سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۵
کد خبر: ۵۴۸۲۷۹
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۵ - ۱۲ آذر ۱۴۰۱

روایت عمادالدین باقی از مرگ سعیدی سیرجانی

بنابریان موضوع سعیدی سیرجانی یکی از نمونه هایی ایست که از طریق آن می‌توان ارتباط کیهان را با قتل های زنجیره ای دریافت.
روزنو :

روایت عمادالدین باقی از مرگ سعیدی سیرجانی

عمادالدین باقی، یکی از روزنامه نگارانی بود که با انتشار مقالاتی در روزنامه ها توانست باعث پیگیری این وقایع در حد ملی شود. در ادامه بخشی از کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» به نام «اسرار مرگ نویسنده» در پی می آید.

به گزارش انصاف نیوز علی اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده در آذر به دنیا آمد و در آذرماه ۷۳ نیز از دنیا رفت. باقی و چند روزنامه و روزنامه نگار دیگر با دلایل خود در آن زمان فوت سیرجانی را به دست تیم «سعید امامی» می‌دانستند.

مقدمه: ۱. بیش از هر کلام بر خود فرض میدانم اعتذاری را به پیشگاه کارکنان زحمتکش موسسه بزرگ کیهان تقدیم و یادآورم شوم که مراد این نوشتار از کیهان، رهبری دو- سه نقره این موسسه است که خط مشی و محتوای آن را رقم می‌زنند.

۲. این نوشتار حکمی صادر نمی‌کند و صرفا از طریق مقایسه گفتارهای کیهان و سعید امامی درباره سیرجانی و توضیحاتی افزون بر آنها، داده های لازم برای نقاب افکنی از یک جریان سازمان یافته خشونت را در اختیار خوانندگان می‌گذارد و خواستار پاسخگویی و روشنگری کادر رهبری این موسسه در خصوص پرسش های پیش آمده و همچنین خواستار رسیدگی مراجع ذی ربط از جمله مجلس خبرگان رهبری به این موارد و سایر مواردی است که در سال های اخیر پیرامون این موسسه مطرح گردیده است.

۳. اگر هر کس در معرض اتهام بود باید مطابق قوانین با رعایت کامل شئون انسانی، به وی تفهیم اتها شده و با حضور وکیل و هیئت منصفه در دادگاه علنی و صالحه محاکمه شود. بنابراین سخن بر سر اتهامات احتمالی سیرجانی نیست بلکه بحث از یک روش مافیایی برای مقابله با دگراندیشان است که سنتی است ویرانر قانون و حقوق مدنی. طبق اصل ۳۹ قانون اساسی حتی اگر کسی مجرم شناخته شده و محکوم به زندان گردد، هتک حرمت او ممنوع و موجب مجازات است و کیهان در مورد بسیاری از افراد از جمله سعیدی سیرجانی که حتی در هیچ دادگاهی مطابق اصل ۳۲ قانون اساسی محاکمه نشده بود مستهجن ترین تعابیر را به کار می‌برد.

۴. پرونده سعیدی سیرجانی و گشودن شده رسمی و آزاد آن یکی از موارد است که آگاهی های وسیعی را در اختیار مردم قرارداده و پرده از حوادث، سناریوسازی ها، روش ها و حقایقی بر می دارد که نظام سیاسی ایران را در برابر تکرار بیماری مشابه و مهلکی مصونیت می بخشد، ریشه مقاومت هایی را که در برابر مردم سالاری و اندیشه ورزی و آزادی های قانونی صورت می‌گیرد عریان می‌سازد البته این امر تاوان سنگینی برای اصلاح طلبان در پی خواهد داشت اما در صورت موفقیت، راه را برای تحقق آرمان های انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ که با تعلل و تاخیر مواجه شده، هموار خواهد ساخت.

۵. بر اساس اظهارات یکی از همکاران سعید امامی نزد یکی از روحانیون شناخته شده و نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، سعیدی سیرجانی در زندان توسط امامی و استعمال شیاف حاوی پتاسیم که منجبر به سکته می‌شود به قتل رسیده و با توجه به اینکه پزشکی قانونی نیز در همان زمان مرگ سیرجانی را ناشی از سکته قلبی قلمداد کرد و مافیای خشونت از این تایید برای طبیعی جلوه دادن مرگ سیرجانی استفاده کرده است، می‌توان گفت که امروز درگذشت سیرجانی در زمره قتل های زنجیره ای محرز شده است.

بنابریان موضوع سعیدی سیرجانی یکی از نمونه هایی ایست که از طریق آن می‌توان ارتباط کیهان را با قتل های زنجیره ای دریافت.

سیرجانی در سراشیبی سرنوشت

در نیمه دوم سال ۱۳۷۱ سعیدی سیرجامی طی نامه سرگشاده ای به رئیس جمهور وقت هاشمی رفسنجانی از اینکه چهارسال است هفده جلد کتاب های چاپ شده وی را توقیف کرده اند و هیچ مقام مسئولی به شکایات وی رسیده نمی‌کند، شکوه کرد و می‌گوید اگر گناهکارم محاکمه دارید، زندان کشید، جوخه اعدام دارید و… چرا زجرکشم می‌کنید؟ از تنگناهای معیشتی رنح برده و چشم به گشایشی در اخذ مجوز انتشار کتاب هایش دارد. همین موضوع ساده که برای بسیاری از نویسندگان دیگر نیز به حق یا به ناحق رخ داده بود در خصوص سیرجانی به آغاز یک تراژی دمبدل شود. این نامه انعکاسی یافت و برخی از رسانه های خارجی و رسانه های اندک یاب داخلی خبری از آن درج کردند.

از آن پس جنگ روزنامه کیهان با سیرجانی درگرفت. او طی چند سال گذشته مقالاتی در جزاید از جمله روزنامه اطلاعات و در چارچوب نظام سیاسی کشور چاپ کرده و واکنش هایی بروز کرده و پاسخ هایی در روزنامه ها دریافت کرده بود اما این بار متفاوت بود. کیهان و کیهان هوایی چند مقاله بسیار شدیداللحن در باب اینکه او خائن، جاسوس و ساواکی بوده و کتاب های ممنوع شده وی علیه اسلام و مقدسات دینی بوده به رشته تحریر درآوردند. در فضای سیاسی تک صدایی اراده قاهر گروهی در کار بود که اگر کسی به دام آن افتد استخصلاص دشوار و گاه غیرممکن بود . در شرایط نابرابر از نظر رسانه ای، حقوقی و دفاعی، سیرجانی گام بعدی را بی محاباتر برداشت.

فقدان حسابگری او در برآورد شرایط که ناشی از انفرادی تصمیم گرفتن از سوی یک عنصر فرهنگی و همنشین کتاب بود که چندان دقایق سیاسی را نمی‌شناسد موجب شد او در فروردین ۱۳۷۲ نامه سرگشاده دیگری انتشار دهد اما این با خطاب به هموطنان. این نامه در نسخه های محدودی در دست افراد معدودی می‌چرخید و قادر به نشر پاسخ خود در برابر نشریات کثیرالانتشار نبود ولی این نارسایی صدا از هزینه اقدام سیرجانی نمی‌کاست. نامه فروردین ۷۲ اساس زندان و قتل او گردید و در واقع گور سیرجانی را حفر کرد زیرا او به مقالات کیهان در افشاگری نسبت به خود پاسخی در خورداده بود که چون یارای ادامه این حمله و دفاع حتی در شرایط نابرابر را نداشتند چاره ای جز زندان و بعد… نماند، به ویژه که در آن شرایط خاص سیاسی کشور، سیرجانی کنایاتی به خصوص قرمز سیاسی داشت.

شگفت است که سیرجانی در این نامه، بخش هایی از مقالات کیهان و کیهان هوایی در دی و اسفند ۱۳۷۱ را پیرامون سوابق خیانت خود، همکاری با ساواک و اعتیاد به مواد مخدر نقل کرده و به همه آنها پاسخ لازم را داده است اما در اعتراف نامه ای که چندی بعد در زندان می‌نگارد همان مطلب دی و اسفند ۷۱ کیهان را به عنوان اقرار آورده است. در حالی که از نظر حقوقی و شرعی اقرار در شرایط آزاد معتبر است چگونه او مجبور می‌شود همه مطالبی را که در شرایطی آزاد پاسخ داده و مردود اعلام کرده است در زندان به صورت کنشی صحه بگذارد؟

آقای حسینیان در سخنرانی خود صراحتا گفته است که گروه آنها طی هجده سال اقتدار در دشتگاه اطلاعاتی و قضایی شکنجه می‌کرده اند آیا می‌توان احتمال داد که سیرجانی هم یکی از آنها بوده است؟ به عبارت آقای حسینیان بنگرید: «به هر حال من هم قاضی بودم در این کشور ۱۸ سال قضاوت کردم سخت ترین جاها و امنیتی ترین پرونده ها را هم بنده رسیدگی کردم. هیچکس نمیتواند ادعا کند به اندازه من امنیتی ترین پرونده ها را رسیدگی کرده» حسینیان سپس برای بدنام کردن بازجوهای سعید امامی میگوید: «من خوب میشناسم این دو نفر را بازجوهایی هستند که هر پرونده ای که دستشان بوده زمانی که من مسئول رسیدگی به پرونده های اطلاعات بودم وقتی که پرونده هایی که اینها بازبینی کرده بودند می آوردند و میگفتم از اول بازجویی بکنید اینها اول سوژه را بزرگ می‌کنند پدر یارو را در می آورند یا وادارش میکنند به خودکشی یا آبرویش را میبرند. میگویند مسئله اخلاقی داشته یا جاسوس بوده و آخر سر هم هیچ چیزی از آن در نمی‌آورند»

[نامه نگاری ها همانطور نیز ادامه پیدا کرد، سیرجانی گفت که نمیتوانید یک اثر دال بر توهین بر اسلام پیدا کنید همانطور که ۱۸ سال در تصحیح تفسیر قرآن کریم کوشیده ام اگر کسی بتواند اهانتی از من پیدا کنم آن را به او هدیه می‌دهم و چندین ماه چرخید تا] سیرجانی در ۲۳ اسفند ۷۲ بازداشت گردید. موسوی نژاد مدیر کل امنیت داخلی وزارت اطلاعات در گفت و گویی در مورد آیت الله عبایی امام جمعه موقت مشهد که چندی بعد از امامت برکنار شد و نیز درباره اتهامات سیرجانی اعلام کرد:

«… دستیگری سعیدی سیرجانی نویسنده معلوم الحان دوران طاغوت به کجا انجامید لطفا در این زمینه توضیح دهید که تحقیقات انجام شده چه نتیجه ای را به دنبال داشته است؟

سعیدی سیرجانی به اتفاق فردی به نام محمد صادق سعید با نام مستعار نیاز کرمانی در یک شبکه مواد مخدر و مفاسد اخلاقی ردیابی و توسط مامورین مبارزه با مواد مخدر دستگیر شند و به کلیه موارد هم اعتراف کرده اند ولی به علت

استعلامی که از سوابق این افراد از وزارت اطلاعات شد د و متهم اصلی یعنی سعیدی و نیازکرمانی به دلیل داشتن سابقه همکاری و عضویت در ساواک تحویل وزارت اطلاعات شدند.

در اسناد ساواک سوابق سوئ سعیدی مبنی بر معرفی عناصر مبارز و انقلابی به ساواک موجود است و در نامه ای هم که در سال ۱۳۴۸ به ساواک نوشته صراحتا به در اختیار گذاشتن قلم خود به نفع رژیم شاه و همکاری با ساواک اعتراف کرده و ارتبط با سرویس اطاعاتی بیگانه هم در سوابق وی موجود است.

با انجام تحقیقات بیشتر متهمین به موارد زیر اعتراف کرده اند.

اعتراف به حمل و نقل و توزیع و استعمال مواد مخدر و معرفی افراد جدیدی از شبکه در کرمان و تهران که از طریق انجام قرارهای پنهانی این مواد تحویل نیاز کرمانی و سعیدی می شده است.
اعتراف به ساخت و نگهداری و توزیع مشروبات الکلی
اعتراف به فعالیت های شنیع اخلاقی و همجنس بازی که از آن به عنوان خوردن کشک و بادمجان نام می برده اند.
اعتراف به ارتباط با شبکه ای از افسران ساواکی مرتبط با کودتای نوژه و فعالیت های بمب گذاری و همچنین وصل به شبکه های جاسوسی از طریق برادران رفیع زاده در آمریکا
اعتراف به دریافت مبالغ قابل توجهی ارز از شبکه های ضدانقلابی مستقر در آمریکا و اروپا و کشف صورتحساب واریز برای مبالغ به حساب های ارزی سعیدی در آمریکا و انگلیس»

بازداشت سیرجانی واکنش های بین المللی داشت و اعتراض سازمان های حقوق بشری را برانگیخت.

مصاحبه موسوی نژاد که اکنون با نام مصطفی کاظمی به جرم ارتکاب قتل های زنجیره ای در زندان به سر می برد در ۵ اردیبهشت ۱۳۷۳ انتشار یافت و در ۱۲ خرداد ۱۳۷۳ یعنی کمتر از یک ماه بعد نامه ای از سیرجانی خطاب به بازجویش در مطبوعات چاپ شد که او به همه اتهامات اعتراف کرده بود.

در آن ایام مسئله قتل کشیش های مسیحی و وقایع مربوط به تخریب مسجد فیض مشهد و درگیری با برادران اهل سنت زاهدام که به قتل جمعی آنها منجر شد نیز در جهان فشارها و اعتراضات سنگینی را متوجه ایران ساخت و متعاقب آن وقوع انفجار در حرم امام رضا (ع) در امتداد حوادث فوق میتوانست چنین نشان دهد که جمهوری اسلامی، اهل سنت و مسیحیان قربانی یک توطئه خارجی مشترک هستند که هدف آنها ایجاد کینه و خصومتمیان پیروان مذاهب مختلف است، لذا نگاه کنجکاوانه و شبهات متوجه به یک گروه مافیایی در داخل را به متبعی دیگر منصرف کند. در چنین شرایطی نامه دوم سعیدی سیرجانبی برای مطبوعات از داخل زندان منتشر شد که در آن ضمن اعلام تنفر از عاملان این فاجعه انفجار بمب در حرم امام رضا تایید و تاکید دیگری برنامه قبلی خویش داشته و در ابتدای آن می‌نویسد:

«بنده شرمنده ای که حتی یک سطر از آثارش را نمیتوان یافتت که در آن توهینی به اسلام و تعریضی به تشیع نباشد»

[اطلاعات ۵ تیر ۷۳]

در این نامه نیز نمونه های تاریخی از حمله روس ها به گنبد امام رضا داده شده و در پایان مخالفان ایران را عامل این فاجعه معرفی می‌کند.

پس از آن نیز روزنامه کهان متنی را تحت عنوان «دست نوشته های سعیدی سیرجانی در مورد «منافقین» چاپ می‌کند که مقدمه کابی است از خاطرات ۳ دختر متهم به بمب گذاری در حرم امام رضا (ع) که ویرایش این کتاب را سیرجانی در زندان به عهده گرفته است. هر چند سرنوشت این سه متهم که در مصاحبه ای تلویزیونی هم شرکت کردند تاکنون نامعلوم مانده اما تقوت موضوع از طریق وشته سیرجانی معنایی ویژه دارد و علاوه بر احساس نیاز به جلب اعتماد و تقویت خب اعترافات این ۳ متهم، سیرجانی هم احتمالا از پاره ای از جزئیات موضوع اطلاع یافته و اسراری را که نباید دریافته است.

فشار مجامع جهانی حقوق بشر هر روز افزایش یافته و به دلیل آن که نامه سیرجانی در زندان نشوته شده مورد اعتماد قرار نمی‌گیرد و خواستار ملاقات سیرجانی در زندان می‌شند. بدون این که اجازه این تماس داده شود سیرجانی به خانه ای در شمال تهران منتقل شده و در آنجا محبوس میشود تا به تصویر برداری از او این بار چنین نمایش داده شود که سرجانی در شرایط آزادتری در یک هانه مجلل در شمال شهر سخن میگوید اما این مصاحبه عمومی و آزاد نبود بلکه توسط روزنامه جمهوری اسلامی یک مصاحبه تنظیم شده با یرجانی چاپ میشود زیرا کیهان طرف منازعه او بوده و این نوشته فقط در روزنامه خواهر خوانده انعکاس می یابد. کسی نمیداند که این مصاحبه را چه کسی بنوشته است اما بخشی از حقاقی است که هم سیرجانی و هم خوانندگان اور دارند. او از تریت شدن فررزندان ایرانیان خارج نشین در محیطی آلوده به تبلیغات زهرآگین و از جنایا اسرائیل و چهره پنهان دموکراسی آمریکا سخن گفته است اما این حقایق با اعترافات دیگری از سیرجانی علیه خودش آمیخته استت که بتواند فضای پذیرش آنها را مساعد کند اما این مصاحبه که در آبان ۱۳۷۳ در دو شماره چاپ شده است

ظاهرا فقط میخواهد وانمود سازد که سیرجانی در خارج از زندان به سر میبرد تا اندکی از فشار ها بکاهد. این سناریوی باور نشده چند روز بعد با سفر سیرجانی همپای بازجوی خود تکمیل میشود. او را به جبهه میبرند و فیلم و عکس و مصاحبه ای هدایت شده تدارک دیده میشود که وقتی یک ماه بعد به قتل رسید بگویند اما در اثر مشاهده مناطق جنگی تکان خورده و تحول یافته بود و همچنین به افکار عمومی گفته شود که او دیگر زندان و آزادی سفر داشته است اما در این سفرهم او یک زندانی همراه با بازوجو و تحت کنترل است نه فردی آزاد. در آبان ۱۳۷۳ در گزارشی از سفر به مناطق جنگ زده، یک مصاحبه دیگر با سیرجانی درباره بزداشت او را از جبهه ( که شش سال پیش جنگ در آنجا تمام شده بود) سوال میشود و او پاسخ میدهد .

[اطلاعات ۱۲ آبان ۱۳۷۳ – و بعض در گلو شکست]

روز شش آدر ماه ۱۳۷۳ اعلام شد سعیدی سیرجانی دچار سکته قبلی شد و عملیات احیا قلبی وی به علت «میدریاژ دوبل» و طولانی شدن ایست قلبی بی نتیجه ماند.

[کیهان ۶ آذر ۱۳۷۳، سعید سیرجانی درگذشت]

کیهان در ذیل این خبر به مصاحبه سیرجانی با روزنامه جمهوری اسلامی و نیز سفر وی به جبهه و تحولی که در وی پدید آمده بود اشاره کرد.

با توجه به این که کیهان آغازگر افشاگری در مورد سیرجانی و زمینه سازی دستگیری او بود به دنبال خبر درگذشت او از نامه مهربانانه سیرجانی به کیهان پس از آن تحول و توبه اش خبر داده است. در قسمتی از این نوشته منسوب به سیرجانی در خطاب به کیهان آمده است:

« دوستان گرامی کیهانی!

تا چند هفته پیش میان سعیدی و نویسندگان شما تلخی کینه بود و دشمنی دیرینه که بیش از همه به نوشته هایش می تاختید ولی امروز آن سعیدی دیروز که به حق دشمنش می دانستید سعیدی دیگری است. خرقه آلوده دیروز به کناری انداخته و آن را از آلودگی های پاک میخواهد اگر خدا بخواهد، نوشده ای که برایتان میفرستم جبران مافات است، بپذیرید و به چاپش بسپارید.

[همان، افسوس که اجل مهلت نداد]

سیرجانی در آذرماه ۱۳۷۳ سکته کرد و همان طور که مجید شریف هم در آذرماه ۷۶ سکته کرد و پوینده و مختاری و فروهر و پروانه اسکندری در آذرماه ۷۶ به قتل رسیدند.

هیچ کس خبر سکته سیزجانی را باور نکر. رسانه های خارجی، مجامع حقوق بشر، منتقدین داخل کشور مدعی بودند که سیرجانی علی رغم تایید پزشک قانونی به قتل رسیده است. موافقان داخلی هم با دیده تردید بدان خبر مینگریستند.

این بار مقاله ای اما نه در روزنامه کیهان که مورد اتهام بود بلکه در روزنامه موجهی(اطلاعات) به قلم یک سرباز گمنام و یک «دوست گمنام مرحوم سعیدی سیرجانی» چاپ شده به ویژه انکه همشهری بودن مدیر مسئول آن با سیرجانی و مجالی که گاه به درج مقالات روشنفکران میداد میتوانست چاپ مقاله را در آن تسهیل کرده و به باور پذیر کردن مقاله مدد رساند. این مقاله تحت عنوان «در سوگ سعید سعیدی باید گریست» بنابر قرائن موجود در متن آن، به قلم «سید» یعنی همان موسوی نژاد مدیر کل امنیت داخلی وزارت اطلاعات نوشته شده است که چند ماه پیش خبر دستگیری سیرجانی و اتهامات او را اعلام کرده بود. موسوی همان مصطفی کاظمی است که اکنون در زندان به سر میبرد. «سید در مقاله آورده اسکه آن را با اجازه مسئول خود در وزارت اطلاعات(یعنی سید اسلامی) نوشته است.

[اطلاعات ۸ آذر ۱۳۷۳ در سوگ سعیدی باید گریست]

این مقاله از حیث تحلیل محتوی حاوی نکات مهمی است. هم اشاراتی حاکی از سر موضع بودن سیرجانی دارد و هم نشان از تلاش برای اخذ اعتراف نامه از او و همچنین نشان از آمادگی و صداقت سیرجانی برای خوشبینی به کومن داشت که تا پیش از زندان چارچوب های آن را مراعات میکرد اما برخی از عوامل درون این نظام به دلایل گوناگونی لازم داشتند او را به موضع و وضعیت دیگری سوق دهند و او را با حقیر شده و تابع محض و یا ساکت محض می طلبیدند. سپس برای جا انداختن این مقاله با یک مناقشه زرگری را می افتد.

[اطلاعات ۱ دی ۱۳۷۳ لطف عتاب آلود/ تلخیص شده]

«بازجوی عزیز» می‌گوید که اگر مانند آن معترض به مقاله اول تنگ نظری میکرد و با سعیدی کریمانه رفتار نمیکرد چگونه او متحول میشد. او با این گونه دفاع کردن از سیرجانی میخواهد هر گونه شبهه در مورد قتل وی را پاک کند. زیرا مقابله با فشارهای حقوق بشر و افکار عمومی داخل سناریویی چنین سنجیده میخواست و اگر امروز که قتل سیرجانی محرز شده است میتوان به ساختگی بودن تمام این سناریو پی برد اما دو نکته نیز تا پیش از آن خود نمایی میکرد:

خطای اول که توسط طراحان سناریو صورت گرفته این است که خود را بسیار پیچیده و دیگران را خوش باور، ساده لوح و بل ابله انگاشته اند. هر چند من در مقاله اول (در سوگ سعیدی باید گریست) نویسنده میگوید من اهل قلم نیستم و نوشتن را به توصیه سیرجانی ( یعنی چند ماه پیش از قتل او) آغاز کرده و به او از این جهت مدیون هستم اما مقاله اول و به ویژه مقاله دوم قلم چنین نویسنده ای نیست و متن آن فقط از عهده یک نویسنده حرفه ای بر می آید. بنابراین یک متن سفارشی و برنامه ریزی شده است.
اجرای نمایشنامه حضور سیرجانی در جبهه در آذرماه ۷۳ اندکی پیش از قتل وی و آن همه مقاله برای اثبات اینکه او در جبهه متحول شده است یا با خواندن صدها جلد کتاب درباره جنگ و جبهه و شهادت، تواب گردیده و به قول بازجو، پاک و مومن از دنیا رفته است. با غفلت از این نکته است که سیرجانی در ۲۳/۱۲/۷۲ بازداشت شد و تنها دو ماه و نیم پیش از بازداشت سیرجانی نامه ای منسوب به او در روزنامه و خطاب به بازجوی عزیز چاپ میشود که در آن به همه اتهاماتی که روزنامه کیهان پیش از دستگیری او نوشته بود ( و سیرجانی در نامه ۲ فروردین ۷۲ در شرایط آزادتر خانه خودش پاسخ داده بود) اعتراف کرده است. یعنی او چند ماه پیش از رفتن به جبهه یا خواندن آن کتاب ها و صرفه در هفته های اولیه بازجویی و تحقیق شبانه روزی به سبک سعید امامی متحول شده بود

سعید امامی در سخنرانی خود به تاریخ ۱۳۷۵ میگوید: « سعید سیرجانی سکته کرده و جان سپرده است اما سازمان های خقوق بشر جنجال راه انداخته اند که او را در زندان کشته اند» روزنامه کیهان با علم به این که سعید امامی و موسوی دست اندرکاران مستقیم پرونده سیرجانی بودند و در اردیبهشت سال ۱۳۷۳ وموسوی به عنوان مدیر کل امنیت داخل وزارت اطلاعات شرح ماجرای سیرجانی و بازجویی های او را در روزنامه چاپ کرده بود، حی پس از افشای شبکه قتل ها مینویسد «سعید سیرجانی به سبب سکته قلبی دفتر عمرش بسته شد» ( کیهان ۲۶ اسفند ۷۷ ص ۷)

[خلاصه شده/ کیهان تمامی مقالات را به برنامه هویت که ساخت خودش است و یا مقالات خارج کشور مانند پر و نمیروز ارجاع میدهد]

… موسسه کیهان چگونه به سهولت به آرشیو تمام نشریات مخالفان خارج نشین دسترسی دارد و این آرشیو عظیم را که معمولا در کشورهایی نظیر ایران، دستگاه های اطلاعاتی در اختیار دارند و در سلسه گزارش های نیمه چنهان که تا اسفند ۷۷ دویست شماره آن چاپ شده بود و هنوز ادامه دارد از کجا آورده شده و چه مجوزی داشته است؟ آیا سایز روزنامه ها هم میتوانستد چنین منابعی داشته باشند و از گزند وزارت اطلاعات محفوظ باشند؟

[پاورقی: سعید امامی در سخنرانی خود در همدان در سال ۱۳۷۵ میگوید: میخواستیم فیلم سعیدی سیرجانی در جبهه بدهیم به برنامه هویت، ندادیم» این سخن حاکی از مشارکت وی در برنامه هویت است]

[…..این اعترافات] همان اعترافاتی است که توسط سعید امامی و موسوی تهیه شده بود و از تلویزیون سراسری ایران پخش مشد و روزنامه کیهان نیز به چاپ آن پرداخت، نشریات مخالفان در خارج از کشور نیز از مووضع منفی به انعکاس خبری این مطالب پرداختند.

[…]

در پایان خاطرنشان ساختن این سخن ضروری است که حکایت ناتمام سیرجانی و برازنده و تفضلی و پوینده و مختاری و فروهرها و ده ها مورد دیگر می آموزد که اگر ملت ایران لحظه ای از عزم اصلاح غافل مانده و عقب نشینی کند و اگر با هوشیاری کامل در صحنه نباشند ایران اسلامی بار دیگر به مافیای خشونت گرفتار شه و این بار هزاران پرونده چون سیرجانی یا برازنده و… را خواهد داشت که در فرجامش نه از ایران نه اسلام نشانی نخواهد ماند. در برابر آنان که در پناه شعار به حق نان میخواهند جان بگیرند. باید هوشیار بود و در چارچوب قواعد رقابت سالم و قانونی پروژه اصلاحات سیاسی، اقتصادی را در سایه امنیت و تقدم جان بر نان پیش برد.

[پاورقی کتاب: این مقاله به همراه یادداشت آقای اکبر گنجی درباره بازجویی هایی که حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان به عنوان ماموریت از طرف سعید امامی انجام شده است بازتاب وسیع داخلی و خارجی پیدا کرد و به موضوع بحث در محافل و مطبوعات تبدیل شد. از همین رو واکنش های شداللحن و متوالی کیهان را به دنبال داشت]

[ این متن از فصل «اسرار مرگ نویسنده» در کتاب تراژدی دموکراسی در ایران (بازخوانی قتل های زنجیره ای) نوشته عماد الدین باقی، چاپ چهارم سال ۱۳۷۹ استخراج شده است.]

محسن کدیور و احسان یارشاطر نیز روایاتی از ماجرای مرگ سعیدی سیرجانی منتشر کرده اند یا درباره آن مصاحبه داشته اند.

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز