روزنو :دیشب وقتی برای خرید به بقالی سر کوچه رفته بودم با صحنه ای فوق العاده عجیب مواجه شدم! کالاهای بیچاره هراسان به این سو و آن سو می دویدند، ماجرا را از تن ماهی که در حال فرار بود جویا شدم و گفتم که ای تن تو را چه شده که چنین آشفته حالی؟! تن بیچاره و فلک زده گفت: مگر فرمان معاون وزیر را نشنیدی ای بی خبر؟! گفتم چه فرمانی، یعنی چه فرمانی بوده که شما را چنین هراسان ساخته؟!

تن بیچاره دوست سال ها دور من که دیگر خیلی وفت است هم را نمی بینیم در حالی که رنگ قیمت اش پریده بود گفت آقای معاون وزیر به ما دستور دادند که به قیمت های سال قبل برگردیم و ما از این قاطعیت دست و پا گم کرده و در حال فراریم؛ یعنی چه بر سر ما می آید؟! اگر فردا فرمان دادند سریعا به قیمت های یک دهه قبل برگردیم چه؟! اصلا می دانی باید چه گلی به سر بریزیم؟! خب، تو چه می دانی تازه خوشحال و راضی هم می شوی!

تن ماهی بیچاره راست می گفت من از این فرمان قاطع در پوست خود نمی گنجیدم، ام او چه؟! بالاخره کسی کاری کرد بالاخره یک مقامی به خودش آمد چرا در تمام این سال ها چنین فرمانی نداده بودند، وای چی میشه اگه در مورد خودرو، مسکن، پوشاک، میوه همه چی در مورد همه چی از این فرمان ها صادر کنند، چی میشه این سری به جای سال قبل بگن قیمت ها به یک دهه قبل برگردد!

خلاصه که این دستور با اینکه بلبشو ای بین کالا ها درست کرده بود اما من یکی که سر کیف بودم چون بالاخره قرار بود مشکل گرانی و تورم حل شود!

معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت روز گذشته گفت: هرگونه افزایش قیمت کالایی که امسال صورت گرفته است همین امشب اصلاح شود و به قیمت سال قبل برگردد!

واقعا چه می توان گفت، شاید همین چند سطر طنزی که فقط برای انبساط خاطر مبارکتان نوشتم از هر نقدی گویا تر باشد، ما که دیگر زبانمان مو در آورد آنقدر گفتیم و گفتیم و گفتیم که ای رجال محترم اقتصاد دستوری نیست، قیمت کالا و دلار و غیره با دستور و فرمان و امر و نهی پایین نمی آید، ولی افسوس که گوش شنوایی نیست و همان بهتر که شاد باشیم، شاد باشید!