سر و کله اتهامزنندگان به اصلاحات پیدا شد!
مطهره شفيعي: بهنظر ميرسد که ميزان اعتراضات در کشور در حال کاهش است و مسئولان و صاحبنظران در انديشه مديريت بخشهاي مختلف پس از پايان اعتراضات. در اين ميان برخي جريانهاي سياسي که مشخص بود از اعتراضات هراس زيادي داشتند و بقاي خود را در پايان زودتر چالشهاي خياباني ميديدند، شروع به عقدهگشايي کردند. در انتخابات اخير به اين جريان ثابت شد که جايگاه چنداني در ميان مردم ندارند و البته پيشتر هم چنين بود. جريان مورد اشاره موفقيت و نه مقبوليت خود را در تخريب رقيب ميداند و از هر فرصتي براي اتهامزني استقاده ميکند مانند روزهاي اخير که با آرامشدن نسبي فضاي کشور لبهايشان به سخن گفتن باز شد و دستهايشان به نوشتن گزارش عليه اصلاحطلبان جان گرفت!
نگران از انصراف خاتمي
آنچه اين روزها سبب نگراني اين جريان شده، اعلام انصراف خاتمي از کنارهگيري از سياست است. روزگذشته سايت دلواپس مشرق گزارشي منتشر کرد که نمايانگر اين نگراني در طيف اصولگرايي است. در اين گزارش تلاش شده تا به مخاطب چنين القا کند که اصلاحطلبان داراي اختلافات زيادي با خاتمي هستند بهعنوان نمونه آوردند: «شليک آخر به خاتمي در انتخابات سال 1400 شکل گرفت، او تحتفشار شديد جبهه اصلاحات (که اين بار ناسا نام داشت) قرارگرفته تا از يکي از مديران بيکيفيت روحاني در انتخابات حمايت کند، خاتمي اين بار حاضر نبود تهمانده اعتبار سياسي خود را خرج کرده و با پرکردن ويدئو به صحنه وارد شود. در آن روزها بهزاد نبوي، چريک پير اصلاحات با هماهنگي با حزب ليبرال کارگزاران سازندگي مدام زيرگوش خاتمي ميخواندند که همتي بهاندازه کافي رأي داشته و ميتوان بهسادگي انتخابات را دومرحلهاي کرد، در برابر آن برخي از اعضاي هسته سخت اصلاحات چون تاجزاده؛ صفايي فراهاني و علويتبار و نيز برخي اعضاي مرکز مطالعات استراتژيک دفتر روحاني به خاتمي هشدار داده بودند که وارد اين صحنه غيرقابلپيشبيني در انتخابات نشود. اين شکست سخت باعث شد تا خاتمي اين بار تصميم بگيرد براي هميشه اعلام بازنشستگي سياسي کند؛ اين اتفاق دو دليل مهم داشت. اختلافات شديد ميان اصلاحطلبان در تعيين مرزهاي سياسي و نيز از دست دادن اعتبار اجتماعي باعث شد خاتمي پس از 22 سال را تصميم خود در وزارت کشور را نهايي کرده و اعلام بازنشستگي سياسي کند. اما عاقلان و خبرگان سياسي ميدانستند که اين رفتن خاتمي؛ بازهم آمدني دارد و او مردي نيست که حرفش يککلام باشد! اعتبار اين سخن چند ماهي بعد مشخص شد. همزمان با بروز برخي اغتشاشات محلهمحور با هدايت ميداني منافقين در داخل و گراي آمريکاييها در خارج بارديگر خاتمي به صحنه آمد. اعلام مرگ اصلاحات به معناي مرگ سياسي خاتمي هم بود! ازنظر هسته سخت اصلاحات ادامه حيات سياسي براي چپها تنها در راديکاليسم معنا شده و خاتمي مرد چنين ميداني براي اصلاحطلبان نبود. ازاينرو جناح چپ بايد سانتراليستي شده و رهبري خنثي در آن تغيير کند، اين تغيير وضعيت بيشباهت به پاکسازيهاي تقي شهرام در سازمان مجاهدين خلق در سال 53 نبود، تقي شهرام از دل سازمان مجاهدين (منافقين) يک گروه راديکالتر و البته پراکسيسي ساخت که بهشدت تصفيه سياسي شده بود.» اين سايت چندي قبل هم مدعي شده بود: «روزنامه کيهان در ستون اخبار ويژه وخود نوشت: در اين زمينه عباس آخوندي- چهره سياستبازي که به نابودي بازار مسکن و تورم بيش از 700 درصدي اين بخش شناخته ميشود- در توئيتر نوشت: «اينک زماني است که به اين پيروزي تيمملي و به منظور آشتي ملي و شادي دل مردم ايران، تمام زندانيان حوادث اخير و تمام زندانيان سياسي بيقيد و شرط آزاد شوند. اشرافيت غربگرا که تا آخرين روزها پاي حمايت از اشرار اغتشاشگر ايستاده بود و به شرارت تشجيع ميکرد، اکنون که نقشه آشوب به شکست انجاميد، ادبيات خود را عوض کرده و خواستار آزادي کامل همه بازداشتيها شده اند.»
لزوم برخورد با اتهامات
اتهامزني بخش لاينفک عملکرد رقيب اصلاحات است و جالب آنجاست که برخوردي با آنها صورت نميگيرد بهعنوان مثال بارها در گزارش مشرق عملکرد اصلاحطلبان تشبيه به منافقين شده است! يا در پايان اين گزارش آمده است: «اين روزها هشدارهاي مکرر اصلاحطلبان درباره وضعيت ديپلماسي کشور با تکيهبر فرجام برجام و اولتيماتوم شوراي حکام پيامي روشن براي آمريکاييها دارد، با اين مضمون که براي پيداکردن ليدر اغتشاشات به نيروهاي برانداز درخارج از کشور تکيه نکن؛ در محله جماران يک سياستمدار بازنشسته براي شما نوربالا ميزند.»
امتياز هجمه به اصلاحطلبان
رسانههاي اصولگرا بهصورت همسو به اصلاحطلبان هجمه بردند و محدود به مشرق نبود، چنانکه کيهان نوشته بود: «افراطيون مدعي اصلاحطلبي، از متهمان اصلي شکافافکني و دو قطبيسازي و سرخورده کردن مردم هستند. طبيعي بود که خروجي انبوهي از اين سوءتدبيرها و خسارتها و کارشکنيها، انزجار قاطبه مردم از مدعيان اصلاحات باشد و مثلا در انتخابات سال گذشته با وجود حمايت خاتمي و 16 حزب اصلاحطلب از آقاي همتي، فقط دو ميليون و 443 هزار نفر رغبت کنند که راي به تمديد ائتلاف مدعيان اعتدال و اصلاحات بدهند. اما افراطيون مدعي اصلاحات مانند هميشه به جاي اعتراف به افق تاريک پيش روي خود، سعي کردند افق پيش روي مردم را سياه نشان بدهند.» برخي که در ظاهر خود را جدا از جريان تندري اصولگرايي ميدانند هم براي عقب نماندن از قافله تخريب اصلاحطلبان گزارشهايي منتشر ميکنند که محتواي سطح دارد مانند «فردا» که نوشته است: «در پي حوادث اخير سياسي در کشور اصلاحطلبان فرصت را مناسب ديدند تا از طريق همدلي با آنچه در خيابانها رخ ميدهد ضمن آنکه خاطره کارنامه عملکرد خود را در ذهن مردم کمرنگ سازند، بتوانند چهره خود را در افکار عمومي بازسازي کنند. جريان اصلاحات بدون آنکه ايده مشخص و طرح تازهاي در چنته داشته باشد با تکرار حرفهاي کلي و حرکت در ميان دوقطبيها سعي ميکند خود را به عنوان بديل براندازان جلوه دهد. طرفه آنکه آنها همچنان مردمي را مردم ميدانند که طبق ميل اصلاحطلبان نظر بدهند.»