استاد سروش محلاتی: امام حسین(ع)، موسس راه برونرفت از انسداد مطلق سیاسی است
روزنو :آیتالله محمد سروش محلاتی در سخنان خود در شب عاشورا، با تشریح تفاوت دو دوره انسداد سیاسی عثمانی و یزیدی، امام حسین(ع) را موسس راه برون رفت از انسداد مطلق سیاسی دانست.
در ادامه خلاصه سخنان این استاد دروس خارج فقه واصول حوزه علمیه قم در مراسم عاشورا و امروز ما، که به همت کانون توحید، انجمن اندیشه و قلم و بنیاد اندیشه و احسان توحید برپاست، میآید:
*دو دوره انسداد سیاسی عثمانی و یزیدی چه تفاوتهایی با هم داشت؟
نقطه مقابل اصلاح، انسداد است. نظام اجتماعی- سیاسی یا اصلاح پذیر است یا نیست و اگر امکان اصلاح نباشد، دچار انسداد سیاسی است.
ما در صدر اسلام در دو مقطع با مشکل انسداد سیاسی مواجه شدیم: مرحله اول در دوران خلافت عثمان که این انسداد موجب یک شورش یا انقلاب شد. پیش از آن مردم مقابل حکومت نبودند، هرچند گاه انتقاداتی داشتند، اما نظام را غیرقابل اصلاح تلقی نمیکردند. در اواخر دوره عثمان تلقی عده ای از مردم این بود که با بودن این خلیفه، دیگر شرایط اصلاح نیست. انسداد به معنای مسدود کردن راه تغییر است؛ پس باید با او برخورد کنیم، این تجربه اول است در دوران پس از اسلام.
در دوره حضرت علی(ع) هم انسداد نیست. در دوره معاویه هم، او جوری رفتار میکرد که مردم به این نتیجه نرسند که این نظام فاسد است و باید مقابل آن ایستاد و، عمده مردم از کلیت فضا راضی بودند. اما دوره دوم انسداد پس از اسلام، دوره یزید است و این تلقی شکل گرفت که راه اصلاح وجود ندارد.
تفاوت انسداد دوره عثمان و یزید، این بود که در مرحله اول یک حرکت عمومی و وسیع برای از میان بردن خلیفه به قصد اصلاح وجود داشت و مردم به میدان آمدند، اما در دوره یزید این امکان هم نبود. هیچ یک از کسانی که از حرکت امام حسین مطلع شدند، این حرکت را تایید نکردند و فرجام نیکویی برای آن نمیدیدند. ابن عباس، عبدالله جعفر و افراد بسیاری که هم علاقمند امام و هم معترض وضعیت بودند، ولی برای جانشان احساس ناامنی میکردند و حرکت برای اصلاح را بی نتیجه میدانستند. درست است که مردم کوفه به امام نامه نوشتند، اما وقتی یزید، عبیدالله زیاد را بر کوفه گمارد، با چند حرکت امنیتی و نظامی، همه مردم را به خانه بازگرداند و مساله را از کف کوچه و خیابان جمع کرد.
پرسش مهم این است که: مقطع اول انسداد چگونه اتفاق افتاد و راه برونرفت آن چه بود و مقطع دوم چگونه اتفاق افتاد و راه برون رفت از آن چه تفاوتی داشت؟
در مقطع اول، زمینه حرکت مردمیوجود داشت. آرام آرام شخصیتهای ممتاز جامعه اسلامی در برابر دستگاه خلافت قرار گرفتند؛ ابتدا انتقاد کردند و بعد متوجه شدند نقد بی فایده است و خلیفه فقط از فاسدان دفاع میکند.
مردم برای اولین بار در تاریخ اسلام در برابر حکومت به میدان آمدند. ۶۰۰ نفر از مصر آمدند عده ای هم از بصره. قاریان کوفه هم اضافه شدند. یک جمعیتی از نخبگان جامعه هم به عنوان اعتراض آمده بودند. عثمان از علی خواهش کرد برو با اینها صحبت کن و واسطه شو. علی پذیرفت و برای وساطت رفت. شخصیتهای تراز اول شیعه از جمله کمیل، مالک، صعصعه بن سوهان و حجر بن عدی در جمع معترضان هستند، اما جمع معترضان اختصاص به طرفداران علی(ع) ندارد.
اینها گفتند ما همه نقدها را گفته ایم، ولی قول و قرارهای خلیفه قابل اعتماد نیست، تنها یک راه مانده و آن، کناره گیری است، چون عثمان صلاحیت ندارد. ولی خلیفه حاضر به کناره گیری نبود.
امام علی به معترضین گفتند عجله نکنید، صبر کنید، تصمیم حذف خلیفه آسان نیست، پیامد دارد. به اقدامی دست نزنید که عاقبت آن را نمیدانید و معلوم نیست بعدش چه خواهد شد؟ این همان مطلبی است که امروز هم در جامعه شناسی انقلابها مطرح است.
بخشی از معترضین علاقمندان به علی(ع) بودند، ولی وقتی حرکت اعتراضی شروع شد، گروههای مختلفی بودند. طلحه و زبیر هم بودند و حتی به نحوی معاویه هم تحریک میکرد. اینها فقط اصرار داشتند که فعلا خلیفه را بزنیم. جوابشان به حضرت این بود که: هیهات! علی تو سازشکاری! حرف ما یکی است: ما غیر از کناره گیری خلیفه به هیچ چیز دیگری راضی نمیشویم.
اما با اینکه سیستم عثمان از جهات مختلف دچار مشکلات است، باندبازی و رانت دارد و مردم معترضند، ولی حضرت علی هنوز به این نتیجه نرسیده که راهی برای اصلاح وجود ندارد و ما باید از خلیفه عبور کنیم.
در این موقعیت، نقش علی(ع) مدیریت برونرفت از این انسداد است. چون حضرت آینده را خطرناک میدیدید و خیلی حضرت تلاش کرد.
نامه اول نهج البلاغه، نامه ای است از امام به مردم کوفه درباره عثمان، مردمی که به عثمان اعتراض داشتند.
مشکلی ندارد که در حکومت اعتراض وجود داشته باشد، اما باید دید حکومت با اعتراض چگونه برخورد میکند! ممکن است با یک برخورد منفی، حرکت اعتراضی مردم تبدیل به شورش شود. ولی حکومت با برخورد درست میتواند زمینه اصلاحات و بقای خود را فراهم کند.
حضرت علی گفت: «من بیشترین تلاش را کردم که این تقابل کاهش یابد و حکومت رضایت مردم را جلب کند و از آن طرف، تنها کسی بودم که کمترین عتاب و اعتراض را به خلیفه میکردم. اما حتی موضع طلحه و زبیر و عایشه علیه خلیفه تند بود و در نهایت معترضان ریختند و خلیفه را کشتند، اما این سیاست من نبوده است.»
*هزینه کارهای طلحه و زبیر علیه عثمان را امام حسین در کربلا پرداخت
امام علی درکی واقعی داشت که این حرکت هزینههای بسیاری روی دست جامعه اسلامیخواهد گذاشت. امام حسین را که به شهادت رساندند، مرتب سپاه مقابل میگفتند این تلافی کاری بود که با عثمان کردید، مثلا چون آب را بر خانه عثمان بستید، آب بر خانواده حسین(ع) میبندیم. در واقع هزینه کارهای طلحه و زبیر را امام حسین(ع) در کربلا پرداخت. از همین رو علی(ع) این نگاه عمیق را داشت و عاقبت کار را میدانست.
در خطبه ۲۳۵ نهج البلاغه خطاب به ابن عباس اشاره دارد که عثمان گاهی که زمزمه مخالفت بلند میشد، به من پیام میداد از شهر برو بیرون. چرا؟ چون اگر علی در شهر باشد، معترضان احساس قوت قلب میکنند و شعارهایی به نفع علی میدهند. ولی وقتی فضا بالا میگرفت و شورشها خطرناک میشد، خود عثمان میگفت علی بیا به شهر و به داد ما برس!
علی(ع) هر دو خواسته عثمان را میپذیرفت تا اتهام توطئه علیه خلیفه متوجه او نباشد. علی(ع) میگوید: عثمان میخواهد من شتری باشم که بروم و بیاییم. به من پیام داد برو بیرون و باز پیام داد بیا داخل شهر. به خدا قسم آن قدر برای حل مشکل از عثمان دفاع کردم و از آبروی خودم هزینه کردم که نگران شدم مبادا در این دفاع، گناهی مرتکب شده باشم.
پس در مقطع اول، دوره انسداد بود، ولی راه اعتراض هم بود، انسداد مطلق نبود. اما در تجربه دوم، مردم آن حرکت عمومی را نمیتوانند داشته باشند که از همه جا جمع شوند و حرکتی انجام دهند. سیستم اجازه نفس کشیدن به کسی نمیدهد و چنان بر اوضاع مسلط است که کمترین حرکتی را در نطفه خفه میکند.
اقدامات معاویه برای انسداد مطلق دوره یزید
انسداد مطلق دوره یزید، در اثر اقدامات معاویه برای حکومت فرزندش بود، نظیر:
۱.در هنگام بیعت با یزید، مخالفین را شناسایی کرد. سعد بن ابی وقاص، فاتح ایران از کسانی بود که در این مقطع ترور شد. با وجود افرادی مثل سعد، یزید کیست که همه هنرش این بود که پدرش معاویه است؟ پس سعد را مسموم کردند و کشتند.
۲. معاویه گاهی از بزرگان درباره خلیفه آینده و این که چه کسی زمینه رای دارد، نظرسنجی و پرس و جو میکرد تا اینها را شناسایی کند. فرزند خالد بن ولید را شناسایی کرد که زمینه رایی داشت. او را توسط یک پزشک یهودی در دوران بیماری، کشت. عبدالرحمن پسر ابی بکر هم یکباره در مکه مُرد که میگویند او را هم به دسیسه کشته اند.
حضرت امام مجتبی(ع) را هم در مدینه مسموم کرد و به شهادت رساند تا کسی برای این آقازاده مزاحمتی نداشته باشد و جامعه را به شکل یک جامعه امنیتی درآورد.
اینجا مسلمانان عاقل و دانا و فهمیده درمییافتند که امکان اصلاح در این شرایط وجود ندارد. همان فرمانروای جباری که یزید در مدینه نصب کرده بود که امام حسین را دعوت کرد و تحت فشار گذاشت، نشان میداد که دوره یزید، دوره بحران است. این بار برخلاف بار اول، مردم به این نتیجه رسیدند که از کسی کاری برای اصلاح بر نمیآید و یگانه فردی هم که میخواهد بایستد، او را هم همه تخطئه کردند. دیگر علی(ع) نیست که واسطه شود بین معترضین و خلیفه. مردم علی را از دست دادند و خلیفه هم جوان، مغرور، بی تجربه و سفاکتر از پدرش است. اما در این انسداد مطلق چه باید کرد؟
*امام حسین، موسس راه برون رفت از انسداد مطلق
طبعا پرسش این است که در اینجا چه باید کرد؟
امام حسین(ع) راهی برای برون رفت از انسداد تشخیص داد، راهی که پیش از آن تجربه نشده بود و امام، موسس این شیوه برون رفت است برای شکستن انسداد مطلق در این سیستم فاسد. راه برون رفتی که امامحسین تاسیس کرد، شهادت است.
مرحوم شهید مطهری در سخنرانیشان در مسجد جامع نارمک، با عنوان شهید تعبیری دارند. آنجا استاد میگوید جنگ و شهادت در میدان جنگ، عادی و زیاد است که احتمال پیروزی و شکست مساوی است. اما جایی هم هست که نتیجه مطلق جنگ، شهادت است و پیروزی مجالی ندارد. این وضعیت در جامعه ای است که سست است و همه از ترس، به خانه رفته اند. این جامعه نیازمند خون است. اما این خون، خون مردم عادی نیست که در گوشه و کنار، ریخته شود بلکه خون یک شخصیت بزرگ و وجیه لازم است تا شهادتش لرزه بر اندام نظام فاسد بیندازد. «بذل مهجه» که در زیارت عاشورا داریم، خون دادن برای آگاهی است.
خون دادن برای آگاهی بخشی
وقتی هیچ گوش شنوایی نیست و هر راه اصلاحی مسدود است و همه عقلایی که میتوانند راه حلی بیندیشند، حذف شده اند و گوشه ای خزیده اند، نیازمند نیروهای فداکاری هستیم که به صحنه بیایند و آماده بذل جان برای آگاهی بخشی باشند.
همین است که امام حسین در شب عاشورا، یاران خود را که ماندند و بیعت نشکستند، تحسین میکند و هرکدام در میدان رجز میخوانند تا در تاریخ بماند و موجهای این دریا، مرتب وسیع و وسیعتر شود.
البته این شهادتها تاثیر فوری و آنی ندارد، بلکه تاثیرشان عمیق و ماندگار است. عاشورا شوکی به جامعه وارد کرد که هیچ چیز نمیتوانست چنین شوکی به جامعه وارد کند.
صحنه انسداد سیاسی، نوعی احساس وادادگی و خستگی است. این امر بسیار خطرناکی است و حاکمان جور اساسا دنبال این هستند تا این اتفاق بیفتد و نیروهای فعال کنار بروند و صحنه را ترک کنند.
توصیه قرآن برای دوران انسداد مطلق چیست؟
توصیه قرآن برای دوران انسداد مطلق این است که اگر حکومت به این مرحله برسد، حتی اگر حرکت جمعی نمیشود کرد، فرد مسلمان وظیفه دارد مقاومت فردی خود را حفظ کند و از نظر فکری و روحی متلاشی نشود.
در سالهای ۴۷، ۴۸ و ۴۸ شمسی، فضای پیش از انقلاب این طور بود. برخی مبارزین کنار رفتند، پیامهای امام هم کمتر است. خیلیها رفتند دنبال کسب و کارشان و تصور میکردند دیگر راهی برای تغییر نیست.
قرآن میفرماید شما فکر میکنید پیش از اینکه مصایب امم گذشته بر شما وارد شود، به بهشت راه مییابید؟ آنها دچار سختیهایی شدند و لرزیدند تا جایی که حتی پیامبر خدا و مومنین او هم میگفتند پس نصرت الهی کی میرسد؟ خیلیها میبریدند و عقب نشینی میکردند، قرآن اینجا میفرماید: «الا انّ نصرالله قریب!»
برای انسان مومن که به این مبانی اعتقاد دارد، انسداد معنا ندارد و محال است امید را از دست بدهد. انسان مومن در شرایطی که انسدادی به نظر میرسد، فراتر از محاسبات معمول عمل میکند. در شرایط انسداد، برخی دنبال حذف و ترور هستند، اما این شیوهها تاثیری در برون رفت از انسداد ندارد.
نامه ای در صفحه 45 جلد سوم صحیفه امام هست، نامه متعلق به قبل از انقلاب و دوره نجف است. امام در این نامه آورده اند: از آدمکشیها تمجید نکنید. مخاطب این نامه، سید حمید روحانی است که متصدی مجله ای بوده و میگوید: من مطالبی را بردم خدمت امام که آیا صلاح میدانند منتشر کنم یا نه؟، یک مقاله در تعریف و تمجید از فداییان اسلام و نواب صفوی بود. امام فرمودند: «از آدمکشیها طرفداری نکنید. من در این قضایا، چیزهایی میدانم که نمیتوانم بگویم.»
ما در دوران اهل بیت، در دورههای انسداد سیاسی که خروج، مشکل و گاه محال به نظر میرسید، جایی نداریم که اهل بیت از قیامها و شورشهای کور حمایت کنند؛ بهترین شورش، حرکت زید بن علی است که از آن هم حمایت نکردند. اما در دوران انسداد سیاسی مطلق، مهمترین و بهترین روش، آگاهی بخشی و کارهای فرهنگی است.