اندازه توان پزشکیان برای گشودن راههای بسته
بعد از چند انتخابات کمرمق و فضای اجتماعی بسته و رکود در اظهارنظر به واسطه فضای بسته چند سال گذشته، به نظر میآید برخی صاحبنظران آستینها را بالا زدهاند و در گوشه و کنار، میزهای گفتوگو را گشودهاند. این آغاز خوبی است حتی اگر جناح مقابل جریان همگرایی و اصلاح، تن به تعامل ندهد و اصرار بر تقابل را همچون گذشته پیشه کند. بهنظر میآید در دو سو اتفاقاتی در جریان است. محافظهکاران با نقدهای آتشین و غیرعادی به حمله پرداختهاند و گروههای کوچک فشار در سمت اقلیت تریبونهای سیاسی را پوشش میدهند، همزمان که چتر گفتوگو در سمت میانهروها و اصلاحطلبان باز شده است. این تلاقی متعارض در حالی جوّ سیاسی کشور را فرا گرفته که “مسعود پزشکیان” کلیدواژه همگرایی را به تکرار به کار میبرد و سعی دارد با تلطیف فضا راههای بسته را بگشاید.
راه سخت پزشکیان
اما آیا پزشکیان موفق خواهد شد این چند قطبی را به در وضعیت انتظار تا یکسال آینده که کارنامهاش تا حدودی قابل ارزیابی است، آرام نگه دارد؟ این سوالی است که پاسخ به آن با نشانههای تجربه شده منفی است. اما همه چیز به گشایشها در سفره مردم بسته است تا بدنه رای پزشکیان در روستاها و بخشی از آرای او که از رای رئیسی و اصولگرایان جدا شده، در آینده کمی از مشکلات او بکاهد. با این وجود بخش عمده انتظارات از او در بحث آزادیهای اجتماعی و سیاسی که رفع تحریم و فیلترینگ را در بر میگیرد، در بدنه اجتماعی ناراضیانی تقسیم شده که تحریمیهای مشارکت سیاسی را در خود دارد. این تعارض خاستگاه آرا در آینده از دو جهت به سود و زیان او تمام خواهد شد که البته بسته به چسبندگیاش به قدرت یا کسب رضایت آنها در پاسخگویی به طیف متنوعی از مطالبات اجتماعی میتواند شکل بگیرد.
تعدد مطالبه و موازنه سیاسی- اجتماعی
در طبقه متوسط فرهنگی به رغم عدم مشارکت سیاسی این انتظار شکل گرفته که مسعود پزشکیان به واسطه خاستگاه اصلاحطلبی و میانهروی که از خود نشان داده است میتواند در کف مطالبات سیاسی و اجتماعی تغییرات ملموسی را ایجاد کند. این دریافت خاموش از حضور پزشکیان گرچه با تردیدهای زیادی در میان طبقه متوسط و نخبگان همراه است اما با پمپاژ خوشبینیها از سوی اطرافیان او تبدیل به یک موقعیت متزلزل سیاسی شده که میتواند بلافاصله با چرخشی غیر قابل انتظار یا عملکردی دور از انتظار تبدیل به سرخوردگی شود. به عبارتی فضای آرای خاموش برای پزشکیان از فضای تندروها و کسانی که به صراحت او را تخریب یا نقد میکنند مبهمتر و آزاردهندهتر خواهد بود. کابینه چهاردهم در مرز میان مطالبات آرای خاموش، رایهای سنتی کسب شده از اصولگرایان و مانیفست سخت قدرت برای کارگزاران، بالاخره ناگزیر خواهد شد به یک سمت بیشتر نزدیک شود. طرح این موضوع صرفا انتخاب مسعود پزشکیان از چسبندگی به مطالبه در فضای چند قطبی نیست، بلکه مقصود موازنهای است که او در کابینه و گرایشهای سیاسی خود میان طیفهای موثر میتواند ایجاد کند.
طرح دولت وحدت ملی راهگشاست؟
در این مسیر گرچه پزشکیان «دولت وحدت ملی» را طرح کرده و بر همگرایی سیاسی برای حل اختلافات اصرار میکند، اما به نظر نمیآید هیچیک از طرفهای موازنه راضی به کوتاه آمدن از خواستههایی باشند که با منافع آنها پیوند خورده است. تندروها بعید است بدون سهم گرفتن از کابینه در وزارتخانههای کلیدی و پیاده کردن استراتژی خود درباره برجام و فیلترینگ و حجاب به کمتر از یک جدال سیاسی تن دهند. قدرت سیاسی به رغم تلاش برای همگرایی حاضر نخواهد شد صرفا پزشکیان را به عنوان یک مصلح در ساختار اجرایی کشور و سیاست خارجی مورد نظر او همراهی کند، چرا که خواستههای آرای خاموش پزشکیان در تقابل با خواستههایی است که تندروها و قدرت سیاسی روی آن تمرکز کردهاند. از سوی دیگر آرای مترقی و خاموش پزشکیان که متوقعتر از همیشه کارکردهای سیاسی همراهان او را رصد میکنند جزو تحریمکنندگانی هستند که بازی در صحنه سیاست را به طور موقت ترک کردهاند. این موضوع برای دولت جدید به منزله طرفداران بالقوهای است که در صورت نارضایتی نیز به فعل در نخواهد آمد. چرا که سکوت بعد از یک اعتراض طولانی در سال 1401 این بخش از جامعه را به سوی اعتراضات پشت پرده و محدود به فضای مجازی یا به سخره گرفتن سیاستهای رسمی برده است.
ناتوانیها راه بسته را میگشاید؟
“محمدجواد غلامرضاکاشی” استاد علوم سیاسی دیروز در یادداشتی برای جماران با عنوان «ناتوانی راه بسته را میگشاید»، نوشت: «همکاری، همدل و وفاق مفاهیمی هستند که در فضای پس از انتخابات طلایی شدهاند و توجهات را به خود جلب کردهاند. به نظر میرسد فضای گفتاری در ایران تحولی پیدا کرده است. دو عامل میتواند فضای امروز را تبیین کند. اول خستگی مردم است. بسترهای بنیادی زندگی مردمان مثل آب، امنیت، سرمایههای اجتماعی و اخلاقی و مدیریت متعارف امور عمومی به سرعت از دست میروند. مردم دلنگران امکان بقاء در بنیادیترین معنای مادیاش هستند.
وی عامل دوم را اینگونه تحلیل کرد که: حس جمعی « شکست» در میان نیروهای سیاسی است. همه نیروها و جناحهای سیاسی به دیوار خوردهاند. آنها که جامعه را تماماً انقلابی و اسلامی میخواستند، شکست خوردهاند. آنها که خیال میکردند جامعه باید با شتاب به یک جامعه کاملاً توسعهیافته و دمکراتیک تبدیل شود، شکست خوردهاند. آنها که در صدد براندازی نظام مستقر بودند و خیال میکردند همه چیز مهیای یک سکولاریسم تمام عیار است شکست خوردهاند. ما به نقطهای رسیدهایم که همه مدعیان آرزومند خستهاند و به حریفشان که از میدان به در نرفت خیره مینگرند. هرکدام دریافتهاند نمیتوانند. این بار حس ناتوانی راه بسته سیاست را میگشاید. ناگزیر شدهاند وجود حریف خود را به رسمیت بشناسند. این اتفاق مبارکی است به شرطی که راه بازگشت به آن آرزومندیهای تمامیتگرا را ببندیم.دوران جدال میان آرزومندیهای تمامیتگرا بازمیگردد اگر طرفین خیال کنند به طور موقت و برای تجدید قوای یک نبرد تازه با دیگری همراه شدهاند.»
وی در این مطلب افزود:«همدلی و همکاری و وفاق در حال حاضر مفاهیم توخالیاند. میتوانند نقابهای فریب برای کلاه گذاشتن سر یکدیگر باشند. اما میتوانند پر شوند و در زمین ریشه کنند به شرطی که همه در جست وجوی الگوی تازهای برای همزیستی با یکدیگر باشیم. کثرت جامعه ایرانی را بپذیریم و همه برای تداوم زندگی مرفه و آزاد و عادلانه مردمان این سرزمین رقابت منصفانه کنیم.»