روایتهایی گریهدار از چند نفر از اهالی تهران
روزنو :«از چهار سال پیش که ازدواج کردیم همینطور در حال پسرفت هستیم و سال به سال شرایط زندگی من و همسرم سختتر و پرچالشتر میشود. در کمال ناامیدی از شرایط پیشرو برایتان روایت میکنم که چگونه از سال اول زندگی مشترک از سفره غذا و مسائل دیگر زندگی زدهایم تا کرایه خانه را پرداخت کنیم و برای اینکه سقفی بالای سرمان باشد مجبوریم منطقه به منطقه پایینتر برویم.»
اینها گفتههای آندو، مردی ۳۷ ساله است که به دلیل مشکلات مالی و نداشتن مسکن مجبور است هر سال برای پیدا کردن خانه جدید در مناطق پایینی تهران به دنبال سقف بالای سر باشد. او که یک کارگر است در گفتوگو با «اعتماد» روایتهایی را تعریف میکند که برای پیدا کردن خانه اجارهای در پایتخت تجربه کرده است و باتوجه به اینکه در تهران کار میکند مجبور شده برای زندگی به خارج از شهر مهاجرت کند.
او در ادامه میگوید: «وقتی به زمان تمدید اجاره خانه نزدیک میشوم استرس و نگرانی همه زندگیام را فرا میگیرد، چون میدانم که صاحبخانه میخواهد قیمت خانه را افزایش دهد و ما هم چون پساندازی نداریم باید به دنبال خانه جدید و ارزانتر باشیم و هر سال باید نگاهمان به محلات پایینی که قیمت خانه در آنجا ارزانتر است، باشد تا جایی که امسال مجبور شدیم از تهران خارج شویم و ساعتها در ترافیک و شلوغی از خانه به محل کار بیاییم و همین مسافت طولانی باعث شده تا من و همسرم روزهایی که کارمان طول میکشد و ترافیک سنگین است شب را در ماشین یا پارک بخوابیم.»
آندو و همسرش تنها کسانی نیستند که در «آشفته بازار مسکن» تجربیات عجیبی را پشت سر گذاشتهاند و همانند بسیاری دیگر از جوانان امیدی به بهبود وضعیت ندارند. در کنار سایر مشکلاتی که گریبان شهروندان را گرفته است، افزایش روزافزون قیمت مسکن به کابوس هر شب آنها تبدیل شده است و این موضوع را میتوان به پهنای ایران گسترش داد. ملتی که باید برای امنیت سقف بالای سرشان هر روز هراسان باشند که بعد از اتمام تاریخ اجارهنامه چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود. این شرایط در شهرهای بزرگ ایران به خصوص در تهران با نگرانیهای زیادی روبهرو است تا جایی که بسیاری مجبورند شبها را در ماشین و پارک سر کنند تا صبح بتوانند بهموقع سر کارشان حاضر شوند.
در این گزارش، با مستاجرانی که هر روز فشار اقتصادی بیشتری احساس میکنند و همچنین مشاوران بنگاههای املاک که سر دیگر این چالش قرار دارند به گفتوگو نشستیم تا در ابتدای فصل جابهجایی مستاجران، تصوری از این بازار مبهم داشته باشیم؛ بازاری که گویا به دلیل عدم سیاستگذاری مناسب از سوی حاکمیت همینطور بدون متولی در بین دلالها و سازندهها دست به دست میشود و تنها قشری که در این بین آسیب میبینند شهروندان عادی و کارگرانی هستند که به دلیل افزایش ناگهانی قیمت خانه، راه بیابان را در پیش میگیرند.
آندو، جوانی ۳۷ ساله است که در یک کارگاه آهنگری کار میکند و ماهیانه حدود ۶ میلیون تومان دستمزد میگیرد. او به همراه همسرش در 5، 6 سال اخیر زندگی پرچالشی را تجربه کردهاند و مجبور شدهاند از مناطق شمال غربی به جنوب غربی پایتخت نقل مکان کنند. آندو در مورد سختیها و مشکلات اجارهنشینی در سالهای اخیر به «اعتماد» میگوید: «حدود 6 سال پیش هنگامی که در «بلوار فردوس» زندگی میکردم به صورت اتفاقی با خانمی در میوهفروشی بر سر وضعیت اجارهخانه و گرانیهایی که دامن مردم را گرفته است، همصحبت شدیم که دست بر قضا با همان خانم ازدواج کردم و حالا زیر یک سقف زندگی میکنیم.
نمیدانستم که موضوع اولین بحث مشترکمان به بزرگترین چالش زندگیمان تبدیل خواهد شد. البته به نظرم همه همسن و سالهای ما همین مشکل را دارند حالا چه مجرد باشند و چه متاهل، بالاخره انسان نیاز به یک سقف بالای سر دارد. سال ۹۵ که موعد تمدید اجارهنامه شد، صاحبخانه گفت که میخواهد قیمت خانه را افزایش بدهد. او برای یک خانه ۶۰ متری که به تازگی بازسازی شده بود، ماهیانه ۳ میلیون تومان اجاره و مبلغ ۶۰ میلیون تومان بابت ودیعه درنظر گرفته بود. آن روزها حقوقی که دریافت میکردم حدود ۳ میلیون تومان بود و با این شرایط باید خانه را تحویل میدادم.
با همسرم تصمیم گرفتیم که وسایلم را به طور موقت به خانه او ببرم تا در زمستان که خانهها ارزانتر میشود یک خانه بزرگتر اجاره کنیم ولی نه تنها نتوانستیم به این هدف برسیم بلکه پشیمان هم شدیم که چرا همان ابتدای تابستان خانه نگرفتیم. چون در سالهای اخیر اجارهخانه روزانه افزایش پیدا میکند و حتی نمیتوانیم معیاری هم برای این افزایش قیمت پیدا کنیم. به عنوان مثال خانهای که در سایت دیوار آگهی آن را میبینید، بنا به هر دلیلی یک ماه اجاره نمیرود و بعد از یک ماه میبینید قیمت آن افزایش پیدا کرده است، وقتی دلیلش را میپرسی میگویند همین است که میبینی.»
او در مورد تعویض پلکانی محل زندگی خود در سالهای اخیر ادامه میدهد: «در هر شرایطی باید از خانه همسرم هم میرفتیم چون وسایلمان زیاد و خانه هم خیلی کوچک بود و خانه هم برای یک زوج متاهل مناسب نبود. میخواستیم اولین خانه مشترکمان در محلهای مناسب باشد تا بتوانیم براساس همان زندگی خودمان را بسازیم ولی مجبور شدیم برای حفظ تعادل اقتصادی به محلات پایینتر بیاییم.
آن روزها را به خاطر دارم که هر روز به بنگاههای محلات مختلف میرفتیم تا جایی که به اطراف «باقرشهر» رسیدیم و یک خانه قدیمی دو طبقه گرفتیم و با امید به آینده اسبابکشی کردیم. با خودمان گفتیم یک سال اینجا به صورت موقتی زندگی میکنیم و سال بعد به اطراف «بلوار فردوس» بازمیگردیم. چند ماهی گذشت و کارگاه ما تعطیل شد و من هم بیکار شدم. ماهانه ۴ میلیون باید اجاره خانه میدادیم، شرایط سخت بود که مجبور شدیم طبقه پایین خانه را بدون اطلاع صاحبخانه به یکی از دوستانمان اجاره بدهیم تا کمی از بار اجاره کاسته شود.
حدود ۳ سال با شرایط نه چندان مطلوب در یک خانه قدیمی که قرار بود یک سال آنجا باشیم، با یک همخانه زندگی کردیم. باید بگویم که محلات پایین تهران اصلا امنیت ندارند چون بارها وسایل ماشینمان را به سرقت بردند و به همین دلیل همسرم نتوانست جهیزیهاش را به خانه بیاورد چون میترسیدیم دزد بیاید خانه را خالی کند. درنهایت امسال پیش از اتمام موعد قرارداد تصمیم گرفتیم از تهران خارج شویم تا حداقل تنها دغدغه ما هزینه استهلاک ماشین و دوری خانه از محل کار باشد. در ادامه سرنوشت ما را به «شهر پرند» آورد.
حالا در یک خانه نوساز زندگی میکنیم و همسرم هم توانست جهیزیهاش را به خانه بیاورد. در حال حاضر بابت یک خانه ۹۰ متری ماهیانه نزدیک به ۳ میلیون تومان اجاره میدهم. فاصله خانه تا محل کار خیلی زیاد است و در روزهای غیرتعطیل تقریبا ۳ تا ۴ ساعت را در راه میگذرانیم و بعضی روزها که کارمان طول میکشد یا از خستگی توان بازگشت به خانه را نداریم در ماشین یا پارک میخوابیم. ما امیدواریم تا بتوانیم در سالهای آینده بازهم به تهران بازگردیم ولی با این شرایط بازگشت به تهران به رویای ما تبدیل شده است.»
سعید، یکی دیگر از میلیونها مستاجر ساکن در تهران است که بنا به گفته خودش برای اینکه او و همسرش به محل کارشان نزدیک باشند، مجبور است در منطقه ۲ تهران زندگی کند و به همین دلیل بیشتر حقوق خود را صرف اجاره خانه میکند. سعید در توصیف وضعیت این روزهای خود و خانوادهاش به «اعتماد» میگوید: «پیش از اینکه ازدواج کنم در منطقه ۹ تهران زندگی میکردم و با گرفتن وام و کار بیشتر توانستم یک خانه ۵۰ متری بخرم ولی بعد از ازدواج به دلیل اینکه محل کار من و همسرم در شمال شهر تهران است و خانهام کوچک بود به منطقه ۲ تهران رفتیم.
همان روزهای اولی که به دنبال خانه بودم فهمیدم که ازدواج کردن آنقدرهایی که جوانان را تشویق میکنند آسان نیست. از دیدن قیمت کرایهها وحشت کرده بودم ولی چارهای نداشتم. هر پولی که داشتیم به اضافه مبالغی که به عنوان هدیه عروسی گرفته بودیم روی هم گذاشتیم تا با پرداخت ۳۰۰ میلیون تومان بابت رهن کامل در یک خانه نوساز در «کوی فراز» ساکن شویم تا زندگی مشترک خود را اینگونه آغاز کنیم، ولی بدهیها و وامهایی که باید پرداخت کنیم فرصتی به ما نداد تا بتوانیم باقی برنامههایی که قبل از ازدواج مشترک ریخته بودیم را انجام دهیم.
یک سال گذشت و قصد داشتیم قرارداد را تمدید کنیم ولی صاحبخانه اعلام کرد که قصد دارد ۳۰درصد به مبلغی که برای رهن خانه داده بودیم اضافه کند. ما میخواستیم در آن خانه بمانیم ولی هیچ پولی پسانداز نکرده بودیم که بخواهیم روی مبلغ رهن بگذاریم. به ناچار برای پیدا کردن خانه در همان منطقه در «سایت دیوار» و بنگاهها به دنبال خانه گشتیم. با پولی که ما داشتیم، خانه مناسب یک زوج جوان پیدا نمیشد. همسرم هم بنا به دلایلی تاکید دارد که در همین مناطق تهران باید زندگی کنیم. او معتقد است که اگر به محلات پایینتر برویم نمیتوانیم دوستان و همکارانمان را به خانه دعوت کنیم و این موضوع روی شغلمان هم تاثیر خواهد گذاشت.
بالاخره بعد از حاشیههایی که در یک ماه گذشته زندگی ما را با چالش روبهرو کرده بود، توانستیم یک خانه ۲ خوابه نه چندان نوساز در یک مجتمع در «خیابان علامه جنوبی» اجاره کنیم با این شرایط که ماهی باید ۹ میلیون بابت اجاره پرداخت کنیم و آن ۳۰۰ میلیون تومان هم به عنوان ودیعه پرداخت کردیم. به این موضوع هم باید اشاره کنم که چیزی حدود ۶۰۰ هزار تومان هم باید ماهیانه به عنوان هزینه شارژ ساختمان پرداخت کنیم. حالا با این شرایط اقتصادی و حقوق حدود ۱۳ میلیون تومانی باید بگویم «علی مانده با حوضش» و سر ماه که میشود کاسه چهکنم چهکنم به دست میگیرم.
ناگفته نماند که همسرم هم در مخارج خانه و پرداخت اقساط کمک میکند ولی در این شرایط که با هر بار رفتن به سوپرمارکت یا میوهفروشی نمیتوانیم زیر ۲۰۰ هزار تومان هزینه کنیم چیزی برای پسانداز باقی نمیماند. به هر جایی نگاه کنید هزینهها کمرشکن است آنهم در این مناطق که قیمتها سر به فلک کشیده است. از چه کسی باید بپرسم که چه باید بکنیم؟ همه هزینههایی که باید برای بهتر زندگی کردن، تفریح، پسانداز و... کنار گذاشته شود را باید به حساب صاحبخانه واریز کنیم. آخر ماه پیش سیستم برق ماشینم خراب شده بود که ۳ میلیون تومان هزینه داشت. نزدیک ۲ هفته مجبور بودیم روزانه نزدیک به ۲۰۰ هزار تومان بابت هزینه اسنپ پرداخت کنیم چون واقعا پولی برای تعمیر ماشین نداشتم.»
بازار خانه رها شده است
پیمان، یکی از مشاوران املاکی است که سالها در منطقه یک تهران در حوزه خرید و فروش و اجاره مسکن فعالیت میکند. او معتقد است که هیچ نظارتی روی بازار مسکن وجود ندارد و مالکها با نظر شخصی خودشان برای خانههایشان قیمت تعیین میکنند. او در مورد وضعیت بازار خانههای اجارهای در سال جدید به «اعتماد» میگوید: «با نزدیک شدن به فصل جابهجایی مستاجران، وضعیت بازار خانههای اجارهای هر روز آشفتهتر میشود و این موضوع باعث شده که صاحبخانهها هر هفته قیمت خانه خود را بهروز کنند چون نمیخواهند از ماجرا عقب بمانند. مالک خانه میگوید من با تورم و قیمت کالاهای امروز خانهام را یکساله اجاره میدهم و نمیدانم که ۲ ماه بعد در این کشور چه وضعیتی پیش خواهد آمد.
صاحبخانهها احتمال میدهند که تا ۲ ماه دیگر قیمت خانه تا ۵۰درصد هم افزایش پیدا کند. البته ناگفته نماند که چنین اتفاقاتی بارها در سالهای اخیر رخ داده است مثلا ما خانه را اجاره دادهایم یا فروختهایم و یک هفته بعد قیمتها افزایش چشمگیری پیدا میکند و آن وقت صاحبخانه از ما ناراحت میشود که چرا خانه مرا ارزان اجاره دادهاید. ما به عنوان مشاوران املاک نمیتوانیم بازار را پیشبینی کنیم و هر کس چیزی میپرسد میگوییم قرار است قیمت خانه گرانتر بشود. بسیاری از همکارانم این صنف را ترک کردهاند چون نوسان بازار مسکن در برخی فصول سال آنقدر عجیب و غریب میشود که یک مشاور باسابقه حتی به مسافرکشی با موتوسیکلت هم فکر میکند ولی مردم همه این گرانیها را از چشم ما میبینند.»
این مشاور املاک در توضیح اینکه در سال جدید صاحبخانهها چه تصمیماتی برای اجاره دادن خانههایشان گرفتهاند، ادامه میدهد: «در ماههای اخیر آنچه خیلی مشهود است هم صاحبخانه و هم مستاجرها در این مناطق به دنبال خانه تمام رهن هستند. در هفتههای اخیر هر چه قرارداد اجاره نوشتهایم همه مربوط به رهن کامل بود چون ریال هر روز ارزش خود را از دست میدهد و برای مستاجر هم این روش بهصرفهتر خواهد بود و صاحبخانه هم دیگر استرس دریافت اجاره ماهانه را ندارد. پول رهن را میگیرند در جای دیگر سرمایهگذاری میکنند و برخی صاحبخانهها تمایل دارند که برای رهن خانه، دلار دریافت کنند که برخی مستاجرها هم از این کار استقبال میکنند.»
صاحبخانه تعیینکننده اجاره است
یاشار، یکی دیگر از مشاوران املاکی است که در مناطق مرکز شهر تهران در حوزه مسکن فعالیت میکند. او معتقد است که نسبت به سالهای گذشته تعداد شهرستانیهایی که برای اجاره مسکن میآمدند بسیار کمتر شده است و همین موضوع باعث شده تا خانههای نوساز مشتری بیشتری داشته باشند و خانههای قدیمی و ارزان دیگر طالبی ندارند. این مشاور املاک در همین خصوص ادامه میدهد: «همه چیز روی قیمت اجاره خانه تاثیر دارد، همین امروز صبح یکی از صاحبخانهها که ملکش در حوالی «میدان انقلاب» است با من تماس گرفت و گفت به دلیل افزایش قیمت سیمان و میلهگرد خانه گران خواهد شد و باید اجاره خانهها را هم افزایش بدهیم. این دوست ما چون چند خانه برای اجاره دادن دارد سعی میکند با پولی که بابت اجاره یا رهن این خانهها دریافت میکند هر سال یک یا چند خانه خریداری کند.
آنچه که اتحادیه املاک به ما اعلام کرده است قیمت اجاره یک خانه باید ۱۰درصد قیمت خود ملک باشد ولی در واقعیت کسی به این موضوع توجه ندارد. ما هم به مراجعانی که میخواهند خانه خود را اجاره دهند این مورد را میگوییم ولی هر کس با نظر شخصی خودش و در رقابت با سایر خانهها قیمت را تعیین میکند و نمیتوانیم او را متقاعد کنیم که قیمت خانهاش کمتر است، مستاجر هم به هزار و یک دلیل مجبور است به این وضعیت تن دهد. سال گذشته فردی خانه خود را با ۲ میلیون اجاره و ۱۰۰ میلیون ودیعه به نفری داده بود و امسال آمده است و میگوید ماهیانه ۴ میلیون اجاره میخواهم و ۲۰۰ میلیون بابت ودیعه باید پرداخت شود. خوب حالا من چه باید به او بگویم. ملکش است و اختیارش را دارد. آن کسی که باید این موارد را بررسی و با متخلفها برخورد کند، من نیستم.»
یاشار در مورد اینکه چه افرادی برای مراجعه به بنگاه او مراجعه میکنند، اضافه میکند: «در سالهای اخیر و بهخصوص بعد از کرونا همه چیز تغییر کرده است. سالهای گذشته بیشتر مشتریهای ما در محدوده «میدان انقلاب» تا «میدان آزادی» و از این سمت تا «میدان حُر» اکثر شهرستانیهایی بودند که به دنبال خانههای قدیمی و ارزان میگشتند ولی حالا خبری از آنها نیست و همه میخواهند خانههای نوساز کرایه کنند.
به نظر من آن طیف از مستاجران یا از تهران رفتهاند یا اینکه برای کرایه خانه به مناطق پایینتر میروند. به این موضوع هم اشاره کنم که صاحبخانهها با عجله هر چه تمامتر خانههای قدیمی خود را تخریب میکنند تا چند طبقه بالا بیایند. اگر بخواهیم واقعبینانه به موضوع نگاه کنیم میبینیم که هیچ کاری مانند اجاره دادن خانه و همچنین ساختوساز خانه سود ندارد، چون قیمتش روزانه افزایش پیدا میکند. اگر شما امروز یک ملکی را مثلا ۳ میلیارد خریداری کنید و ۶ ماه بعد بخواهید آن را بفروشید، حداقل چندین میلیون سود کردهاید.
امروز صبح در کانال مشاوران املاک دیدم که قیمت اجاره خانه نسبت به سال گذشته ۴۶درصد افزایش داشته است و هفته بعد این درصدی که اعلام کردهاند باز هم افزایش خواهد داشت. ما در مرکز شهر بیشتر مشتریهایی داریم که میخواهند اجاره بیشتر بدهند تا اینکه مبلغ ودیعه پرداخت کنند. خانههایی که من اینجا برای اجاره دارم از ۶۰ متری شروع میشود تا ۱۵۰ متری که کف اجاره پرداختی برای این خانهها از ۴ و نیم میلیون تومان آغاز و تا رهن ۸۰۰ میلیون تومانی ادامه پیدا میکند.»
حاشیهنشینی افزایش محسوس داشته است
مسعود، دیگر مشاور املاکی است که در منطقه 8 تهران در حوزه خرید، فروش، رهن و اجاره فعالیت میکند. او مدعی است که مهاجرت از بالای شهر به پایین شهر تهران افزایش چشمگیری داشته است بهطوری که در یک سال اخیر بیشتر مشتریهایش که پیش از این در مناطق بالایی زندگی میکردند در محلات پایین به دنبال خانه اجارهای هستند. او در همین مورد به «اعتماد» میگوید: «چون در این مناطق خانهها ارزان است، بیشتر مشتریها بهدنبال خرید هستند.
توجه داشته باشید که با کمتر از ۲ میلیارد در این مناطق میتوانید خانههایی با متراژ پایین خریداری کنید. به نظر من هم اگر کسی پول، ارز، طلا یا هر چیز قیمتی دارد به جای اینکه در صندوق امانات بانکها نگهداری کند، بهتر است در ملک سرمایهگذاری کند چون هم سودش بیشتر است و هم امنیت بیشتری دارد. متاسفانه بازار مسکن در تهران و سایر شهرهای ایران متولی مشخصی ندارد و دلالهای گردن کلفت مشخص میکنند که قیمت ملک در منطقه چقدر باید باشد. وقتی فردی که ۱۲ واحد آپارتمان در خیابان «سبلان» دارد میتواند با بالا بردن یا پایین آوردن قیمت اجاره، همه منطقه را تحتالشعاع خود قرار دهد و ما هم هر چیزی که آنها میگویند مینویسیم.»
او در همین مورد ادامه میدهد: «موضوعی که برای من در این بین همواره جالب است افزایش شمار کسانی است که از مناطق بالاتر میآیند و میخواهند در مناطق پایینتر خانه اجاره کنند. به عنوان مثال آن کسی که تا سال گذشته در «نارمک» زندگی میکرد حالا در «مجیدیه» به دنبال خانه است و فردی که در «سبلان» زندگی میکرد حالا قصد دارد به «پیروزی» نقل مکان کند. من بهشخصه شاهد این موضوع هستم که رفته رفته مردم به حاشیه شهرها مهاجرت میکنند.
اگر شما به عنوان مثال به یکی از همکاران ما در محله «پیروزی» مراجعه کنید او هم همین موضوع را به شما میگوید که شهروندان در حال مهاجرت به شهرستانهای اطراف تهران هستند و البته قیمت در این مناطق هم نسبت به سالهای گذشته افزایش داشته است. البته این را هم اضافه کنم که سختگیری صاحبخانهها هم باعث این موضوعات شده است. هر چه خانه گرانتر و باکیفیتتر باشد، ناز کردن مالک هم بیشتر میشود. چند روز پیش در یک آگهی دیدم فردی خانه ۹۰ متری را در «ولنجک» ۹۰۰ میلیون تومان برای رهن کامل گذاشته است و بعد از توضیح امکانات خانه چندین خط در مورد مستاجر مطلوبش نوشته است.
در مورد عادات رفتاری، تعداد مهمانها و... باور نمیکنید که در این صنف با آدمهای عجیبی برخورد میکنید که تا دیروز مثلا کارمند بود و حالا با ۱۰ واحد آپارتمان، خود را صاحب محله میداند. اینهم از همان دلایل بدون متولی بودن بازار مسکن است. حالا دولت هر قانونی میخواهد در این زمینه تصویب و ابلاغ کند، فکر نمیکنم که بتواند تاثیر مثبتی داشته باشد. به نظر اگر دولت قیمت مصالح ساختمانی را کنترل کند، قدم مثبتی در راه بازگشت آرامش به بازار مسکن برداشته است، در غیر این صورت با استفاده از مواد قانونی کاری پیش نمیبرد چون کسان دیگری در کف خیابان تصمیم میگیرند و دولت اینجا نقشی ندارد.»