سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۰
کد خبر: ۵۴۶۱۴۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۲ - ۲۳ آبان ۱۴۰۱

چرا قاره سبز چهره ای ضدایرانی به خود گرفته است؟

با توجه به مجموعه اقدامات، مواضع و رفتارهای قاره سبز و به خصوص سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان طی دو ماه اخیر به نظر می رسد ما شاهد یک گسل و شکاف کم سابقه در روابط اروپایی ها با جمهوری اسلامی ایران هستیم، به گونه‌ای که برخی معتقدند تداوم این شرایط ما را به نقطه ای مانند « بحران میکونوس» می رساند.
روزنو :

چرا قاره سبز چهره ای ضدایرانی به خود گرفته است؟

کوروش احمد در گفت وگویی تاکید دارد که اگر احیای توافق هسته ای حاصل می شد طبعاً زمینه برای اینکه روابط رو به رشدی بین ایران و اروپا شکل بگیرد و به دنبال آن مناسبات و رفت و آمدهای دیپلماتیک افزایش پیدا کند، به وجود می آمد. در این صورت کلا روابط ایران و قاره سبز توسعه پیدا می‌کرد و فضای مثبت شکل می گرفت. این فضای مثبت بی شک بر موضوعاتی مانند ارسال پهپاد اثر کاهنده خود را می داشت تا جایی که به باور من شاید مسئله جنگ اوکراین و نقش ایران در این جنگ سرنوشت دیگری پیدا می کرد. در چنین بستری حتی واکنش اروپا به اعتراضات در ایران در اثر تعامل بین طرفین تا این اندازه تند، تهاجمی و خصمانه نمی شد. یعنی در کل احیای برجام تاثیرات تخفیف دهنده ای در این دو موضوع (پهپاد و اعتراضات) می داشت و روابط ایران و اروپا به این نقطه و شکاف حال حاضر نمی رسید.

دیپلماسی ایرانی: اگرچه همزمان با آغاز اعتراضات شکاف نسبی بین قاره سبز با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، اما به نظر می رسد طی روزهای اخیر شدت عمل، موضع گیری و نگاه ضد ایرانی اروپایی ها با محوریت سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به قدری اوج پیدا کرده است که تقریبا شاهد یک گسل کم سابقه در مناسبات دو طرف هستیم. علاوه بر اعمال تحریم، ملاقات رسمی با چهره های اپوزیسیون و جنگ لفظی کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی ایران اکنون تلاش هایی برای اجماع جهانی هم در دستور کار اروپایی ها قرار گرفته است؛ اما چه شد که اروپا به این درجه از سیاست تهاجمیِ ضد ایرانی رسید، سوالی است که پاسخش در گفت و گو با کوروش احمدی، دیپلمات پیشین کشور و تحلیلگر مسائل بین المل پی گرفته شده است.

با توجه به مجموعه اقدامات، مواضع و رفتارهای قاره سبز و به خصوص سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان طی دو ماه اخیر به نظر می رسد ما شاهد یک گسل و شکاف کم سابقه در روابط اروپایی ها با جمهوری اسلامی ایران هستیم، به گونه‌ای که برخی معتقدند تداوم این شرایط ما را به نقطه ای مانند « بحران میکونوس» می رساند. آیا شما قائل به این مسئله هستید یا خیر؟

خیر.

چرا؟

چون فضای کنونی به طور کلی متفاوت با بحران میکونوس در دهه ۱۹۹۰ است. در جریان دادگاه میکونوس اتهامی تک موضوعی با ادعای فعالیت های تروریستی در خاک اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح شده بود و به دلیل صدور حکم دادگاه علیه ایران نهایتاً کشورهای اروپایی خود را ناچار از این می دیدند که باید عکس العملی در خصوص رای دادگاه میکونوس داشته باشند که به احضار سفرای اروپایی منجر شد. اما با روی کار آمدن سید محمد خاتمی و تلاش های صورت گرفته در حوزه سیاست خارجی نهایتا مشکل به تدریج برطرف شد. ولی مشکل کنونی در روابط ایران و اروپا یک مشکل چندموضوعی، چندبُعدی و چندوجهی است.


مشخصا با چند موضوع در بحران فعلی در روابط ایران و اروپا مواجهیم؟


به طور مشخص سه موضوع باعث ایجاد شکاف در روابط اروپا و ایران شده است. اولین مسئله به برجام و مذاکرات هسته ای باز می گردد. به هر حال تاخیر در حصول توافق و احیای برجام و بن بست کنونی در مذاکرات وین علاوه بر تاثیرگذاری مستقیم، تبعات دیگری را هم در بر داشته است. یکی از این تبعات به اختلافات جمهوری اسلامی ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باز می گردد. به دلیل همین نگاه و شرایط اکنون صدور قطعنامه ای ضدایرانی در دستور کار شورای حکام هم قرار گرفته است که به لحاظ حقوقی لحنی تندتر از دو قطعنامه پیشین دارد. همین موضوع سبب شده است که اکنون اختلافاتی بین اروپا و جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با عدم احیای برجام و حواشی آن به وجود آید. از این رو اروپایی ها در نظر دارند در این رابطه فشارهایی را به ایران وارد کنند. موضوع دیگری که باعث ایجاد شکاف و بحران در روابط ایران و قاره سبز شده است به جنگ اوکراین باز می گردد. باید این نکته را در نظر گرفت که اوکراین به نوعی در حریم امنیتی اروپا قرار دارد. لذا جنگ اوکراین یک مسئله «امنیتی بلافصل» برای قاره سبز به شمار می رود. حال در چنین شرایطی ادعاهایی مبنی بر ارسال پهپاد و دیگر تسلیحات از جمهوری اسلامی ایران به روسیه مطرح شده است. پس طبیعی است که این موضوع هم باعث ایجاد شکاف کنونی در روابط ایران و اروپا شود تا جایی که توانسته یک چالش امنیتی را در روابط دو طرف به وجود آورد. در نتیجه اروپا با یک سیاست تهاجمی و ضدایرانی در نظر دارد مانع از تداوم ارسال پهپاد و دیگر تسلیحات از سوی ایران به روسیه شود. موضوع سوم به اعتراضات در ایران باز می گردد. تداوم اعتراضات در کشور زمینه و بستری منفی را در روابط ایران و قاره سبز ایجاد کرده است. چون اکنون افکار عمومی اروپا وارد معادلات سیاسی و دیپلماتیک دو طرف شده اند. تا پیش از این موضوعاتی مانند پرونده هسته‌ای ایران برای افکار عمومی اروپا اهمیت چندانی نداشت و به همین دلیل افکار عمومی وارد معادلات نشده بودند. اما مسئله اعتراضات، حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی رسانه و نظایر آن به طور وسیعی در اروپا انعکاس پیدا کرده است و اکنون افکار عمومی در اروپا به نوعی بسیج شده است. همین شرایط فشارهایی را به سیاستمداران و دولت های اروپایی وارد کرده است تا یک نگاه ضد ایرانی را اجرایی کنند. ضمن اینکه ایرانیان مقیم کانادا، آمریکا و اروپا هم تحرکات جدیدی یافته اند. به همین دلیل عناصر، عوامل و لابی‌های ضد جنگ و ضد تحریم که عملکرد آنها به سود ایران بود، به شدت ضعیف شده اند. این امر اهرم فشارهایی که قبلاً در اختیار ایران بود و به سود تهران عمل می کرد را بی اثر کرده است. همین نکته انعکاس جدی در روابط ایران و اروپا پیدا کرده و شکاف کنونی را شکل داده است.

به پارامتر و موضوع برجام قدری دقیق تر بپردازیم. آیا سرخوردگی اروپا از احیای توافق هسته ای که باعث تشدید نگاه ضدایرانی شده است می توانست برعکس عمل کند. یعنی اگر دولت رئیسی، مذاکرات را در مسیر درستی قرار می داد و تا پیش از آغاز اعتراضات شاهد حصول توافق می بودیم آیا موضوعاتی مانند مرگ مهسا امینی، اعتراضات و حتی ادعای ارسال پهپاد از سوی ایران به روسیه می توانست باعث ایجاد چنین شکافی در روابط قاره سبز و تهران شود؟

اگر مذاکرات برجام به وقت خود در تابستان سال گذشته به نتیجه می رسید و یا اینکه نهایتاً در پاییز ۱۴۰۰ نهایی می شد، منافع بسیار زیادی برای ایران شکل می گرفت که مهمترین آن منافع اقتصادی و تجاری است. متاسفانه در همین مدت دولت رئیسی درآمدهای ناشی از لغو تحریم را از دست داده است و به موازاتش اگر چه فروش نفت تا حدودی انجام می شود، اما این فروش نفت با ارزان فروشی، تخفیف و هزینه های فراوان دیگری برای جمهوری اسلامی ایران همراه است. اما عدم احیای برجام ابعاد دیگری مانند ابعاد امنیتی هم دارد. در این رابطه اروپایی ها نگاه امنیتی جدی به توافق هسته ای دارند و آن را در اولویت های بالاتری قرار می دهند. چون از نظر جغرافیایی، اروپا به خاورمیانه و ایران نزدیک تر است و آمریکا در آن سوی اقیانوس قرار دارد. بنابراین هرگونه تحولی در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران و یا ناامنی در خاورمیانه به شکل مستقیم روی امنیت اروپا اثر گذار است. در نتیجه برجام برای اروپا اولویت امنیتی دارد. با در نظر گرفتن این نکته اگر احیای توافق هسته ای حاصل می شد طبعاً زمینه برای اینکه روابط رو به رشدی بین ایران و اروپا شکل بگیرد و به دنبال آن مناسبات و رفت و آمدهای دیپلماتیک افزایش پیدا کند، به وجود می آمد. در این صورت کلا روابط ایران و قاره سبز توسعه پیدا می‌کرد و فضای مثبت شکل می گرفت. این فضای مثبت بی شک بر موضوعاتی مانند ارسال پهپاد اثر کاهنده خود را می داشت تا جایی که به باور من شاید مسئله جنگ اوکراین و نقش ایران در این جنگ سرنوشت دیگری پیدا می کرد. در چنین بستری حتی واکنش اروپا به اعتراضات در ایران در اثر تعامل بین طرفین تا این اندازه تند، تهاجمی و خصمانه نمی شد. یعنی در کل احیای برجام تاثیرات تخفیف دهنده ای در این دو موضوع (پهپاد و اعتراضات) می داشت و روابط ایران و اروپا به این نقطه و شکاف حال حاضر نمی رسید.

در میانه مذاکرات مردادماه که شائبه حصول توافق را پررنگ کرده بود شاهد مطرح شدن تز، توهم و افسانه ای به نام «پاییز و زمستان سرد اروپای بودیم که دولت رئیسی را به سمت تاخیر در مذاکرات کشاند. چون این تصور وجود داشت با آغار فصل سرما، اروپا به دست و پای ایران می افتد. اکنون روابط سرد قاره سبز با جمهوری اسلامی ایران جای آن تز پاییز و زمستان سرد اروپا را گرفته است؛ آیا یک تز تا به این حد می تواند برای سیاست خارجی کشور چالش زا باشد، هرچند که حضرتعالی هم در همان زمان طی یادداشتی این ادعا را زیر سوال بردید؟

تز پاییز و زمستان سرد از اساس اشتباه بود. چون این تصور که فصل سرما باعث تغییر بنیادین در سیاست اروپا شود کاملا نادرست است. نگاه اروپا به جنگ اوکراین و روسیه یک نگاه «امنیتی» بوده و هست. در این فضای امنیتی، اروپایی ها همیشه خود را برای بدترین سناریوها آمده می کنند. در همین زمینه در انگلیسی ضرب المثل وجود دارد که می گوید «خود را برای بدترین ها آماده کن، هر چند که می توان امیدوار بود بهترین ها هم رخ دهد.» بنابراین اروپا در قبال جنگ اوکراین و روسیه خود را برای بدترین سناریو و یک وضعیت حاد امنیتی آماده کرده بود. پس طیبیعی است که پاییز و زمستان سرد فاکتور تعیین کننده برای تغییر رفتار اروپا در قبال روسیه، جنگ اوکراین و به تبع آن ایران نمی توانست باشد، کما اینکه تا اینجای کار هم نبوده است. حالا این سوال مطرح است که چگونه برخی افراد و رسانه ها در داخل کشور به این فاکتورها و علائم توجه نداشتند و آن ادعا را مطرح می کردند؟ بدون تردید اروپا در راستای «همه چیز را همگان دانند» می توانستند با همفکری و همکاری با متحدان یک برنامه‌ریزی و طرح مشترک برای عبور از فصل سرما داشته باشند؛ اما اگر حتی این فصل سرما به بدترین حالت ممکن هم شکل می‌گرفت باز تغییری در اولویت های امنیتی اروپا ایجاد نمی‌کرد.


با این تفاسیر باید پرسید که آیا اروپا به دنبال انتقام از تهران در سایه عدم احیای برجام، ارسال پهپاد و اعتراضات است؟


مسئله انتقام مطرح نیست. طرز تلقی دو طرف ما را به این وضعیت کشانده است. به هر حال اروپا و آمریکا امیدوار بودند که در مسئله برجام به توافق برسند تا نگرانی های ادعایی خود را در خصوص پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران مرتفع کنند. وقتی این توافق صورت نگرفت اکنون برداشت اروپا شاید این شده است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا قصد توافق نداشته است. در مقابل در داخل ارزیابی اشتباه برخی مقامات تصمیم گیر باعث تاخیر در از سرگیری مذاکرات و عدم احیای برجام شده است، اما همین وضعیت این ارزیابی را در طرف اروپایی و آمریکا شکل داده است که شاید اساساً ایران به دنبال توافق نیست. لذا اکنون اروپا رفتار دست به عصا و محافظه کارانه خود را در قبال ایران کنار گذاشته است و اکنون با تمام قوا علیه جمهوری اسلامی وارد عمل شده اند. علاوه بر برجام موضوع ارسال پهپاد و اعتراضات داخلی هم مزید بر علت شد. مجموعه این شرایط باعث شده است که اکنون اروپا نوعی نگاه امنیتی سازی را در برابر جمهوری اسلامی ایران اجرایی کند./شرق

منبع: شرق
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز