جبهه مشترک اصولگرا - اصلاحطلب علیــه افراطیــون
شواهد نشان میدهند بازآرایی تازهای از موقعیت احزاب و گروههای سیاسی درحال وقوع است. در یک جمله این بازآرایی از این قرار است: عقلای اصولگرا به مرکز تقسیم کار سیاسی برای ایران بازگشتهاند. مطابق این بازآرایی سیاسی تازه در ایران، دیگر موقعیت احزاب و گروههای اصلاحطلب یا اصولگرا مانند گذشته نیست. در قیاس با 30 سال پیش در آغاز دوران اصلاحات، دیگر نمیتوان اصولگرایی یا اصلاحطلبی را همانطور تعریف کرد که آن زمان تعریف میشد. این بازآرایی حتی از تغییرات دولت اعتدال هم آشکارتر و صریحتر است. تغییر بزرگ دوره اعتدال، این بود که احزاب اصلاحطلب و طیفهای اصولگرایان میانه، حول روحانی برخاسته از جریان راست سنتی گرد آمدند. ائتلاف دوره اعتدال، تعریف شده، مشخص شده یا دارای مرز مشخص نبود. هرچه بود، حداقل نسبت به دوره اصلاحات یک گام به پیش بود. اما تغییراتی که امروز در سپهر سیاسی در حال وقوع است و میتوان از آن با عنوان بازآرایی سیاسی تازه در کشور یاد کرد، از جنسی دیگر است. اگر در گذشته اصلاحطلبان در یک سمت سیاست و اصولگرایان در سمت دیگر سیاست ایران یک موقعیت فرضی داشتند، امروز آن موقعیتها در حال تغییر است. میتوان از تعبیر معروف «کارل مارکس» هم استفاده کرد که گفت «هرآنچه سخت و استوار است، دود میشود و به هوا میرود.» در سیاست ایران چیزی دود نمیشود، بلکه یک جابهجایی بزرگ موقعیتها درحال وقوع است. این بازآرایی هم به معنای تغییر نگرش و رویکرد احزاب و جریانهای سیاسی است و هم به معنی تغییر موقعیت آنها در مجموعه سیاست ایران. چیز متفاوتی در جریان است؛ چیزی که نشانههایش هست اما هنوز به صورت رسمی دیده نمیشود، درحال وقوع است اما هنوز رخ نداده است. جز «بازآرایی» تعبیر بهتری نمیتوان برای آن پیدا کرد. این دگرگونی یا جابهجایی چیزی شبیه «وفاق ملی» هم هست، اما فقط وفاق ملی نیست. به این دلیل فقط وفاق ملی نیست که نشانههای این دگرگونی پیش از رویکار آمدن دولت پزشکیان بروز و ظهور یافت. بنابراین، در عین اینکه این بازآرایی مبتنی بر وفاق ملی منسوب به دولت پزشکیان نیست، نوع دیگری از وفاق ملی است. این نوع وفاق ملی، بانی مشخص، یا دولت و حزب خاصی ندارد که پشتیبانش باشد. این نوع وفاق ملی، فراتر از دولتها، احزاب و جریانهاست. مسأله وفاق ملی در این بازآرایی خود ایران است. ایران، میهن ما و مصائب و مشکلات این سرزمین است که چشمهای نگران و ذهنهای حیران را به تغییر سوق داده است. به عبارت خیلی دقیقتر، رنجهای مزمن و دردهای حلنشده ایران، طیفی از فعالان و کنشگران اصولگرایی و البته طیفهایی از اصلاحطلبان را پیرامون خود گرد آورده است. اما چون با رویکرد و کنش، با بینش و نگرش و در بازی سیاسی جواب پس داده گذشته (جواب آن بازی قدیمی همین ناترازیها و مشکلاتی است که میبینیم)، امکان حل مسألههای ایران وجود نداشت، این دگرگونی و تغییر ناگزیر بود. بازآرایی موردنظر حاصل چنین تغییر ناگزیری است.
شواهدی برای یک ادعا
چه شاهدی بالاتر از اینکه محمدرضا باهنر که سال 1384 یک پای تأیید صلاحیت محمود احمدینژاد بود، حالا از دولت مسعود پزشکیانی دفاع میکند که وزیر بهداشت دولت خاتمی بود؟ گفتوگوی روز گذشته محمدرضا باهنر با روزنامه ایران سرشار از نشانه است؛ نشانههای تغییر و بازآرایی جهان سیاسی در ایران. دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، برای آشنایان به سیاست در ایران آشناست. او در این گفتوگو، کمترین شباهت را با آن وزنه تعادلساز اصولگرایان دارد و بیشترین فاصله را با آن باهنر که در موافقت استیضاح عطاءالله مهاجرانی نطق کرد. امروز او موافق قانون عفاف و حجاب نیست، از FATF دفاع میکند، مرزبندی خود را از تندروها آشکار میکند و ابایی ندارد که بگوید درست فردای انتخابات به دیدار قالیباف رفته و از او خواسته با پزشکیان کاملاً همکاری کند. حالا باهنر و عطاءالله مهاجرانی، دستکم در مواضع رسانهای و معطوف به دغدغه های ملی، در نزدیکترین فاصله به هم ایستادهاند. اگر از ناطق نوری، پیر ریش سفیدکرده جامعه روحانیت مبارز بگذریم که حالا فقط در گعدههای اصلاحطلبان دیده میشود، گفتار و رفتار عزتالله ضرغامی شاهد دیگری است. وزیر گردشگری دولت سیزدهم، در شورایعالی فضای مجازی از رفع فیلترینگ «واتساپ» دفاع میکند. این همان ضرغامی صداوسیما است که این رسانه ملی را تا آخرین لحظه فعالیت دولتهای نهم و دهم در خدمت آن دولت قرار داده بود. حالا گویی در جای دیگری از سپهر سیاسی قرار گرفته است. مصطفی پورمحمدی که وزیر کشور احمدینژاد بود و وزیر دادگستری دولت اول روحانی، حالا هم دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، در مناظرههای انتخاباتی به آن صراحت و با آن هیجان از پرونده کرسنت و FATF گفت یا مخالفت خود را با لایحه عفاف و حجاب نشان داد. پورمحمدی حتی از ضرورت فعالیت سمنها و انجمنهای مدنی در کشور گفت. چنین چهره سیاسی با چنین ویژگیهایی را میتوان در جریان اصولگراییای تعریف کرد که سالهای قبل شناخته یا تعریف میشد؟ حسن روحانی که در دولت اعتدال، عملاً به نزاع سیاسی با راست سنتی برخاست هم از جامعه روحانیت مبارز آمد.
اسمها و رسمها
چه چیز باعث میشود این شواهد به چشم نیاید و بازآرایی تازه حوزه سیاسی در ایران دیده نشود؟ مسأله، اسمها و رسمهاست. مسأله این است که اسامی کنشگران سیاسی مثل سابق است؛ ضرغامی همان ضرغامی است و باهنر همان باهنر. اسامی احزاب هم همان است که بود. اما این اسمها، امروز حرفهای دیگری را بر زبان میآورند، حرفهایی که خلاف رسمهای گذشته احزاب و جریانهای آنان است و از قضا از تغییر رسم این اسمها خبر میدهند. اصرار بر حفظ پیوند با اسمهای گذشته و اصرار بر اینکه همچنان اصولگرا هستیم و اصلاحطلب نیستیم، مانع آن شده تا این تغییرات به چشم بیاید. اما اگر قدری از اسمها و رسم ها فاصله بگیریم، همچنان که سخنگویان این اسمها و رسمها فاصله گرفتهاند، حقیقتاً دیگر هیچ چیز سیاست ایران مانند گذشته نیست.
بازآرایی حول چه چیزی؟
اصلاحطلبان هم دگرگون شدهاند. مواضع و کنشهای اصلاحطلبان اصلاً مانند گذشته نیست. لبه تیز حرفهایشان نرم شده و از تندی کنشهایشان کاسته شده است. اما مسأله اصلی و تغییر بزرگتر همچنان سمت اصولگرایان رخ داده است. ولی این تغییر که بیانگر یک بازآرایی تازه و جابهجایی بازیگران سیاسی ایران است، حول چیست؟ حول ایران است. اگر تا دیروز ارزشها (خواه ارزشهای دموکراتیک مانند آزادی بیان یا ارزشهای سنتی) ملاک تقسیمبندی بود، امروز ایران و مسألههای ایران ملاک تقسیمبندی است. در وضعیت ناترازی همهچیز و در وضعیت کمبود همهچیز؛ از آبوهوا تا سوخت و اعتماد عمومی و سرمایه سیاسی، پرداختن به هر چیزی جز ایران، به معنای اتلاف دوباره منابع موجود است. تغییریافتهها این را با همه وجود دریافتهاند. روح گفتوگوی محمدرضا باهنر با روزنامه ایران جز این نبود که امروز مهمترین مسأله، حل مسائل ایران است ولاغیر. حتی میشد این را هم دریافت که به باور باهنر، وقتی اینهمه مشکل داریم، اصلاً فرصتی برای بازی سیاسی و کسب وجاهت از طریق خرج کردن منابع ملی نیست و دوره اینها گذشته. میتوان به این رویکرد باهنر این را هم اضافه کرد که علاوه بر گذشت دوره آن چیزهای سیاسی و آن رفتارهای سیاسی قدیمی و تقسیمبندیهای جناحی سابق، یک اتفاق دیگر هم افتاده است؛ یک جابهجایی و یک بازآرایی تازه، به سمت ایران. عقلای اصولگرا به مرکز تقسیم کار سیاسی برای ایران بازگشتهاند.