گروسی آتش تنشها میان ایران و جامعه جهانی را برافروخت؟
روز نو :جلال خوشچهره در یادداشتی می نویسد: گزارش رافائل گروسی و تصمیم احتمالی اعضای شورای حکام در نشست فصلی خود، دور تازهای از تنش در روابط تهران با جامعه جهانی را در پی خواهد آورد اما این وضع نمیتواند از بار مسئولیت دولت بایدن در ناکامی تلاشها برای دستیابی به توافق بر سر برجام و احیای آن بکاهد.
گزارش خرداد ماه مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره نتایج رایزنیهایش با تهران، آژیر شروع دور تازهای از تنشها در روابط خارجی ایران را با جامعه جهانی به صدا در آورده است. «رافائل گروسی» در گزارش خود به ۳۵ عضو شورای حکام آژانس از عدم همکاری کامل تهران با او در اجرای توافقهای دو جانبه و توافق اتمی برجام خبر داده است. او در گزارش خود به طور مشخص به دو موضوع اشاره دارد: بیاعتباری پاسخهای تهران درباره سه محل اعلام نشده به آژانس و نیز افزایش ذخایر اورانیوم غنی شده تا ۱۸ برابر حد مجاز برجام.
گزارش فصلی گروسی در آستانه تشکیل اجلاس شورای حکام که از ۱۶ تا ۲۰ خرداد برگزار میشود بازتاب ادامه اختلافهای حل نشده فنی و سیاسی میان تهران و طرفهای اصلی خود در آژانس و به ویژه دولت ایالات متحده است. اگرچه تهران، گزارش مدیر کل را غیر منصفانه و عجولانه خوانده اما پنهان نیست که این گزارش متأثر از ادامه اختلافهای تهران و واشنگتن است. اگر در فاصله رایزنیهای گروسی با مقامهای ایرانی، تهران و واشنگتن به توافق لازم برای عبور از بن بست در روابط خود دست مییافتند، میشد پیشبینی خوشبینانهای از نشست فصلی ماه جاری شورای حکام داشت.
منتقدان سیاستهای تهران به پافشاری مقامهای ایرانی بر مواضع خود در برابر خواستهای آژانس برای کاستن از فعالیتهای هستهای و بازگشت کامل به برجام اشاره دارند. آنان همچنین در رویکردی یکجانبهگرا خواستار انعطاف تهران در برابر شروطی هستند که واشنگتن در قبول تعهدات برجامیاش مورد تأکید قرار میدهد. این درحالی است که نمیتوان سرخوردگی تهران را از کارنامه دولت «جوبایدن» در قبال آنچه پیش از این انتظار داشت، نادیده گرفت. تهران به خود حق میدهد که پرسش کند؛ چه تفاوتی میان مواضع جمهوریخواهان و دموکراتهای امریکایی میتوان یافت که بتوان با یکی از آنها به گفتگو و توافق مطمئن تن داد؟
آیا در حالحاضر مواضع دولت بایدن با دولت «دونالد ترامپ» به اندازهای فاصله دارد که تهران با خاطری آسوده وارد گفتگوهای نتیجه بخش با نتایج برابر شود؟ مهمتر اینکه آیا بهتر نیست با توجه به تعلل و کمجانی اقدامهای تشویقی – ترغیبی دولت بایدن، با جمهوریخواهان به توافق رسید؛ همانگونه که در دهههای اخیر تجربه شد؟ بایدن میخواهد به گونهای قابل فروش در میان رقیبان حزبی خود با تهران توافق کند، اما چه امتیازی برای دولت اصولگرای «ابراهیم رئیسی» در این توافق قائل است که او نیز بتواند هواداران رادیکال خود را در اینباره راضی کند؟ آخرین اقدامهای دولت بایدن در چارچوب سیاست «فشار حداکثری» به جا مانده از دولت ترامپ عبارتند از افزایش دامنه تحریمها، تأکید بر تروریست خواندن سپاه پاسداران، خودداری از دادن تضمین برای ماندگاری توافق با تهران، اعلام مشارکت در مانور نظامی با ارتش اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران، خودباختگی در برابر مخالفان برجام در کنگره و سنا، سکوت معنادار در تحرکات تروریستی اسرائیل، اقدام برای محدود کردن ایران در فروش نفت و ایجاد کارزار بحران نفتکشها، تحرکات دیپلماتیک در منطقه با هدف محدودسازی روابط خارجی ایران و تلاش برای بههم زدن موازنه قوا میان ایران و همسایگانش... و سرانجام تند کردن ادبیات تهدیدآمیز که نتیجه این رفتار جز اقدامهای بدیل از سوی تهران را در پی نخواهد داشت.
امریکاییان؛ چه دموکرات و چه جمهوریخواه باید درک کرده باشند که ادامه سیاست فشار حداکثری، تأثیری در کاهش انگیزههای تهران در توان فناوری هستهای و دفاعیاش نداشته است. نفوذ منطقهای ایران نیز به رغم همه تلاشهای مخالفانش دست نخورده باقی است. کمکاری دولت بایدن در ارائه راهکارهای تشویقی-ترغیبی برای دست یابی به توافق با تهران با وجود مخالفتهای کنگره و نتایج احتمالی انتخابات میاندورهای نوامبر آینده، بیشتر به بهانه تراشی شبیه است تا قبول مسئولیت وضعی که شکست برجام را به دنبال دارد. کم کاری بایدن تنها به انزوا و انفعال هواداران برجام انجامیده و عرصه را برای رادیکالها خالی کرده است.
خواستهای تهران برای قبول توافق دور از منطق نیست. تهران برای توافق تضمین میخواهد نه از آن نوع که «جیمز بیکر» وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده به «میخاییل گورباچف» رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی سابق درباره عدم گسترش دامنه ناتو تا مرزهای روسیه داد. امروز جنگ اوکراین نتیجه همان تضمین بیپشتوانه است. سهم مهمی از دلایل شروع جنگ سرد در سال ۱۹۴۵ گواه تضمینهای بدون پشتوانهای است که واشنگتن در میانه جنگ جهانی دوم به رهبران وقت روسیه داد.
رئیس جمهور «روزولت» در سال ۱۹۴۳ امریکا را متعهد به اجرای برنامه «وام – اجاره» کرد اما جانشین او (ترومن) بلافاصله پس از پایان جنگ، این عهد را نقض کرد. او همچنین تمام توافقهای سه جانبه روزولت، چرچیل و استالین را درباره مرزهای غربی اتحاد جماهیر شوروی نادیده گرفت. به این ترتیب جهان به جنگ تازهای از جنس جنگ سرد تن سپرد.
تهران علاوه بر تضمین محکم از واشنگتن برای تعهدات برجامی، ایجاد گشایش ها در روابط تجاری - اقتصادیاش را با جامعه جهانی میخواهد؛ امری که واشنگتن در قبول آن همچنان طفره میرود.
گزارش رافائل گروسی و تصمیم احتمالی اعضای شورای حکام در نشست فصلی خود، دور تازهای از تنش در روابط تهران با جامعه جهانی را در پی خواهد آورد اما این وضع نمیتواند از بار مسئولیت دولت بایدن در ناکامی تلاشها برای دستیابی به توافق بر سر برجام و احیای آن بکاهد.