به روز شده در: ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰
کد خبر: ۶۶۵۹۰۴
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۰ - ۲۹ آذر ۱۴۰۳

انتقاد ۲ روحانی معروف به قانون عفاف و حجاب

محمد سروش محلاتی به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه در دیدار با جمعی از اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، در مورد قانون حجاب گفت: حجاب حکم خدا هست و فتوای فقها هم هست ولی اصلا ظرفیت تبدیل شدن به قانون را ندارد.
روزنو :

جماران: محمد سروش محلاتی به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه در دیدار با جمعی از اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، در مورد قانون حجاب گفت: حجاب حکم خدا هست و فتوای فقها هم هست ولی اصلا ظرفیت تبدیل شدن به قانون را ندارد. یکی از دلایلش این است که حجاب بر زنان مسلمان واجب است و بر غیر زن مسلمان واجب نیست و در جامعه اسلامی نمی‌شود زن مسلمان و غیر مسلمان را از یکدیگر تفکیک کرد.

6147614

محمد سروش محلاتی به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه در دیدار با جمعی از اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، گفت: در این جمع‌ها اول باید تکلیف خودمان را مشخص کنیم که در صدد اندیشه‌ورزی هستیم یا در صدد سیاست‌ورزی؟ یعنی می‌خواهیم یک مشکل فکری و مبنایی را تحلیل، بررسی و حل کنیم و یا در صدد این هستیم که یک مشکل سیاسی را حل و فصل کنیم؟ البته بین این دو تنافی نیست و ممکن است آن اندیشه‌ورزی نتیجه‌ای هم در امر سیاسی داشته باشد. فکر می‌کنم آنچه به عهده ما طلبه‌ها هست، امر اول است؛ یعنی اندیشه‌ورزی و تبیین اصول و مبانی است.

بنا بر روایت جماران، این استاد حوزه علمیه قم افزود: گمان می‌کنم در بین همه گروه‌ها، احزاب و تشکل‌ها آنچه بر عهده انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها هست، همان امر اول است؛ و الّا سیاست‌ورزی در همه احزاب و گروه‌ها وجود دارد و اختصاص به شما ندارد. اما چیزی که این صنف را جدا می‌کند، این است که اینجا اندیشه‌ورزی عمیق می‌تواند انجام بگیرد ولی جای دیگر الزاما معلوم نیست که بتواند انجام بگیرد.

وی تصریح کرد: مثلا در مورد همین قانون حجاب که مطرح هست، احزاب، گروه‌ها و شخصیت‌ها می‌توانند موضع‌گیری داشته باشند ولی آنچه از شما توقع هست، فقط موضع‌گیری نیست؛ شما استاد جامعه‌شناسی دارید و باید این مسأله را از نگاه جامعه‌شناسی بررسی کند و استاد روانشناسی دارید که باید این مسأله را از نگاه روانشناسی تحلیل کند؛ و سایر حوزه‌ها همین طور است.

سروش محلاتی اظهار داشت: نکته دوم این است که دین و دینداری در سه قلمرو «امور اعتقادی»، «امور اخلاقی» و «مسائل فقهی» تعریف می‌شود. در زمان ما بیشترین چالش‌ها مربوط به حوزه سوم هست. درست است که در مسائل اعتقادی و اخلاقی هم پرسش‌هایی وجود دارد، ولی به دلیل اینکه اسلام مشتمل بر احکامی در مسائل اقتصادی، سیاسی، حکومت، تربیت و همه چیز است، فعلا اینها بیشتر ما را با مشکل در زمینه زندگی اجتماعی و فردی خودمان مواجه کرده و بیشترین سؤالات مربوط به این هست.

وی افزود: بحث حاکمیت و حکومت هم مربوط به همین قسمت سوم است. دو رویکرد وجود دارد؛ یک رویکرد این است که این بخش از دین دیگر قابل احیاء نیست و ما باید یک دینداری فلسفی، عرفانی و اخلاقی داشته باشیم و در آن قسمت از منابع دینی استفاده می‌کنیم و عصر و زمان قسمت سوم دیگر منقضی شده است. یک عده از روشن‌فکران دینی به اینجا رسیده‌اند که فقه بیماری لاعلاجی دارد. اما رویکرد دوم این است که ظرفیت‌هایی در فقه وجود دارد که می‌شود از این ظرفیت‌ها استفاده کرد و بر این مشکلات فائق آمد.

این استاد حوزه علمیه قم گفت: ما بر رأی دوم اصرار و پافشاری داریم و مسأله هم فقط مسأله حکومت نیست در شئون مختلف زندگی دین ورود پیدا می‌کند. عده‌ای از بزرگان ما در نیم قرن اخیر این راه را پیموده‌اند و هرکدام تلاشی کرده‌اند؛ آقایان مطهری، بهشتی، سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر تلاشی کرده‌اند که سازگاری به وجود بیاورند و بین احکام با زندگی امروز هماهنگی به وجود بیاورند که در عین حال فقه حضور داشته باشد.

وی افزود: نکته بعد این است که ما به عنوان مسلمان امکان این را نداریم که شریعت را از اسلام جدا کنیم. ممکن است در یک آیینی مثل مسیحیت بشود یک شخصی هم مسیحی باشد و هم بگوید که ما شریعت نداریم و نمی‌خواهیم. ولی یک کسی بگوید روایات معتبر کم است و در تاریخ و سنت هم تشکیک کند، بالأخره مسلمان‌ها در یک متن که قرآن کریم باشد توافق دارند. اگر ما همین قرآن را پذیرفتیم و مبنا قرار دادیم، یک بخش عظیمی از آن احکام شرعی است. لذا چه با نگاه درون دینی و چه با نگاه برون دینی، چه با اعتقاد و چه بی اعتقاد، امکان حذف شریعت در این آیین وجود ندارد.

 سروش محلاتی یادآور شد: گاهی ممکن است بین این احکام، که دلیل معتبر و کافی هم دارد، با زندگی بشر نوعی ناسازگاری به وجود بیاید، چه باید کرد؟ اینجا ما معتقدیم ظرفیت‌‎هایی در این دین وجود دارد که با توجه به آن می‌شود این ناسازگاری‌ها را تقلیل و کاهش داد و مشکلات را حل کرد. ظرفیت اول این است که در این دین احکام از طرف خدا بیان شده ولی شیوه اجرا را به ما سپرده و شرع دخالتی نکرده است. مثلا در مسأله حجاب، حکمش در قرآن کریم آمده؛ و شرع در شیوه اجرا دخالتی ندارد و این را به عقلای قوم محوّل کرده است.

وی تأکید کرد: فقیه متخصص استنباط احکام از کتاب و سنت است اما متخصص در شیوه اجرا نیست. باید آدم‌هایی که اهل فکر و نظر هستند و شرایط محیط و جامعه و این نسل را می‌شناسند، فکری بکنند. ممکن است یک زمانی مصلحت در دخالت باشد و یک زمانی هم مصلحت باشد که دخالت نشود، چون آثار منفی دارد؛ یعنی موجب دینداری که نمی‌شود، ممکن است موجب دین‌گریزی هم بشود. این یک مسأله است که متأسفانه ما به آن توجه نمی‌کنیم.

این استاد حوزه علمیه قم اظهار داشت: مرحله و گام دوم این است که خود حکم روشن و قطعی است و بحث در مورد اصل اجرا است و نه شیوه اجرا؛ یعنی اصلا حکم اجرا شود یا متوقف شود. راه این هم باز است که ما در مورد آنچه که خداوند فرموده بحث نمی‌کنیم و در مورد این بحث می‌کنیم که در این زمان این حکم به اجرا گذاشته شود. چون ممکن است حکم الهی برای شرایط خاصی باشد و در شرایط دیگر به اجرا گذاشته نمی‌شود. مثلا در بین علمای ما بوده و هستند کسانی که معتقدند در عصر معصومین حدود اجرا می‌شود و در عصر غیبت حدود اجرا نمی‌شود.

وی افزود: یک موانعی را خود دین پذیرفته که اگر در اجرا به این موانع رسیدید، من حکم خودم را نادیده می‌گیرم. اگر به ضرر رسیدید، نمی‌خواهد؛ اگر به تنفیر رسیدید، یعنی اجرا کردن این حکم موجب نفرت از اصل دین می‌شود، نمی‌خواهم اجرا کنید. نه اینکه حکم تغییر کند، حکم به قوت خود باقی است ولی فعلا در مرحله اجرا متوقف می‌شود. کلا فقها می‌فرمایند هر چیزی که مصلحت مهمتری داشته باشد که اگر اجرا کنیم آن مصلحت مهم از بین می‌رود و یا یک مفسده‌ای اتفاق می‌افتد، مثلا در دوره امام خمینی(س) گفتند سنگسار در دنیا موجب وهن اسلام است، فرمودند اجرا نکنید.

سروش محلاتی اظهار داشت: مرحله سوم این است که ما کار با اجرا نداریم، به مقام استنباط می‌رویم که اصل حکم درست فهمیده شده یا درست فهمیده نشده است؟ البته بر خلاف دو مرحله قبلی که مستقیما امر غیر فقهی بود، این مرحله کار فقهی است و ماهیت اجتهادی دارد. یعنی یک کسی باید کتاب، سنت، تاریخ و حدیث را بشناسد و مراجعه کند که ماهیت این حکم چیست؟

وی تأکید کرد: اگر بخواهیم فتوا را از رساله بیرون بیاوریم و در کتاب قانون بگذاریم، خودش یک مسیری دارد که غیر از مسیر استنباط است. ممکن است یک فتوا صلاحیت، شایستگی و ظرفیت قانون شدن را نداشته باشد. حکم خدا هست، ولی هر شخصی باید خودش تشخیص بدهد.

این استاد حوزه علمیه قم افزود: حجاب حکم خدا هست و فتوای فقها هم هست ولی اصلا ظرفیت تبدیل شدن به قانون را ندارد. یکی از دلایلش این است که حجاب بر زنان مسلمان واجب است و بر غیر زن مسلمان واجب نیست و در جامعه اسلامی نمی‌شود زن مسلمان و غیر مسلمان را از یکدیگر تفکیک کرد. اینها اگر بخواهد قانون شود، عملا قابل اجرا نیست چون قانون باید برای همه افراد باشد. اینها بحث‌های دیگری است که فاصله فتوا و قانون را چطوری می‌شود پر کرد.

وی اظهار داشت: اگر ما استنباط و اجتهاد کردیم، مرحله بعد این است که جامعه باید ظرفیت داشته باشد و این اجتهادات را بگیرد. این مشکلی است که به نظر من شما می‌توانید حل کنید. مشکل این است که وقتی یک فتوا اعتبار پیدا می‌کند، به اجرا گذاشته و عمومی می‌شود که ما بتوانیم یک پشتوانه‌ای در ذهنیت مردم برای آن ایجاد کنیم و بپذیرند. اگر این کار بخواهد اتفاق بیفتد، باید فقه و اجتهادات خاص به بیرون از حوزه انتقال پیدا کند و به مردم برسد و بپذیرند. وقتی عمومی شد، فقیهی که مخالف است هم عقب‌نشینی می‌کند و خودش را در برابر مردم قرار نمی‌دهد. در شرایط موجود کاری که می‌توانیم بکنیم این است.

سروش محلاتی گفت: توقع از حکومت بی مورد است. چون حکومت با همان فقهای متصلب سنتی کار می‌کند و از آن طایفه هرگز حل این مشکلات بر نمی‌آید. باید کاری کرد که آراء و افکار این افراد فقیهی که از نظر علمی چیزی کم ندارند، در جامعه شناخته شود و بحث‌های اینها به جامعه منتقل شود؛ این تنها راه است. وقتی این طور شد، هم حکومت و هم مردم تحت تأثیر قرار می‌گیرند و تئوری اینکه باید فقه را کنار بگذاریم، خود به خود از بین می‌رود.

وی با اشاره به اینکه امام خمینی(س) در زمینه موسیقی و شطرنج روشنفکری‌هایی داشت، یادآور شد: در خیلی مسائل وارد می‌شد و فحش هم می‌شنید و می‌گفت اسلام قربانی می‌خواهد؛ عیبی ندارد. در کنار امام آقای منتظری هم اهل اجتهاد، استنباط و نظرات نو بود. در کنار اینها آقای موسوی اردبیلی بود که او هم اهل فهم و درک و اجتهاد و استنباط بود. در کنار اینها آیت‌الله صانعی بود که او هم اهل فهم و درک و اجتهاد و مسائل نو بود. کلا این ردیف از بین رفته و در سیستم فعلی از این صنف افراد وجود ندارد.

بیات‌ زنجانی نیز در دیدار با اعضای محترم شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها گفت: اصل دیگر که هم پشتوانه‌ی کلامی دارد، هم پشتوانه‌ی فلسفی، هم پشتوانه‌ی عرفانی، هم پشتوانه‌ی قرآنی و هم پشتوانه‌ی رواییْ آزادی است. آیا آزادی حق است؟ ما می‌گوییم آزادی فوق حق است. آزادی بالاتر از حق است. چرا؟ برای این‌که آزادی را نمی‌شود حذف کرد.

مشروح اظهارات این مرجع تقلید را بخوانید؛

طرف می‌تواند بگوید من از حقم می‌گذرم، اما کسی نمی‌تواند بگوید من از آزادی‌ام می‌گذرم. آزادی قابل گذشت نیست. من این‌گونه تعبیر می‌کنم که آزادی مقوّم ذات انسان است. آزادی جزء ذاتیات انسان است. آزادی را اگر از انسان بگیرید، دیگر خبری از انسان نخواهد بود. نمی‌توان گفت او انسان است ولی آزاد نیست. انسان غیرآزاد انسان نیست. به او می‌گویند روبات. آزاد یعنی چی؟ یعنی خودش باید برای خودش تصمیم بگیرد و نه دیگری.

آزادی نه قابل سلب است و نه قابل ازدیاد و کم کردن و اضافه کردن. آزادی خدادادی است. خدا من را جبراً آزاد خلق کرده است. بحثی در کفایه مطرح است که آیا انسان در آزادی آزاد است یا آزاد نیست. خیلی از آقایان معتقدند که انسان در آزادی آزاد است. ما معتقدیم که انسان در آزادی مجبور است. انسان نمی‌تواند آزاد نباشد.

نمی‌تواند بگوید من می‌خواهم آزاد باشم یا نباشم چراکه آزاد آفریده شده‌. ⁃ دین مبنایش بر آزادی است. دلیل؟ آیه‌ی مبارکه‌ی آیت الکرسی. دین با اکراه نمی‌سازد. به همین دلیل در سوره‌ی مبارکه‌ی نور آمده است که «قل للمومنین».به کسانی که ما را قبول دارند بگو. نمی‌گوید خودت بکن. نمی‌گوید خودت به سرشان چادر کن. شما به آنها بگو خدا می‌گوید شما این‌گونه خودتان را حفظ کنید. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ.» به مؤمنین بگویید، به مؤمنات بگویید. مؤمنین یعنی کسانی که شما را قبول دارند.

ما یک بحث فنی داریم که این «لا اکراه»اخباری است یا انشائی. اگر به معنی اخبار باشد، معنی‌اش این است که اسلام خبر می‌دهد که در ذات دین اکراه نیست. نگاه دیگر می‌گوید «لا اکراه» معنایش «لا تکره» است، یعنی مجبور نکنید، اجبار نکنید مردم را، مردم را با اجبار به مسئله‌ای سوق ندهید. پس چه به معنی اخبار باشد و چه به معنی انشا، در هر دو صورت، اکراه با آزادی نمی‌سازد. اساس دین بر آزادی است.

من وقتی پیامبر را قبول می‌کنم که بشناسمش و دلیل بر صدقش داشته باشم. من حق ندارم همین جوری پیامبر را بپذیرم. وقتی می‌پذیرم که او را صادق بدانم، گذشته‌اش را بشناسم، برایم دلیل بیاورد که راست می‌گوید. من معرفت را با آزادی می‌پذیرم، توحید را آزادانه می‌پذیرم، معاد را آزادانه می‌پذیرم، حجاب را آزادانه می پذیرم. اگر آزادی نباشد که پذیرش معنا پیدا نمی‌کند. من دموکراسی را هم این‌گونه معنا می‌کنم: جایی که انسان می‌تواند آزادی خودش را دست‌نخورده نشان بدهد. این دموکراسی است. ظهورش هم با انتخابات است.

من باید آدم خودم را بشناسم و این با آزادی است. همیشه این را گفته‌ایم و باز هم عرض می‌کنم که ما بهشت و جهنم اجباری نداریم بلکه بهشت و جهنم انتخابی است. انسان خودش انتخاب می‌کند. انسان جوهره‌اش با این چند چیز متقوم است: فهمیدن، ارزیابی کردن، مقایسه کردن، علاقه‌مند شدن و خواستن. اگر این‌ها شد، آزادی معنا پیدا کرده است.

من باید بفهمم، ارزیابی کنم، مفاسد را ببینم، تبعات را ببینم، برکات را ببینم و از آن طرف میل هم داشته باشم و بخواهم. یکی از شرایط آزادی میل است. ⁃ فردی از امام موسی بن جعفر (ع) سؤال کرد که روایت می گوید نماز اول وقت ثوابش خیلی بالاست اما من الان خسته‌ام. آیا الان بخوانم و اول وقت را مراعات کنم یا دو-سه ساعت بعد بخوانم که حالم سر جایش بیاید و با حال خوب بخوانم؟ امام فرمود چرا با خستگی می‌خواهی نماز بخوانی؟ وقتی که علاقه پیدا شد بخوان. میل از کجا پیدا می‌شود؟ از ارزیابی. ارزیابی یعنی چه؟ یعنی بررسی اینکه کاری خوب است یا بد. من باید برسم به اینکه این کار و آن کار خوب است یا بد. چگونه می‌شود به این خوب و بد رسید؟ با فهمیدن. ⁃ امام علی(ع) می‌فرماید ای حاکم، ای صاحبان قدرت، یکی از حقوقی که مردم به گردن شما دارند این است که مردم را نامحرم ندانید. مسائل را با مردم خیلی بی‌پرده بگویید. مردم باید بدانند و وقتی دانستند عمل کنند.

عین عبارت امیرالمؤمنین است. می‌گوید من حقی دارم شما هم حقی دارید. حق شما این است که من شما را از مسائل آگاه کنم. وقتی که من مردم را نامحرم می دانم، چه توقعی از مردم دارم؟ منِ طلبه تکلیفم این است که دین را متناسب دین تعریف کنم. دو مبنا بیشتر نیست: عقل و قرآن. روی این دو تا کار کنید. اگر حرفی دارید، یک برهان عقلی ذکر کنید و یک آیه بیاورید. اگر این کارها انجام شد، دین درست عرضه می‌شود.

این حرف را بارها گفته‌ایم که مردم در عصر غیبت پیامبر و امام زمان را نمی‌بینند، بلکه منِ طلبه را می‌بینند. گفتار و عمل و رفتار و تعریف من باید با قرآن بخواند. نمازِ اجباری نداریم. نماز امری اختیاری است. نماز را من باید با اختیار بخوانم. روزه و حج هم همین است.

من از فرزند یکی‌ از عرفای مشهور پرسیدم یکی دو تا از اخلاقیات پدرت را به من بگو. گفت: گاهی وقت‌ها بچه‌هایش را که خواب بودند برای نماز بیدار نمی‌کرد. از پدرش پرسیده بود دلیلش را بگوید. ایشان هم گفته بودند که برای بعضی آدم‌ها خواب بهتر از نماز است. چرا فشار بیاورم؟ اگر من او را از خواب بیدار بکنم، می‌گوید این دین است و این هم آخوندش. این دینی که با آسایش نمی‌سازد و با اجبار توأم است را نمی‌خواهم.

دین نباید با تحقیر و ذلت و خواری همراه باشد. قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ.» نمی‌گوید «عظمنا»، نمی‌گوید «فضلنا»، می گوید «کرمنا». یعنی چی؟ در تفضیل ممکن است بزرگی از بیرون باشد، اما کرامت معنایش این است که انسان ذاتاً بزرگ است، نه اینکه بزرگی را به او وصل کرده باشند.

انسان به گونه‌ای آفریده شده است که با ملک فرق می کند. جوری آفریده شده است که افضل از ملک است. این انسان است. انسان مکرم است. اول «کرمنا» می‌گوید و بعد می‌گوید «فضلنا»، چون ذاتاً بزرگ است. به همین دلیل از امام علی (ع) پرسیدند که انسان بزرگتر است یا ملک؟ فرمودند انسان. انسان قابل مقایسه با ملک نیست. در انسان ظرفیت‌های بسیاری وجود دارد. باز این تعبیر قرآن است که «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا». در قرآن انسان امین خداوند در زمین معرفی شده است.

البته به جبرئیل نیز گفته شده «روح الامین». در مورد جبرئیل به شخص اشاره دارد ولی در انسان به نوع. به قول استاد ما علامه طباطبایی آدم البوالبشر نماد است، نه شخص. آدم به‌عنوان نماینده‌ی انسان مسجود ملائکه است و نه به‌عنوان شخص. انسان با دو چیز به تکامل می‌رسد: علم و اخلاق. بدانید و خودتان را بسازید. اگر دانستید و خودتان را ساختید، انسان کامل می‌شوید. اگر بدانیم ولی خودمان را نسازیم ، خطرناک است. اگر خودمان را بسازیم اما ندانیم هم خطرناک است. خوارج مصداق آن است. آدم بی‌سواد خودساخته به درد نمی‌خورد. آدم باسواد غیرخودساخته نیز خطرناک است.

دین به دو چیز برمی‌گردد: فهمیدن و خودساختن. اگر این دو باشد، ما می‌توانیم به یک جایی برسیم، ولی اگر نباشد، نه. ما در دنیای امروز و حتی در محیط‌های علمی‌مان گرفتار دو چیز هستیم: اشعری‌گری (اشاعره آمدند و عقل را از حجیت انداختند و انسان را آوردند پایین)؛ و اینکه کتاب خدا را گذاشتیم کنار. اگر عقل و قرآن را ملاک قرار دادیم، دین‌مان قابل عرضه است و امورش قابل پیاده شدن خواهد بود و الا دینی که عقلانی نباشد، دینی که همراه با خشونت باشد، دینی که همراه با کتاب و مستند نباشدْ، نه قابل عرضه است و نه قابل حمایت.

 

عکس روز
خبر های روز