودیم و نیستیم و نبودیم، قرار بود دولت مذاکرات باشیم؛ بنابراین همه باید استعفا بدهیم. شما چه جمعبندیای داشتید؟ چون در انتخابات هم از طرف بعضی از اصلاحطلبان به شما انتقاد میشد که میگفتند آقای همتی مدام میخواهد راهحل اقتصادی بدهد، آن هم برای حل معضلی که اقتصادی نیست. حتی یک نفر نوشته بود که ایشان میگوید اقتصاددان هستم، این فضیلتی نیست، چون الآن به یک سیاستمدار نیاز داریم. شما فکر میکردید میشود مشکلات را از طریق اقتصادی حل کرد؟
بنظرم دیدگاه درستی نیست ما در شرایط متفاوت می توانیم راه حل های متفاوت بدهیم وظیفه اقتصاددان این است بهترین راه حل برای شرایط متفاوت بدهد درست است رفع تحریم به عنوان مانع اصلی حل مشکلات اقتصاد یک اقدام سیاسی وراه حل سیاسی دارد ولی نمیشود گفت چون تحریم هست ما دیگه راه حل نداریم اگراقدامات ۳سال گذشته درخنثی سازی تحریم وشکست دادن فشار حداکثری نبود الان راه حل سیاسی ومذاکرات با موضع عزت هم نمی داشتیم.پس حکمرانی صحیح اقتصادی نیز درهردو وضعیت کار ساز است.مثلا اگر سال ۹۹ فروش اوراق دولتی نبود شرایط نقدینگی وتورمی خیلی بدتر می شد
*الآن تورم ونزوئلایی داشتیم.
تورم حتماً بالای صد درصد میرفت. حالا میتوانند بگویند اگر این روش نبود، وضعیت طور دیگری میشد. چون وضعیت خلأ درعلم فیزیک نیست نمیتوان آن را ثابت کرد؛ اما ما ایستادگی کردیم و آقای روحانی شاهد است که چند بار در ستاد اقتصادی هماهنگی دولت در این زمینه صحبت کردم، فشار آوردم و انجام دادیم. البته به خیلی از درخواستهای ما ترتیب اثر ندادند. مقام معظم رهبری میدانند، من نامه مینوشتم و میگفتم که مسئولیتم حفظ ارزش پول ملی با بانک مرکزی است، بقیه مسئولیتهای دیگر دارند، من نمیتوانم مسئولیتم را به دیگران تفویض کنم، ایشان هم قبول داشتند و جلوی خیلی از فشارها را گرفتند. خیلی چیزها که میتوانست اتفاق بیفتد را توضیح نمی دهم، اما چیزهایی که اتفاق افتاد اثر خودش را گذاشته است. پس وضعیت میتوانست خیلی بدتر شود و خوشبختانه نشد و من معتقدم که یک اقتصاددان میتواند با روش اقتصادی جلوی بسیاری از مشکلات را بگیرد. آیا در انتخابات اگر یک نفر با بینش اقتصادی، طراحی خوب و تیم اقتصادی هماهنگ و قوی انتخاب میشد، شرایط را بهتر از این نمیکرد؟ حتماً بهتر از این میشد. الآن ما اصلاً نمیدانیم برنامه اصلی دولت چیست؟ برای بازارهای مالی چه برنامهای دارند و قصد دارند چه کنند؟ کاندیدای محترم گفتند که من اقتصاددانها را به خط میکنم و بهتر میشود. خب الآن هم که به خط نیستند، اختلاف صف دارند، جلو و عقب ودرهم ایستاده اند و مشخص نیست چطور جمعبندی می کنند؟این هم بگویم ارزوی من موفقیت دولت اقای رییسی است چرا که از بهتر شدن اقتصاد حتما مردم نفع می برند. من هم بر این اساس ورود کردم که مطمئن بودم هر کس رئیسجمهور شود حتماً حاکمیت هم از او پشتیبانی میکند؛ بنابراین خیلی کارها را میشد کرد، در دولت آقای روحانی هم بنظر من بعضی کارها امکانپذیر بود که نکردندیا نگذاشتند بشود.البته آنجا هم تاحدودی ناهماهنگی داشتیم و این موضوع اجازه نداد بعضی کارها انجام شود. اگر هماهنگی بیشتری وجود داشت، شرایط بهترمی شد. این را بهصورت حضوری هم خدمت آقای رئیسجمهور گفتم که نمیتوانم خیلی از کارها را انجام دهم و هماهنگ نیستیم. مسائل و متغیرهای کلان اقتصادی در دنیا راه حل دارد، این نیست که اینها را از کره مریخ بیاوریم. همه میدانند که سیاستهای پولی، مالی و... چه تأثیری دارد، در کجا بهم میخورد و کجا باید همراهی کنند. من اینها را در دانشگاه درس میدهم. اگر به اقتصاد مسلط نباشید شما میتوانید از ۱۰ نفر بپرسید که چه کاری کنیم و در آخر هم جمعبندیتان ممکن است چیز دیگری باشد
*معمولاً جمعبندی هم نمیکنند.
من میگویم به فرض که جمعبندی بکنند، در عمل چیز دیگری درمیآید.
*همیشه هم ذینفعها سیگنالهای غلط میدهند.
برخی منتقد اقدامات من دربانک مرکزی بودند ، من چندکار مهم در بانک مرکزی انجام دادم. یکی از آنها توقف تراکنشهای بی ضابطه و سفته بازانه ریالی بود که بعضی ها به من اعتراض کردند، خب طبیعی است. من جلوی مواردی را گرفتم که در یک تراکنش ۱۵۰۰ میلیارد تومان جابهجا کرده بودند. حال نمیگویم چه کسانی بودند، البته که گزارشهای آنها را به مقامات بالاتر دادم و برخورد هم کردم. جلوی خیلی از این موارد را گرفتیم، مثلاً کودکان ۴،۵ ساله هفته ها چندصد میلیارد تومان جابهجا میکردند، من جلوی تمام اینها را گرفتم. همچنین جلوی تراکنش بالای پوزها را گرفتیم. سفتهبازها بیشتر از اینها استفاده میکردند که محدود شدند. این اقدامات بود که ارز را کنترل کرد، آیا ارز همینطوری کنترل شد؟ اولین کاری که کردیم این بود که گفتم نمیتوانیم ارز را با ارز کنترل کنیم، هرچه ارز عرضه کنیم میخرند. ارز را باید با ریال کنترل کنیم، چون تسویه ارز با ریال است، این را خیلی محکم انجام دادیم. البته که برخی ذینفع ها مخالف شدند و طبیعی بود. دومین کاری که کردم این بود که تأمین ارز و تخصیص آن را در بانک مرکزی سیستمی کردیم، اینطور نبود که یک نفر بگوید صد میلیون دلار به ما تخصیص بدهید، بگویم بروید در نوبت، چون دیگر به من وهمکارانم ربطی نداشت حتی دستور داده بودم که اگر من نوشتم هم انجام ندهید. چون ممکن است آدم در رودربایستی مجبور شود چیزی را بنویسد، گفتم نوشتم هم شما انجام ندهید. در ۳ سالی که من رئیس کل بانک مرکزی بودم، یک مورد وجود ندارد که من دستور داده باشم که برای فلان شخص این تخصیص ارزرا در نظر بگیرید . حتی یک مورد پیدا نمیکنید که من دستور داده باشم. تخصیص ارز سیستمی شد و الآن سیستم تصمیم میگیرد کسی که اول مراجعه کرده اولویت دارد، اولویتها جای دیگری شناسایی شده است، مثلاً وزارت بهداشت، وزارت صمت و... مواردی را ذکر میکردند که اولویت یک یا دو باشد. بعد ارزهایی را در نظر میگیریم و اینکه چه شنخص یا بنگاهی چه ارزهایی میخواهد. ما هم ارزهایی را اعلام کردیم که باید در سیستم هماهنگ شود. اینطور نیست که بگویم صد میلیون درهم با این مشخصات به آن نهاد یا کالا اختصاص دهید. اصلاً چنین چیزی نداریم. خب اینها را جمع کردیم، طبیعی است که مغایرمنافع برخی ها باشد و ناراضی خواهند بود. اسامی تمام کسانی که ارز میگرفتند را بهطور مرتب در سایت بانک مرکزی منتشر میکردیم؛ از زمانی که به ریاست بانک مرکزی انتخاب شدم چنین اقدامی شروع شد. خیلیها ناراحت میشدند که اسامی را منتشر نکنید، وقتی این کار را میکنید دیگر نمیتوانیم ارز بگیریم، احساس میکردند محدودیتی برایشان ایجاد شده است. ما با ایجاد این امکانات چنین کارهایی را کردیم. ۶۰ سال بود که سیاست پولی بانک مرکزی بر اساس سیاق سنتی اداره میشد؛ من عملیات بازارِ باز را راه انداختم که مهمترین رکن سیاست پولی در دنیاست و در کشور ما نبود. الآن هم کار میکند. البته چیزهای اولیه آغاز شد و باید توسعه پیدا کند. اوراقی که در اختیار بانک مرکزی قرار میگیرد باید به حد کافی زیاد شود تا در بازار قدرت مانور داشته باشد؛ مورد دیگر بازار متشکل ارزی است . مسئولان قبل از من که دادگاهی شدند ، به خاطر این است که میگویند ارز را به یک دلال دادهاند که برده و فروخته است، الآن چنین چیزی در بانک مرکزی وجود ندارد؛ بازار متشکل ارزی است و هر کسی میخواهد آنجا عرضه میکند و باید قیمت روز بدهد. همهچیز مشخص است و عرضه و تقاضا قیمت را تعیین میکند. اصلاً نیازی نیست که بانک مرکزی ارز تزریق کند، خود صادرکنندهها آنجا عرضه میکنند. چون رسمی است و ما تأیید میکنیم، یعنی اگر آنجا عرضه کنند معادلِ ایفای تعهد ارزی است. بانک مرکزی در طول مدتی که من بودم برای اولینبار چنین شرایطی پیدا کرد. بانک مرکزی در ۱۵ سال منتهی به مسئولیت من ۲۸۲ میلیارد دلار ارز در بازار تزریق کرد، آن هم برای کنترلِ قیمت ارزکه عاقبت هم کنترل نشد من در آن ۳ سال کلاً یک میلیارد دلار از بازار یعنی همین بازار متشکل ارزی و صرافیها خریده و جمع کردم که به ذخایر ارزی بانک مرکزی اضافه شده است؛ یعنی ما طی ۳ سال ۲۰۰ میلیون دلار تزریق داشتیم به بازار و یک میلیارد ودویست میلیون دلار خرید لذا به طورخالص هیچ تزریقی به بازار نداشتیم. اینکه بقیه ارز تزریق کردند چه فایدهای داشت؟ همه در خارج از کشور تبدیل به ویلا، شرکتها و سپردههای خارجی یا قاچاق شد و ذخایر ارزی کشور از بین رفت که ما را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. همه میدانند که این کارها را کردیم، اما در انتخابات من را بانی وضع موجودمعرفی کردن، درحالیکه من در انتخابات هم گفتم که بخشی از اصلاح وضع موجود بودم و نه بخشی از وضع موجود. این ظلم است. یکی گفته بود که همتی قربانی وضعیت شد، گفتم نه همتی مظلوم این شرایط بود. من دیگر چه کاری باید میکردم؟ هر کاری میتوانستم کردم و به تعبیر بعضی از مسئولان عالی رتبه جلوی احتمال سقوط دولت را گرفتیم. این را رسماً به من گفتند، خب سقوط مگر چطور اتفاق میافتد؟ بعضیها میگویند که این روند کاری ندارد؟ تورم بهسرعت میتواند به ۲۰۰،۳۰۰ درصد برسد. اگر به این سقف رسید دیگر نمیشود کاری کرد.
*پس میپذیرید که پراختیارترین و قدرتمندترین رئیس کل بانک مرکزی تاریخ ایران بودید؟ چون این یک حالت دوگانه دارد؛ خیلیها این را میگویند که بعد نقد کنند با این همه اختیارات، اقدامات مناسبی را انجام ندادید.
گزاره درستی نیست.تنها اختیاری که سران قوا به من دادند این بود که بانک مرکزی با تشخیص رئیس کل میتواند در بازار مداخله کند. دیگر هیچ اختیاری به من ندادند، بقیه همه در حد اصلاح مقررات و سیاستها است. مثلاً اختیار عملیات بازارباز مربوط به من نیست بلکه طراحی سیستم و نوعی سیاستگذاری نوین است یا اختیار تشکیل بازار متشکل ارزی، یک مصوبه است که برای ساختار بانک مرکزی گرفتیم. همه آن اختیارات دست رئیس کل فعلی هم هست. من اختیار خاصی نداشتم. این صحبتها برای این است که بگویند من اختیارات زیادی داشتم،من حتی نتوانستم ارز ۴۲۰۰ تومانی را حذف کنم، چه اختیاری داشتم؟ اگر اختیار داشتم این موضوع را در سال ۹۷ که نرخ ارز نیما یی کمتر از دو برابرارز 4200 بود حذف میکردم.من دوبار یکی در بهمن ماه 97 ویکبار در خرداد 98 شفاهی ومکتوب بر حذف ارز4200 تاکید واصرار کردم دلیلش فاصله کم ارز نیمایی با ارز ترجیحی بود. ولی نپذیرفتند.الان هم که میگویم درحذف ارز 4200 احتیاط کنید به خاطر فاصله زیاد ارز نیمایی با ان است
*دولت هم سنگاندازی میکرد؟
برخی مواقع اختلاف نظر جدی داشتیم برخی مصوبات دولت با سیاستهای من دربانک تضاد داشت البته نظر دولت این بود که سیاستهای دولت باید اجرا شود واین مشکل عدم استقلال بانک مرکزی است در ستاد هماهنگی اقتصادی بعضا با تنش همراه بود . همه دوست دارند در جلسات دولت شرکت کنند. سختترین روزهای من روزهایی بودکه به جلسات ستاد اقتصادی و هیات دولت می رفتم، چون برای رییس بانک مرکزی جز جنگ اعصاب چیز دیگری نیست، چون همه مصرفکننده هستند وشما اگر اصولی برخورد کنید باید بگویید نه و هر روز باید این دعوا را داشته باشید.البته درشرایط سخت تحریم وبی پولی وبی ارزی دولت هم تا حدودی حق داشت
*در نظام اقتصادی ما آیا استقلال بانک مرکزی تحققیافتنی هست؟
خیر. با سیستم حکمرانی موجود کشور نه. برای همین شعار من در انتخابات اصلاح حکمرانی بود، به نظر من تا این حکمرانی اقتصادی که بخشی از حکمرانی کلی است در کشور اصلاح نشود، این اتفاق نمیافتد.
*چون مشکلی که آقای طیبنیا داشت همین بود، نه استقلال سازمان برنامهوبودجه خیلی پذیرفته شده بود و نه بانک مرکزی.
بله. به ایشان گفته بودند که رئیس برنامه وبودجه معاون رئیسجمهور است و باید تصمیمات رئیسجمهور را اجرا کند. اینکه میگویید بانک مرکزی پراختیار بود، اینطور نبود. با اقتدار ایستادگی کردیم، زیرا در همان روز اول هم گفتم اگر نمیخواهید من نیستم و هیچ علاقهای به میز بانک مرکزی با هر قیمتی ندارم
*فشارهایی که به سیاستگذار پولی میآمد از ناحیه دولت بود یا خارج از دولت؟
هم دولت و هم خارج از دولت. بهعنوان مثال؛ در بودجه سالهای ۹۸ و ۹۹ بندی تحت عنوان تبصره ۴ است که طبق آن بایستی 3میلیارد یورو از «صندوق توسعه ملی»، در اختیار نیروهای مسلح، بنیه دفاعی، صداوسیما، آبخیزداری و... قرار گیرد. خب این قانون است و باید داده شود، اول سال میخواستند که این پرداخت انجام شود. چون برای بنیه دفاعی از این محل بودجه تأمین و این را تعبیه کرده بودند.منابع صندوق هم درحسابهای بانک مرکزی مسدود است بانک مرکزی چه کار باید میکرد؟ خب میگفتند که نیروهای مسلح نیاز دارند، مگر میتوانید نیاز دفاعی نیروی مسلح راتامین نکنید ؟ اقدامات عملیاتی و لجستیکی دارند. خب سه میلیارد یورو ضربدر ۲۰ هزار تومان یعنی شصت هزار میلیارد تومان. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ بالاخره بعد از مقاومت وچانه زنی هاصحبت کردیم که یک بخش را بدهیم و یک بخش را خیر. درمواردی برای اجتناب از رشد نقدینگی درحد خیلی کمتراز ان پرداخت کردیم
تدریجی میخواستند چون هزینه داشتند. پس به نوعی خارج ازهزینه های دولت هم هست. در دولت هم همیشه کسری بودجه وجود داشت. دولت ۳ سال پشت سر هم نتوانست تنخواه قانونی بودجه را تسویه کند. تنخواه را تا آخر سال نمی توانست تسویه کند و میگفت ما که ارز پیش شما داریم، معادل آن را با ریال تسویه کنید. سال ۹۹ با مصوبه خاص تنخواه را تسویه کرد. وقتی تنخواهی تسویه نمیشود یعنی پایه پولی ایجادشده پادارمیشود. خب بانک مرکزی کاری نمیتواند بکند. شما باید جلوی ستاد تحریم، نیروهای مسلح، دولت و نهادهای مختلف بایستید و بگویید که میخواهم بانک مرکزی مستقل داشته باشم؟ مگر میشودبا این وضع بانک مرکزی مستقل داشت؟ مستقل بودن لازمهاش این است که اولاً آنها هم بپذیرند و ثانیاً اینطور نباشد که شب عید، رئیس مجلس پیغام بدهد و رئیس دیوان محاسبات با شما تماس بگیرند و بگویند یکطوری این پول را بدهید، چون حقوق خیلی از سازمانها مانده است.خب هیچکدام از این دوستان نمیگویند که اینها را ما گفتیم. علت اینکه میگویم مظلوم واقع شدم این بود که همه این موضوعات را جمع کردند و چون در انتخابات کسی جز من حریفشان نبود، این موضوعات را علیه من استفاده کردند. کل مشکلات اقتصادی کشور، دولت و... را جمع کردند و علیه من عنوان کردند، گفتند همتی دولت سوم روحانی است. تیزرهایی که پخش میکردند را دیدید که زیر نقاب همتی، چهره آقای روحانی بود، اینها هدفدار بود، میخواستند من را بکوبند و به هدفشان هم رسیدند. اشکال ندارد، اما من هم حرفهایم را گفتم و جامعه در آینده قضاوت خواهد کرد که حرفهای من درست بود یا حرفهای دوستان.
*علاوه بر فشارهای تحریمی، شما مشکل عدم تصویب FATF را هم داشتید که مزید بر علت شد؛ یعنی شاید بگوییم بدترین دوره اقتصادی از زمان شما آغاز شد.
باشما موافقم دوره حضورمن دربانک مرکزی سخت ترین دوره بود. راجع به FATF باید نکتهای را بگویم؛ خیلیها گفتند که من نظرم این بوده که تصویب FATF هیچ اثری بر اقتصاد ندارد، مدام این را مطرح میکنند که همتی چنین چیزی گفته و بعد هم دیدیم که یکی از روزنامه های مخالف دولت دوازدهم تیتری زده بود که دولت چه میگوید، رئیس کل بانک مرکزی گفته است FATF هیچ اثری ندارد؛ اما جمله من شأن نزول دارد؛ سال ۹۸چند اتفاق مهم رخ داد که خواهشم این است حتماً چاپ شود تا در تاریخ بماند. در این سال عمدتا ارز را در کانال ۱۱ یا ۱۲ هزار تومان نگه داشته بودیم و خوب پیش میرفتیم، با اینکه فشار ترامپ و تحریم خیلی زیاد بود و تقریباً صادرات ما به ۴۰۰ هزار بشکه یعنی حد پایین رسیده بود. موضوع کسری بودجه مطرح شد و اینکه باید راجع به بنزین فکری کرد. دولت سه راه بیشتر نداشت که پایه پولی بالانرود یکی از راهحلها بنزین بود. من نامهای خدمت مقام رهبری نوشتم و اصلاً به دولت هم پیشنهاد ندادم که فکر کنند پیشنهاد من بود، چون دیدید که در انتخابات گفتند همتی گفته بود که بنزین را ۵ هزار تومان کنید، من اصلاً چنین حرفی نزده بودم. من پس از دیدار مفصل حدود یک ساعت و نیمه که با مقام معظم رهبری داشتم، نامهای به ایشان نوشتم. من خدمت ایشان بودم و مفصل راجع به همه مسائل پولی و ارزی صحبت کردیم و بعد هم گفتم که سه راه بیشتر برای حل مشکل نداریم، یا باید دلار ۴۲۰۰ تومانی را حذف کنیم که دولت بتواند مابهالتفاوت درآمدیاش را در بودجه بیاورد. بالاخره آن زمان دلار حدود ۱۲ تومان بود و با ۸ هزار تومان اختلاف مواجه بودیم و ۹ میلیارد دلار کالای اساسی یکباره اختلافش رقم قابلتوجهی نزدیک ۱۰۰ هزار میلیارد تومان میشد. راهحل دوم این بود که اوراق بدهی دولت را بهطور جدی بفروشیم و سومین راه این است که قیمت بنزین را تغییر بدهیم. من گفتم اگر این سه کار را انجام ندهیم نقدینگی بهشدت رشد خواهد کرد و عملا هم این اتفاق رخ داد. چون تقریباً هیچکدام ازان پیشنهادها یا اجرا نشد یا نا قص اجرا شد و آن اتفاق یعنی رشدپایه پولی اتفاق افتاد. چرا؟ چون در سال ۹۸ اوراق در آن حدی که باید فروخته شود در قانون نبود.وجا نیافتاد
*تازه صرف خرید گندم و... شد.
بله. بخش عمده ارز ۴۲۰۰ تومانی هم باقی ماند و طرح بنزین هم ناقص اجرا شد. من نامهای نوشتم و کسی هم به انتهای نامهام توجه نکرد. حتی حضوری هم عرض کردم که افزایش قیمت بنزین یک تصمیم سیاسی است، باید عواقب سیاسی و امنیتی مدیریت شود. من نوشتهام و در نامه هست، کسانی که منتشر کردند میتوانند انتهای نامه را بخوانند که منتشر شده است. کسی به این موضوع توجه نکرد، گفتم اگر قیمت بنزین را افزایش دادید، اول باید ۹۰ هزار تومان یارانه بهصورت ماهانه به هرنفر بدهید. با افزایش قیمت بنزین ۹۰ هزار میلیارد تومان هم به دولت میرسد که بتواند کسری بودجهاش را تأمین کند. این توضیحاتم به مقام رهبری بود و هیچوقت پیشنهاد رسمیبانک مرکزی به دولت نبود که بگویند این پیشنهاد را داده که فردا اجرا شود و در کمیسیون تصمیمگیری شود. گفتیم این سه راه وجود دارد و اگر خواستید تصمیم بگیرید.این در شهریورماه ۹۸ بود که مسکوت ماند، در جلسات ستاد هماهنگی اقتصادی دولت بحثهای مفصلی شد و تأکید آقای رئیسجمهور این بود که بنزین سهمیهای بماند، درواقع سهمیه ایجاد شود و نرخ پایین بماند، مابهالتفاوت آن رابا نر خ بالاتر بدهیم که من با این مخالف بودم و گفتم فایدهای ندارد، یعنی درآمد جدی برای دولت وپرداخت یارانه ایجاد نخواهد کرد و فقط آثار منفی ان را خواهیم داشت. این طرح مدام بالا و پایین شد، یک روز گفتند اجرا شود و یک روز گفتند خیر، یک روز گفتند بنزین ۳ هزار تومان باشد و یک روز گفتند ۲۵۰۰ تومان، یک روز گفتند بنزین سهمیهای ۱۵۰۰ تومانی بشود یک روز گفتن ۱۲۰۰ تومان. مدام بالا و پایین شد و تا آبان ماه طول کشید. آبانماه سران قوا درشورای عالی هماهنگی اقتصادی تصویب کردن این طرح را با ۱۵۰۰ و ۳ هزار تومان اجرایی کنند. خدمت آقای دکتر روحانی گفتم که الآن در شرایط باثبات ارز هستیم و تورم در حال کاهش است. گفتم اقتصاد درشرایط ثبات است، دلار را کنترل کردیم و خواهشم این است که الآن وقتش نیست چنین کاری نکنید. از سال هم که چیزی نمانده و درآمدی برای دولت ایجاد نمیکند. پیش از اجرا دو روز قبل روز چهارشنبه درحاشیه جلسه دولت گفتم این کار را نکنید، ممکن است شوک داشته باشد و الآن وقت مناسب نیست. گفتم نامهای خدمت آقا نوشتم، اجازه بدهید در مورد آن بحث کنیم، ابعاد آن را ببینیم و بعداً راجع به آن تصمیم میگیریم. ایشان گفت من به اقا هم گفتم من تصمیم خودم را اجرا می کنم . این جملهای بود که به من گفت چند نفر از آقایان هم آن روز در دولت مخالفت کردند تلاش کردیم که ترغیب کنیم این موضوع در این مرحله اجرا نشود؛ اما تصمیم گرفتند که اجرا شود، یعنی در دولت مطرح شد، در دولت هم من و ۳ یا ۴ نفر دیگر مخالف بودیم و گفتیم فعلاً شرایط خوب نیست و اجرا نشود؛ اما بالاخره اجرا کردند و آثار آن را هم دیدید. مصاحبهای که من پس از آن کردم، بر اساس مدلسازی بانک مرکزی بود که افزایش قیمت بنزین، ۴ درصد در افزایش قیمتها تأثیر دارد، واقعیت هم همین است. چون در دورههای قبلی که قیمت بنزین افزایش یافت روی تورم تأثیر چندانی نداشت و آمارها همین را نشان میدهد؛ اما نحوه اجرا و اتفاقاتی که پس از آن افتاد، تأثیرگذار بود. حوادث رخداده در آبان ۹۸ چیزی نبود که ۴ درصد اثر بگذارد، یعنی از نظر انتظارات تورمی و امنیتی که ایجاد کرد شرایط بهم ریخت؛ بنابراین دلار از ۱۱۵۰۰ تومان شروع به جهش کرد.
*استدلال رئیسجمهور برای اجرا شدن در آن مقطع چه بود؟
بالاخره مصوب شورای عالی اقتصادی سران قوا بود و رئیسجمهور تصمیم میگیرد و اجرا میکند.ضمن اینکه با کلیات طرح به علت ترکیب سهمیه ای وازاد اختلاف نظری در ستاد اقتصادی بود، اما مشکل زمان اجرا بود که مناسب نمیدانستیم البته بنده وبرخی اعضای جلسه این روش ۲ نرخی بنزین را اصلاً قبول نداشتیم، چون میگفتیم فایده چندانی ندارد. وقتی طرح اجرا میشود باید فایدهای داشته باشد. چنین روندی چه فایدهای دارد. چون عددی از آن درنمیآید، وقتی ۶۰ لیتر بنزین سهمیه در نظر میگیرید یعنی عمده مردم دارای اتومبیل همین ۶۰ لیتردرماه را استفاده میکنند، بنابراین چیزی نمیماند و میشود آش نخورده و دهان سوخته. حداقل اگر زیاد میکنید چیزی هم به مردم برسد و چیزی هم دست دولت را بگیرد. پس اینکه میگویند همتی گفته بود بنزین بشود ۵ هزار تومان اینطور نبود و موضوع بهطور شفاف این بود که عرض کردم. نامه کامل آن موجود است. پس از آن دلار از ۱۱۵۰۰ تومان بالاتر رفت و به ۱۳ هزار تومان رسید، بنابراین یک شوک ایجاد شد و همانکه پیشبینی میکردم اتفاق افتاد. پس از آن به اواخر بهمن و اوایل اسفند رسیدیم و بحث FATF مطرح شد که به لیست سیاه رفتیم. اگر اشتباه نکنم شب ۲۴ اسفند اعلام کردند که ایران به لیست سیاه رفت. من حدس زدم بازار مجدد متشنج میشود و شد. همان روز من در دانشگاه علم و صنعت جلسهای داشتم و وقتی میخواستم در آن سمینار شرکت کنم، مصاحبه کردند که FATF و رفتن به لیست سیاه چه تأثیری دارد؟ گفتم تأثیری ندارد. خب چه باید بگویم؟ یعنی رئیس بانک مرکزی درحالیکه التهاب در بازاربوجود امده چه باید بگوید؟ واقعیت این بود که اثر خودش را گذاشته بود، شوک ایجاد کرده بود و من فقط میتوانستم اندکی شرایط را آرام کنم. چون من نظرات رسمی ام رابطور مفصل در مجمع تشخیص مصلحت نظام، جلسات مختلف و با پستهای اینستاگرامی ، بیان کردم که یکی از لازمههای کار تجارت خارجی است و ما نمیتوانیم روابط بانکی خارجی را بدون عضویت در FATF انجام بدهیم. آنجا مصلحتی گفتم به خاطر اینکه کنترل کنم، من مسئول بازار ارز هستم، اگر چیز دیگری میگفتم حتماً اثرگذار بود و مشخص است که قیمت ارز بالاتر میرفت؛ اما با همه این احوال علیرغم کنترلی که داشتیم ارز به ۱۵ هزار تومان رسید؛ البته شهادت سردارسلیمانی عزیزو فاجعه سرنگونی هواپیمای اوکرانی نیز در دیماه اتفاق افتاد یعنی اتفاقاتی رخ داد که بجز شهادت سردار سلیمانی بقیه قابل اجتناب بود. نه لیست سیاه FATF میتوانست اتفاق بیفتد نه شرایطی که برای بنزین رخ داد ونه شاید فاجعه هواپیماکه خانواده های زیادی را داغدار کرد. خب با این تفاسیر رئیس بانک مرکزی چه تقصیری دارد که ارز یکباره درعرض سه ماه از ۱۱۵۰۰ تومان به ۱۵ هزار تومان رسید؟ و سال بعد هم به دلایل اضافی دیگرنتوانستیم به خوبی ممکن آن را کنترل کنیم؟ سال ۹۹ کرونا آمد و ۳ ماه اول سال درخصوص محدودیت تجاری و ورود ارزاتفاقاتی رخ داد. ۶ ماه اول سالِ ۹۹ کل درآمد ارزی وصولی بانک مرکزی از فروش نفت و گاز یک میلیارد دلار بود. با یک میلیارد دلار نیمه اولِ سال را اداره کردیم، خب مشخص است که نرخ ارز انفجاری میشود. دراین دوره ترامپ تمام بانکهای غیرتحریمی را هم تحریم کرد، کرونا هم به آن اضافه شد و راههای ورود کالا و ارز به کشور بسته شد. بازارِ ارز دوبی بسته شد و... تمام اینها در بالا رفتن نرخ ارز اثرگذار است. بعد می گویند بانک مرکزی باید پاسخ همه این مسائل را بدهد؟ بالاخره ابزارهایی که ما داشتیم کاملاً مشخص بود. شما که نمیتوانید واقعیت را تغییر بدهید. یک واقعیت در حال رخ دادن است و شما فقط میتوانید ابعاد منفی آن را محدود کنید، نمیتوانید کل آن را از بین ببرید.
*با این شرایط شما نامزد ریاستجمهوری شدید، کسی به شما گفت نامزد بشوید؟
خیر.
*اگر میشود این موضوع را بهطور شفاف توضیح بدهید که چطور شد به چنین نتیجهای رسیدید؟
نامزدی در انتخابات بیشتربه سال ۹۹ برمیگردد. در اواخرسال ۹۸ در یکی از جلسات ستاد اقتصادی درمورد نامزدهای احتمالی یکی از وزرا جمله ای گفت با این مضمون که شاید آقای همتی هم یکی از نامزدها برای ریاستجمهوری باشد گفتم خواهشا این شایعات را تقویت نکنید، چون به ضرر من است و کار من را دربانک سخت میکندوبحث آن همانجا تمام شد
*آن زمان شما بهعنوان کسی که نرخ ارز را مهار کرده است شناخته میشدید.
بله همینطور بود. در نظرسنجیِ آخر ۹۸ یادم هست اقتصادآنلاین نظرسنجی کرددرمورد تیم اقتصادی دولت بیش از ۸۰ درصد گفتند بهترین عملکرد متعلق به همتی بود و بقیه همه با هم کمتر از ۲۰درصد بودند. یک واقعیت بود. این موضوع همینطور ادامه داشت که در اواسط خرداد ، یکباره دیدم که آقای محمد مهاجری که من ایشان را فرد دلسوزی می دانم ، توئیتی زد بااین مضمون که با توجه به شرایط اقتصادی به نظر میرسد کاندیدای ۱۴۰۰یک اقتصاددان باشد وآن آقای عبدالناصرهمتی است. این موضوع وقتی مطرح شد یکباره درحد وسیعی نشر شد که همتی کاندیدا میشود و اسمم در لیست نامزدها رفت. حتی تلفن اقای مهاجری را پیدا کرده و از ایشان گله کرده ومنشا ان اظهار را پرسیدم گفتند نظر خودم هست واعتقادم این هست که هر دوجناح شما را قبول دارند...من از طرح اسمم نگران نبودم، از این نگران بودم که وقتی من را بهعنوان کاندیدا معرفی میکنند، همه اقدامات و حرکات من در بانک مرکزی سیاسی تلقی میشود و کارهایم را روی این حساب میگذارند و از همه بدتر این بود که تمام کسانی که من را رقیب خودشان میدانند شروع به تخریب کرده و بهجای من بانک مرکزی را تخریب میکنند که همان هم شد. دیدید که جلوی بانک مرکزی با شعارهای همتی استعفا تظاهرات راه انداختند و از همان موقع موضعگیریها شروع شد. از خرداد ۹۹ فشارها و تخریب در بعضی سایتها و خبرگزاریهایی که متعلق به اردوگاه رقبای انتخاباتی بود آغاز شد. حتی برخی روزنامههای اصلاحطلب هم نوشتند دلار که به ۲۰ هزار تومان برسد همتی نمیتواند رئیسجمهور شود. خودتان میدانید که چه کسانی بودند. این مسائل زیاد شد و به ۱۴۰۰ رسید. من گفتم این را که همه میگویند و من هم در همه لیستهای نامزدهای احتمالی هستم، هزینهاش را هم که تاحالا دادهام، چرا کاندیدا نشوم؟ کاندید میشوم و آنجا حرفهایم را میزنم و به تخریب ها هم پاسخ میدهم . اگر مردم قبول کردند و رأی دادند، انتخاب میشوم اگر هم نه که رأی نمیدهندولی من حرفهایم رامی زنم . اردیبهشت سال ۱۴۰۰ تصمیم گرفتم که این کار را انجام بدهم، پیش از آن واقعاً چنین تصمیمی نداشتم.شاهد ان هم نداشتن هیچگونه امادگی لجستیکی وتبلیغاتی و برنامه ریزی بود
*درواقع یک هزینه فایده کردید؟
بله.
* در روزهای ثبتنام در اردیبهشت؟
روزهایی بود که همه ثبتنام میکردند و بحث این بود که چه کسی میآید و چه کسی نمیآید. با آقای روحانی از ستاد هماهنگی اقتصادی دولت بیرون آمدیم، سرپا یی صحبت میکردیم. به آقای روحانی گفتم که برخی از دوستان به من میگویند کاندیدا شویدبه آقای روحانی گفتم شرایط به این صورت است، اما من بدون نظر شما که نمیروم، پیش از هر چیزی اجازه میگیرم. گفت چه کسانی کاندیدا شدند؟ گفتم نمیدانم شنیدهام که عدهای کاندیدا میشوند. ایشان هم راجع به یکی، دو نفر صحبت کرد که شاید صلاح ندانند من بگویم. گفتند فلان فرد این مشکل را دارد و اگر نه میتوانست کاندیدای خوبی شود. یکباره آقای رحمانی فضلی، وزیر کشور به جمع ما پیوست، گفت مشخص نیست چه کسانی کاندیدا شوند، اما فکر میکنم دربرخی گروههای اصلاح طلب مثل کارگزاران از جهانگیری یا همتی صحبت می کنند. چون صحبت بود که کارگزاران قرار است همتی را حمایت کنند و درعینحال هم جهانگیری مطرح بود و اصلاحطلبان هنوز به جمعبندی نهایی نرسیده بودند. آقای روحانی گفت پس بالاخره باید صحبت کنیم، حالا همه برن شرکت کنند ببینیم چه میشود. یکطوری گفت که برد اشت می شد یعنی شما هم بروید شرکت کنید و من تقریباً این را بهعنوان اجازه در نظر گرفتم. گفت شرکت کنند تا ببینیم نتیجه صلاحیتها چه میشود.
*پس از آن آقای روحانی در جلسهای میپرسد که آقای همتی ثبتنام کرده است؟
خب پس با این گفته شما میدانستند که من ثبتنام میکنم. ثبتنام کردم و فردای آن روز ساعت ۸ صبح جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی بود. آقای روحانی یکباره گفت شما برای چه رفتید ثبتنام کردید؟ گفتم با خودتان هماهنگ کردم، گفت چه زمانی؟ گفتم سرپایی صحبت کردیم. گفت آنکه جلسه نبود. گفتم چه فرقی میکند آقای دکتر با شما صحبت کردم و گفتید ثبتنام کنید، حالا ثبتنام کردهام و کاری نمیشود کرد.، خیلی بحث ادامه پیدانکرد. در آخرین لحظات ثبتنام کردم. ساعت ۳ یا ۴ بعدازظهر یکباره تصمیم گرفتم که بروم. مدارکم همراهم بود ولی مردد بودم برای ثبت نام . بعد از تصمیم سریعا به وزارت کشور رفتم. متنی راکه قبلا اماده کرده بودم خواندم. پس از آن این اتفاق رخ داد. نوبت به تأیید صلاحیتها رسید. بعدازظهر که لیست نامزدهای تائید صلاحیتشده را اعلام کردند، دیدم اسم من هست و نام بقیه نیست. فردا صبح متأسفانه جلسه ستاد اقتصادی دولت بود! میگویم که جزو سختترین جلساتم همین ۴ جلسه در هفته بود؛ دو جلسه هیات دولت و ۲ جلسه ستاد اقتصادی. ولی جلسه ان روز سخت تر.در آن جلسه آقای جهانگیری خیلی عصبانی بنظر می رسیدند. بحثهایی درخصوص تایید صلاحیتها واینکه دولت چه کاری باید بکند شد. آقای روحانی گفت آقای همتی شما میخواهید بمانید؟ گفتم یعنی چه؟ گفت یعنی میخواهی انتخابات را ادامه بدهی یا استعفا میدهی؟ گفتم الآن که تأیید صلاحیت شده استعفا بدهم؟ معنایی ندارد وبا این ترکیب تایید شده کنار بروم برای نظام خوب نیست. گفت نمیشود، شما یا باید بانک مرکزی باشید یا در انتخابات، باید یکی را انتخاب کنید. خیلی صریح این حرف را زد. آقای جهانگیری گفتند در لیست اصلاح طلبها شما رای نداشتید گفتم جنابعالی حتماً حمایت میکنید. آقای جهانگیری گفت نه من بههیچوجه از شما حمایت نمیکنم. من تعجب کردم که آقای جهانگیری چرا چنین برخوردی کرد؟
*در آن لیست جز شما و آقای مهرعلیزاده از چه کسی میخواست حمایت کند؟
بههرحال گفتند از من حمایت نمیکند. نمیدانم چرا از من عصبانی بود. یک نظر این بود اگر شما کاندیدنمی شدید ایشان رد صلاحیت نمیشد.که من این نظر را درست نمیدانستم .شایعه ای کردند که نهادهای امنیتی از همتی خواستند به انتخابات ورود کند. چرا باید این کار را بکنند ، برعکس من برای اطمینان به تصمیم گیری برای ثبت نام بطورغیررسمی استعلام کردم گفتن انچه به ما مرتبط میشود شما مشکل تایید صلاحیت ندارید اما عوامل دیگری درتصمیم شورای نگهبان موثر است وتصمیمات شورای نگهبان قابل پیشبینی نیست. هیچ تضمینی وجود ندارد که شورای نگهبان تایید کند یا خیربخصوص که تعداد نامزدها ی مطرح هم زیاد است ،لذا ریسکش را باید بپذیرید وبستگی به خودتان دارد. باچند نفر از دوستان مشورت کردم و گفتند اصلاً ورود نکن، با برخی از دوستان هم مشورت کردم و گفتند چرا نیایید خیلی خوب است، در صحنه بیایید و حرفهایتان را بزنید.بقیه کاندیداهای مطرح که اولی تر از شما نیستند. میخواهم بگویم اینطور شد که به صحنه آمدم؛ اما متاسفانه برخی بی تقوایی کرده و جوسازی نمودند و گفتن همتی بخشی از مهندسی انتخابات است . تا جایی که حتی حسنآقای خمینی در اولین گفتگوی تلفنی که با ایشان صحبت کردم ، گفت آقای همتی تأییدت مشکوک میزند. گفتم حاج آقا تأیید نشدن بقیه مشکوک میزند نه آنکسی که تأیید شده است. معمولاً کسی که تأیید نشده باید ببینیم چه مشکلی داشته، نه آنکه تأیید شده است؟ مگر بقیه که تا الآن تأیید میشدند مشکوک بودند؟. به هر حال جو خوبی درست نشد .ممکنه گفته بشه ازبین کسانی که تایید نشدند برخی شانسی برای انتخاب داشتند وشاید برای ان تایید نشدند ولی اینکه چراشما تایید شدید خیلی قابل استماع نبود. به هر ترتیب فرد خاصی به من نگفته بود بیایم و شما هم دیدید که اگر قرار بود من با مهندسی بیایم که اینهمه شخصیت من را تخریب نمیکردند. اگر قرار بر این بود حمایت میکردند نه اینکه تا این حد یک کاندیدای مقابل را تخریب کرده باشند. نه حکومتیها از من حمایت کردند و نه دولتیها حمایت داشتند و بعضا تخریب هم کردن ، البته بخشی از اصلاح طلبها حمایت کردند و من ممنون آنها هستم، اما بخشی حمایت نکردند. حتی کسانی که انتخابات راتحریم کردند و شبکه های فارسی زبان همه به نفع تحریم بود؛ بنابراین من در شرایطی بسیار سخت وارد انتخابات شدم، تنها هم بودم.می خواستم راه سومی را باز کنم که الحمدالله شروع خوبی شدکه من اینده این راه را روشن می بینم .البته بعضی ازاحزاب اصلاح طلب و دوستان وبزرگان اصلاح طلب ومستقل وروشنفکران ونخبگان... خیلی محبت کردند و حمایت کردند.من از همه انها ممنونم.
*جبههای یکشبه برای شما ایجاد شد؟
بله ابتکار خوبی بود .تمام این فشارها، تحریکها و... گذشت و رأی دو میلیون ونیم برای من اعلام شد. میگویم رأیی که برایم اعلام شد. چون نمیدانم چه شد و چه اتفاقاتی رخ داد، چون حداقل فکر میکردم در زادگاه خودم یعنی کبودراهنگ وهمدان رأی من باید خیلی بیشترمی بود، اما آنجا هم همینطور بود. در نظرسنجی جدی که در ۱۱استان برای تعیین کاندید مورد حمایت اصلاح طلبان توسط افراد متخصص نظرسنجی بعد ازاخرین مناظره انجام گرفت، رای من بطور متوسط حدود۱۸ درصد بود.ولی رای اعلامی حدود ده درصد شد. بههرحال چون منافع کشور را به منافع و مصالح شخصی ترجیح میدهم، به همین علت در این زمینه نه ورود کردم و نه ورود میکنم. لذا نتیجهای که اعلام شده بود را پذیرفتم.
*هیچ وعدهای هم ندادید و گفتید نمیتوانیم پول بدهیم. تنها نامزدی بودید که گفتید هیچی نمیتوانم بدهم.
بله و الآن مشخص شد که وعده ندادن من درست بود. چون اینهایی هم که دادند هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
*اینها هم از جیب دیگران برداشتند.
یعنی حداکثر چیزی که به مردم تا حالا دادهاند ۱۵ لیتر بنزین بخاطراختلال در سیستمهای سوخت بود. چیز دیگری تا امروز نتوانستند بدهند. مشخص است نمیشود چیزی داد. وقتی ۴۰ درصد بودجه کسری دارد، مگر میتوانند چیزی را به مردم بدهند؟ من که میدانستم وضعیت بودجه چیست؟باید یا کالایی را گران کنند یاسوبسیدعامی را حذف کنند تا بتوانند پرداختی خاصی داشته باشند.
*خب این رأیآور نبود. مجله تجارت فردا دو سال قبل گزارشی کار کرده بود که سیاستمداران فقط موقعیتها را به مردم میفروشند و با آن رأی میگیرند؛ اما اقتصاددانان این کار را نمیکنند و این شاید ضعف موضوع است. شما اقتصاددانی بودید که با دادن وعده به مردم دروغ نگفتند؛ اما آیا این گفتمان آیندهای دارد؟ آیا میشود مردم را ترغیب کرد؟ چون هم سیاسیون با این گفتمان میانهای ندارند و هم مردم به آن رغبتی نشان نمیدهند؛ یعنی میگویند شما چه چیزی به ما میدهید؟ در این مملکت از زمانی که نهاد انتخابات شکل گرفته است، نماینده حوزه انتخاباتی شام و ناهار میداده یا کسی که میخواسته رئیسجمهور شود وعدهای داده است. شما که میخواهید علمی صحبت کنید، نمیخواهید دروغ بگویید و وعده بدهید، به قول خودتان هم تجربه سخنرانی نداشتید و بیشتر در دانشگاه تدریس میکردید و در محیطهای علمی صحبت میکردید، آیا به نظر شما تکنوکراتها یا کسانی که این دیدگاه را دارند در مملکت آیندهای دارند؟ و شما میخواهید این راه را ادامه بدهید یا خیر؟
اتفاقاً من این را قبول ندارم و فکر میکنم اگر شرایط ما شبیه این دوره نبود حتماً خیلی موفقتر میشدیم. دلیل اصلی این است که در طول ۴۰ ساله گذشته، فشار اقتصادی به مردم هیچ زمانی تا این حد زیاد نبود. قشر بادرامد پایین جامعه فشار وحشتناکی را تجربه میکردند. پس در این دوره طبیعی است کسی که میگوید پول و امکانات میدهم مورد اقبال انها قرار بگیرد. پس من واقعگرا که وارد انتخابات شدم، احتمالاً اینجا نقطه ضعفم خواهد شد. دوم اینکه هیچ زمانی چنین هجمهای به دولت قبلی که همه متهمش میکنند بد عمل کرده و همه مشکلات خارج از اختیارش را به نامش مینویسند، وجود نداشته است. دلاری که من قبل ورود به انتخابات تحویل دادم ۲۲۵۰۰ تومان بود و در این دولت به ۳۱ هزار تومان هم افزایش پیدا کرد.البته با توجه به شروع مذاکرات وین که بیخودی وبا هدف های سیاسی وگروهی یکسال عقب افتاد تا حدی ممکنه تعدیل بشود.وضعیت بورس را هم که میبینید. حتی یک انتقاد جدی در رسانه های اصلی علیه دولت و بانک مرکزی نمیبینید. درحالیکه در دوره روحانی هر روزعلیه دولت وبانک مرکزی انتقادتند بود. پس مشخص شد مجموعهای که انتقاد میکردند از یک مسیر هدایت میشدند، پس کجاست اینهمه اعتراض؟ چرا دیگر هیچچیزی نمیگویند؟ چرا هنوز در کامنتهایشان به من فحش میدهند. مثلاً وقتی به مصوبه مجلس درباره واردات خودرو انتقاد کردم، یکی نوشت شما در دورهای که رئیس بانک مرکزی بودید چرا این کار را نکردید؟ اصلاً متن من را نخوانده بودند، من اصلاً در دوره خودم موافق واردات خودرو نبودم؛ یعنی مشخص است که فقط به آنها گفتهاند هر چه همتی توئیت کرد بزنید چرا در دوره خودت این کار را نکردی؟ پس دلیل اول فشاری بود که به دلیل تحریم وبعضی عملکردها به مردم واردشده بود. دوم من از دولتی میآمدم که این فشار بر آن بود و سوم در مقابل من همه جمع شده بودند و از یک تیم حمایت میکردند در واقع 5 دربرابر1 بود ونکته آخر اینکه بخش عظیمی از مردم رای ندادنداگر این چهار فاکتور را در نظر نگیرید؛ اگر شرایط کشور عادی باشد، شما را تخریب نکنند چون در این دولت بودید و انکارکنند که شما جزئی از اصلاح اوضاع مقابله با فشار حداکثری بودید، تخریب نکنند به خاطر اینکه معیشت مردم به خاطر شرایط جنگ اقتصادی دچار اشکال شده، درآمدها هم نرمال باشد، چرا یک تکنوکرات واقعگرا وتوسعه گرا نتواند شانس داشته باشد؟ مردم ما فهیم هستند و حتماً رأی میدهند.در انتخابات ریاستجمهوری قبل که به انتخاب آقای روحانی انجامید، ۷۳ درصد مردم شرکت کردند و این دوره شد ۴۸ درصد. اختلاف آن ۲۵ درصد است، ۲۵ درصد از ۶۰ میلیون واجد شرایط میشود ۱۵ میلیون رأی؛ یعنی ۱۵ میلیون نفر رأی ندادند. من مطمئنم که اگر این ۱۵ میلیون نفر رأی میداد حتماً نتجه انتخابات متفاوت میشد
* اما مسئله این است که چرا آن ۱۵ میلیون نفر رأی ندادند و چرا ما نتوانستیم با این ۱۵ میلیون نفر صحبت کنیم؟
سؤال شما این بود که یک تکنوکرات میتواند رأی بیاورد؛ خواستم بگویم این رأی آوری منوط به شرایطی در کشور است. پس این نیست که حتماً سیاستمداری که بندبازی میکند میتواند رأی بیاورد. میتواند نامزدی باشد که مردم احساس کنند صادقانه با مردم صحبت کرده وبرای توسعه کشور برنامه دارد دراینصورت حتما مردم توجه واقبال خواهند داشت.اما الآن شرایطی بود که شاید برای این امر پذیرش وجود نداشت ومیگفتند رای ما تاثیری ندارد فلانی هم باشد کاری نمی تواند بکند. حال اینکه چه اتفاقی باید در کشور بیافتد، به این برمیگردد که چطور با انتخابات و مشارکت مردم و شایستهسالاری در کشور ونیز حیطه اختیارات قانونی رییس جمهوربرخورد میکنیم؟ اگر به اینها توجه نکنیم انتخابات ما همین خواهد شد.
*فکر میکنید چه مسیری را باید طی کنید که یک تکنوکرات بتواند با مردم صحبت کند، آنها را پای صندوق بیاورد و نظام سیاسی را هم به آن اصلاحات ساختاری نزدیک کند؟
به نظر من اولین دلیل این است که اولامردم احساس میکنند مسولین با مردم صادق نیستند بین حرف وعملشان تفاوت هست، دخالتهایی در امور شخصی مردم شده و مردم آزرده شدهاند، از دولت و بقیه، ما الآن این مشکل را داریم؛ یعنی هر جا مینشینید میبینید که همه انتقاد میکنند، از مراجع تقلید گرفته تا مردم همه انتقاد میکنند. مشخص است که یک جای کار ما اشکال دارد و باید این اشکال را اصلاح کنیم. اگر اصلاح نکنیم شرایط خوبی نخواهیم داشت. نزدیکترین دوستان من پس از انتخابات به من گفتند که ما شرمنده هستیم. خیلی با من دوست بودند، اما گفتند ما به شما رأی ندادیم چون در انتخابات شرکت نکردیم، اگر میآمدیم حتماً رأی میدادیم. گفتم چرا شرکت نکردید؟ گفتند چون فایده نداشت. حتی اگر شما رئیسجمهور میشدید باز هم اتفاقی در این کشور نمیافتاد. برای کمک به شما که اذیت نشوید رأی ندادیم، یعنی فکر کردند برعکس به نفع من عمل کردند. این شرایط را باید اصلاح کنیم، یعنی رئیسجمهوری که در انتخابات قولی میدهد باید بتواند به آن عمل کند، اگر قول بدهد و عمل نکند به چه درد میخورد؟آقای روحانی خیلی قولها داد ولی نخواست یا نتوانست یا نگذاشتن عمل کند حالا آقای رئیسی که کاملا هماهنگ با سایر قوا وارکان هست ، آیا الآن به چیزهایی که گفتند میتوانند عمل کنند؟ ماکه ارزویمان است بتوانند هرچه سریعتر عمل کنند. گفتند که میخواهیم سفره مردم را به تحریم ومذاکرات وصل نکنیم اتفاقا همه اقداماتشان به ان بند شده است. بدون بررسی گفتن ارز ترجیحی ودونرخی را برمیداریم وجلو رانت رامیگیریم الان متوجه میشوند همان مشکلاتی که باعث شد دولت قبلی نتواند ارز ترجیحی را حذف کند همچنان باقی است.سالانه یکمیلیون مسکن برای مردم می سازیم. ساخت مسکن یک بحث است و توانِ مردم برای خرید مسکن بحث دیگری است. نمیتوان عرضه را درست کرد و تقاضا را خیر. به بانکها ابلاغ کردهاند که تا پایان سال باید ۲۰۰ هزار میلیارد تومان بابت ساخت مسکن وام بدهند، اما اصلاً بانکها کشش چنین ارقامی را دارند؟ الآن اضافه برداشتِ بانکها از بانک مرکزی به بالاترین حد در دو سال گذشته رسیده است. با این روند میتوانید ادامه بدهید؟ من میگویم بسیار مشکل است، یعنی دولتی که قولی میدهد و بعد اختیارات و امکاناتش را ندارد... حال این بخش اقتصادی است و در بخش سیاسی هم شعارهایی میدهند و بعد نمیتوانند. در بخش فرهنگی هم همینطور.
*آیا در این دولت با شما مشورتی کردهاند؟
خیر، اصلا.
*چرا آقای طیبنیا در انتخابات ریاستجمهوری از شما حمایت نکرد؟
من تا حالا نپرسیدم .بهتره از خودشان بپرسید
*آقای همتی میتوانست پدیده انتخابات باشد، اما همه ما این فرصت را سوزاندیم.
*البته من الآن هم معتقدم حضور من پدیده مهمی بود، بالاخره یک شروع است. نکاتی که در انتخابات مطرح کردم و بحثهایی که شد ضبط و ثبت شده و در دسترس است. خیلیها میتوانند یکی، دو سال دیگر مراجعه کنند و متوجه میشوند حرفهایی که من زدم تا چقدر درست بود و حرفهایی که آقایان زدند چقدر درست بود. من فکر میکنم کارِ سیاسی یک امرکوتاهمدت نیست بلکه اقدامی میانمدت و بلندمدت است. اگر میخواهید در جامعه مفید باشید باید از یکجا شروع کنید. البته حداقل این نتیجه را داشت که با تصمیم خود اقای دکتر روحانی از دولت دوازدهم کنده شوم.
*خیلی بد کنده شدید؛ اما اگر یک سال قبل برنامهریزی کرده بودید موضوع دگرگون میشد.
من میگویم حتی اگر دو هفته دیگر تبلیغات انتخابات ادامه پیدا میکرد شرایط عوض میشد.کل زمان ورود وفعالیت من درانتخابات جمعا ۲۴ روز شد بنظرم میزان رای اعلام شده برای این مدت فعالیت انتخاباتی وبدون داشتن لجستیک وستادهای متعدد و حتی یک نفر ناظر در شعب شروع بدی نیست
*باعث شکست شما در درجه اول اصلاحطلبان بودند.
فکرنکنم اینطور باشد. بنظرم مجموعه سوابق اقدامات وعملکرد چه از طرف اصلاح طلبان چه از طرف دولت وچه ازطرف سایر ارکان حکومت که موجب شد مردم درانتخابات فعالانه شرکت نکنند عامل عدم مشارکت مردم وعدم موفقیت من شد. من بارها گفتم رقیب من صرفا قهر مردم با صندوق رای است واگر مردم قهر رانشکنندوبا صندوق رای اشتی نکنند من رای نمی اورم
***اگر اصلاحطلبان مردم را مأیوس نکرده بودند چنین اتفاقی رخ نمیداد.
شاید. ولی غیر اصلاح طلبها هم بی تقصیر نیستند.البته در این مدت هر جا مردم مرا دیدهاند ابراز محبت کردند. اولاً خوب میشناسند، جلو میآیند و صحبت میکنند. در سفر به شمال بودم، جاده چالوس پیاده شدم که خستگی در کنم، صاحب رستوران به من گفت آقای همتی خیلی خوب بودید. گفتم اما رأی نیاوردم، گفت اصلاً مهم نیست. حرفهایی که زدید مهم بود. برای خرید رفته بودم، فروشنده من را شناخت و گفت ما شرمندهایم چون در انتخابات رأی ندادیم، اما به شما ارادت داریم و حرفهایتان را هم قبول داریم.این روزها هر جا میروم ازاین بحثها است
افکار عمومی اینطور فکر میکند، حتی کسانی که رأی نداده اند بامن مشکل ندارند ، نمیگویند چون همتی راقبول نداشتیم رأی ندادیم، میگویند که ما فکر میکردیم رای دادن فایدهای ندارد.لذا ما باید این موضوع را در کشور حل کنیم.
*یک حسن شما و خانوادهتان این است که هیچ نقطه منفی اقتصادیای با وجود اینکه سالها در بانک و بیمه بودید، نداشتید. این بزرگترین مزیتی است که شما دارید.
خب این موضوع به راحتی حادث نشده است ولطف خداست. من وخانواده ام ۴۰ سال است تلاش کردیم به یک سری اصول پایبند باشیم.همه باید بپذیریم مسئولیت عرصه خدمت است و نه محملی برای استفاده و رانت.
*شما آینده را چطور میبینید. با روندی که الآن پیش میرویم ونزوئلایی میشویم یا خیر؟
اگر در مذاکرات هستهای توافق کنند و کمکی به درآمدهای دولت شود، مي شود اوضاع رابهتر کنترل کرد.
*اما احتمالاً ابرتورم را داریم؟
امیدوارم نداشته باشیم، چون ما همه در یک کشتی هستیم انشاالله با تدابیر دولت این اتفاق برای کشور نیفتد.
*خطرش را چقدر احساس میکنید؟ الآن بیشتر است یا در دورانی که شما در دولت بودید؟
*شما مخالف این روند هستید، این نرخِ بهره منفی چه بلایی سرمان میآورد؟
من موافق نرخ بهره منفی نیستم؛ اما مشکل این است که نمیتوانیم تورم رابا شرایط اقتصادی کشورمان صرفا با این ابزارکنترل کنیم، از طرفی اگربا وجود انتظارات منفی ناشی از تحریم نتوانیم بورس را مدیریت کنیم، سفتهبازی به سمت سکه و ارز میرود که خطر بیشتری دارد.موضوع بورس وبهره درشرایط تحریم وناترازی بانکها وکسری بودجه دولت یک کلاف پیچیده است که باید آن را مدیریت کرد. من نمیگویم درشرایط نرخ بهره حقیقی منفی باید نرخ بهره اسمی را پایین آورد و طرفدار این موضوع نیستم. چون نرخ بهره پایین انهم وقتی نرخ بهره حقیقی منفی ۲۳هست یعنی رانت برای یک عده. نرخ بهره منفی را همه دوست دارند، هیچکس هم حاضر نیست بدهیاش را پس بدهد. از طرف دیگر اگر سیستم بانکی ما تراز داشت مشکلی برای نرخ بهره بالا نبود، سیستم بانکیای که الآن ناتراز است و حداقل ۳۰۰، ۴۰۰ هزار میلیارد برای اصلاح ناترازی ورفع زیان انباشته ها وبه روزشدن نیاز دارد قادر به بالابردن نرخ سود سپرده نیست چون فضای اجتماعی اجازه بالا بردن سود تسهیلات رانمیدهد.
*بانکهای خصوصی چطور؟
انها هم تاحدودی مشکلات فوق الذکر رادارند.البته برخی بانکها وموسسات مالی خصوصی که تاحدودی تحت نظارت قرارگرفته اند شرایطبدتری دارند
*سؤال این است که مگر قبل از بانکهای خصوصی خلق نقدینگی در کشور نبوده است؟
بانکهای دولتی هم خلق نقدینگی میکنند. ناترازی بانکهای دولتی بیشترنباشد کمترنیست. ولی ناترازی و اضافه برداشتهای قبل از 97بیشتر به برخی بانکهای خصوصی وموسسات مالی غیرمجازمرتبط بود که موجب افزایش نقدینگی شدند. که البته برخی از انها تحت نظارت وسرپرستی مستقیم وغیرمستقیم بانک مرکزی قرار گرفته اند.
*میتوان سؤال قبلی را برعکس کرد که اگر الآن ترامپ بود و این دولت بر سر کار بود، ونزوئلایی میشدیم؟
حتماً شرایط خیلی سخت میشد و برای همین است که باید هر چه زودتر این مسائل را حل کنیم که دولتِ بعدی آمریکا حتی کنگره متفاوت شکل نگیرد، انتخابات کنگره زودتر است.
*اگر به گذشته برگردید و به شما پیشنهاد بدهند، باز هم میپذیرید وارد دولت شوید؟
در شرایط یکسال ونیم پایانی دولت آقای روحانی خیر.