به روز شده در: ۰۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۵
کد خبر: ۶۷۲۱۰۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۰ - ۰۳ بهمن ۱۴۰۳
ترامپ و جاه‌طلبی برای یک توافق تاریخی

آیا رؤیای ترامپ برای توافق تاریخی در خاورمیانه محقق می‌شود؟

روزنو :در نقطه‌ای از سال ۲۰۲۵، نتانیاهو و دولت او ناگزیر خواهند بود به این تنش‌ها و مطالبات داخلی پاسخ دهند. با پایان یافتن جنگ‌ها و کاهش فشار‌های خارجی، توانایی نتانیاهو در اجتناب از پاسخگویی و حفظ ائتلاف شکننده‌ی راست‌گرا با چالش‌های جدی مواجه خواهد شد.

آیا رؤیای ترامپ برای توافق تاریخی در خاورمیانه محقق می‌شود؟

دونالد ترامپ در مواجهه با چالش‌های خاورمیانه، از جمله بحران غزه با فرصتی برای تغییر سیاست منطقه‌ای روبه‌رو است. سیاست‌های پیشین او، مانند توافق‌نامه‌های ابراهیم و طرح معامله قرن، باعث تقویت روابط اسرائیل با کشور‌های عربی شد، اما حقوق فلسطینیان را نادیده گرفت. اکنون با حمایت سعودی‌ها و بازنگری در استراتژی‌های گذشته، ترامپ می‌تواند نقشی کلیدی در بازسازی منطقه و دستیابی به صلح ایفا کند.

 رجا خالدی، مدیر کل موسسه پژوهش‌های سیاست اقتصادی فلسطین و عضو سابق کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن افرز، دونالد ترامپ، که اکنون رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده است، در طول کارزار انتخاباتی خود وعده داده بود که «مشکل خاورمیانه را حل خواهد کرد»، اما جزئیات مشخصی در مورد نحوه دستیابی به این هدف ارائه نداد. اکنون که او دوباره وارد کاخ سفید شده، برنامه «اول آمریکا»‌ی او با چالش‌های ناشی از درگیری‌های ایالات متحده در جنگ اسرائیل در غزه و بحران انسانی شدید در این منطقه مواجه خواهد شد؛ بحرانی که هنوز بهبودی نیافته است.

جایگاه واشنگتن در خاورمیانه هیچ‌گاه تا این حد تضعیف نشده بود؛ چراکه هم دشمنان و هم متحدانش به وضوح شاهد حمایت مستقیم آن از حملات اسرائیل بودند. هر محموله تسلیحاتی که به اسرائیل ارسال شد و هر وتوی آمریکا در سازمان ملل به نفع اسرائیل، نفوذ ایالات متحده بر دولت‌ها و مردم عرب را کاهش داد. دولت بایدن حتی نتوانست ساده‌ترین حقوق فلسطینیان به غذا، آب، دارو و سرپناه را تأمین کند.

فلسطینیان نیز دلیلی نمی‌بینند که باور کنند ترامپ دست از حمایت بی‌قیدوشرط ایالات متحده از اسرائیل برخواهد داشت، به‌ویژه در شرایطی که پرونده‌های حقوقی بین‌المللی به اتهام نسل‌کشی و جنایات جنگی علیه اسرائیل در جریان است. این بدبینی به دلیل سابقه حمایت‌های ترامپ از اسرائیل و حلقه مشاوران طرفدار اسرائیل که او را احاطه کرده‌اند، تقویت شده است.

با این حال، همان‌طور که جهان آموخته است، ترامپ همچنان یک عامل غیرقابل پیش‌بینی باقی می‌ماند. او بار مسئولیت حمایت از جنگ کنونی اسرائیل را بر دوش ندارد، به توانایی خود در انجام معاملات افتخار می‌کند و به نظر می‌رسد نفوذ بیشتری بر رهبران اسرائیلی در مقایسه با جو بایدن دارد. عربستان سعودی نیز ممکن است با بهره‌گیری از روابط خوب خود با ترامپ، او را متقاعد کند که به حقوق و نیاز‌های فلسطینیان توجه بیشتری داشته باشد. در نهایت، سیاست ایالات متحده وابسته به توازن متزلزل قدرت در خاورمیانه است، منطقه‌ای که بیش از هر زمان دیگری در حال تغییر است. فلسطینیان توهمی درباره این که ترامپ متحد آنهاست، ندارند، اما برخی همچنان امیدوارند که یک رئیس‌جمهور غیرقابل پیش‌بینی در منطقه‌ای به شدت متحول، بتواند فرصت تغییرات بسیار ضروری را فراهم کند.

پیش‌بینی آینده‌ی خاورمیانه همواره کاری دشوار و پرریسک بوده است و این چالش با رفتار‌های غیرقابل پیش‌بینی ترامپ حتی بیشتر نیز شده است. عملکرد او در نخستین دوره‌ی ریاست‌جمهوری‌اش نشانه‌هایی از رویکرد احتمالی‌اش نسبت به منطقه‌ی خاورمیانه در مقطع کنونی ارائه می‌دهد. در حالی که ابتدا اعلام کرده بود نسبت به راه‌حل دو دولتی یا تک دولتی تعهدی ندارد، اما تصمیم به رسمیت شناختن اورشلیم به‌عنوان پایتخت اسرائیل را اتخاذ کرد. او همچنین کمک‌های مالی به آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی (آنروا) و خود فلسطینیان را متوقف ساخت. علاوه بر این، او اعلام کرد که شهرک‌های اسرائیلی، که پیش‌تر از سوی واشنگتن و نهاد‌های بین‌المللی غیرقانونی قلمداد می‌شدند، دیگر مورد مناقشه نیستند.
آیا ترامپ می‌تواند به معادلات قدرت در خاورمیانه توازن ببخشد؟

سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ سرانجام در سال ۲۰۲۰ به توافق‌نامه‌های ابراهیم انجامید؛ مجموعه‌ای از توافق‌های دوجانبه که در قالب آن، چند کشور عربی تصمیم گرفتند روابط خود با اسرائیل را عادی کنند. این امر در تضاد با موضع پیشین کشور‌های عربی بر اساس طرح صلح عربی ۲۰۰۲ بود که برقراری روابط کامل با اسرائیل را منوط به تحقق راه‌حل دو دولتی کرده بودند. با این حال، توافق‌نامه‌های ابراهیم این باور را تقویت کردند که صلح اسرائیلی-فلسطینی را می‌توان از طریق برقراری روابط عربی-اسرائیلی تحمیل کرد—برداشتی که با تفکر رایج تضاد داشت. در نتیجه، این توافق‌ها عملاً مسیر عادی‌سازی روابط کشور‌های عربی با اسرائیل را از سرنوشت فلسطین جدا کردند. پس از امضای این توافق‌نامه‌ها، کشور‌هایی مانند بحرین، مراکش و امارات متحده عربی دیگر فلسطین را در کانون اولویت‌های منطقه‌ای خود قرار ندادند.

دولت بایدن نیز تلاش کرد که سیاست ترامپ را با گسترش توافق‌نامه‌های ابراهیم به عربستان سعودی ادامه دهد، اما موفق به دستیابی به توافقی نشد. زیرا ولیعهد سعودی حاضر نبود روابط خود با اسرائیل را عادی کند مگر اینکه نگرانی‌های عمده منطقه‌ای‌اش، به‌ویژه آینده فلسطین و تهدید ایران، به شکلی قانع‌کننده برطرف شوند.

ترامپ همچنین امیدوار بود که توافق‌نامه‌های ابراهیم با طرحی که «معامله قرن» می‌نامید همراه شود—طرحی برای صلح اسرائیلی-فلسطینی که عمدتاً به نفع اسرائیل طراحی شده بود. این طرح به اسرائیل اجازه می‌داد بخش زیادی از کرانه باختری را رسماً به خود ضمیمه کند، بازگشت آوارگان فلسطینی را نفی کند و در ازای وعده‌هایی مانند سرمایه‌گذاری منطقه‌ای و تشکیل یک دولت فلسطینی کوچک و غیرنظامی که فاقد حاکمیت واقعی باشد، اجرایی شود. سازمان آزادی‌بخش فلسطین این طرح را به دلیل محتوای ناعادلانه و غیرقابل‌پذیرش آن رد کرد؛ چرا که نه‌تنها چشم‌انداز تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی را نابود می‌کرد، بلکه به معنای از دست دادن زمین‌ها و حقوق مشروع ملت فلسطین نیز بود.

با اینکه ترامپ این طرح را تا پایان دورۀ اول خود کنار گذاشت، دلایل قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد او ممکن است دوباره به آن بازگردد. او در خصوص تشکیل یک دولت فلسطینی همواره موضعی مبهم و دوپهلو داشته و کاهش کمک‌هایش به فلسطینی‌ها، بیشتر حاکی از بی‌توجهی او به بهبود شرایط آنان است. با این حال، به نظر می‌رسد که ترامپ به تأثیر منافع اقتصادی و مالی مشترک بر روند صلح باور دارد و معتقد است که چنین منافع می‌توانند به توافق‌های سیاسی منجر شوند. بنابراین، هر نسخه‌ی جدید «معامله قرن» احتمالاً مبتنی بر مبادله‌ی حقوق حاکمیتی فلسطینی‌ها با رفاه اقتصادی خواهد بود و بر این فرضیه تکیه خواهد کرد که فلسطینی‌ها چاره‌ی دیگری جز پذیرش چنین توافقی ندارند.

با واکنش ضعیف کشور‌های عربی به جنگ اسرائیل، در صورت ارائه‌ی چنین طرحی، رهبران عرب احتمالاً ترجیح خواهند داد به‌جای مقاومت، فلسطینی‌ها را تحت فشار قرار دهند تا توافقی با اسرائیل امضا کنند؛ توافقی که شرایط آن توسط ترامپ تعیین شده باشد. در مقابل، این دولت‌ها ممکن است از امتیازاتی نظیر تضمین‌های امنیتی یا کمک‌های اقتصادی و نظامی بهره‌مند شوند.
جهت‌گیری‌های رادیکال در کابینه نتانیاهو؛ چالش‌های جدید برای صلح خاورمیانه

کمک‌های مالی و مشاوران ترامپ، همراه با اظهارات نامزد‌های منصوب‌شده‌اش، نگرانی‌های جدی در میان فلسطینیان درباره رویکرد احتمالی او نسبت به خاورمیانه ایجاد کرده است. میریام ادلسون، میلیاردر شناخته‌شده و طرفدار سرسخت اسرائیل، بیش از ۱۰۰ میلیون دلار به کمپین ترامپ کمک مالی کرده است. مایک هاکبی، که ترامپ او را برای سفارت در اسرائیل پیشنهاد کرده، اظهار داشته است که «چیزی به نام کرانه‌ی باختری وجود ندارد این منطقه یهودیه و سامره است»؛ سخنی که به وضوح مالکیت اسرائیل بر این سرزمین‌ها را تایید می‌کند. پیت هگست، نامزد ترامپ برای وزارت دفاع، نه‌تنها ایده‌ی راه‌حل دو دولتی را «حرف‌های پوچ» خوانده، بلکه بیان کرده است: «اگر عاشق آمریکا هستید، باید عاشق اسرائیل باشید.» همچنین مایک والتز، نامزد مشاور امنیت ملی، از حمایت دولت از حمله‌ی دیگری به غزه سخن گفته، مشروط بر اینکه آتش‌بس فعلی پابرجا نماند.

از سوی دیگر، جهت‌گیری‌های سیاسی کنونی در اسرائیل نقشی کلیدی در تعیین گام‌های بعدی ترامپ ایفا خواهد کرد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، پس از حمله‌ی حماس، موفق شده حال و هوای انتقامی را در میان مردم کشورش حفظ کند. بر اساس نظرسنجی‌ها، مخالفت با راه‌حل دو دولتی در اسرائیل به ۶۴ درصد رسیده، در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۲ تنها ۳۰ درصد بود. دولت نتانیاهو مصمم است هرگونه ادعا یا تلاش فلسطینیان برای ملت‌شدن، تشکیل نهاد‌های مستقل و حکومت را از بین ببرد. حتی برخی اعضای کابینه اسرائیل، مانند بزالل اسموتریچ و ایتامار بن‌گویر، ایده‌های رادیکال‌تری را مطرح کرده‌اند—از جمله بازگرداندن شهرک‌های اسرائیلی به غزه، جابه‌جایی اجباری صد‌ها هزار فلسطینی از غزه، الحاق بخش‌هایی از کرانه‌ی باختری و حتی فروپاشی تشکیلات خودگردان فلسطین.

اما در داخل اسرائیل نیز تنش‌های اجتماعی و سیاسی در حال افزایش است. جامعه اسرائیل به‌طور فزاینده‌ای دچار شکاف شده است: میان گروه‌های سکولار و مذهبی، میان کسانی که خواستار پاسخگویی برای وقایع ۷ اکتبر هستند و کسانی که به دنبال نسبت دادن مسئولیت‌ها به دیگران‌اند، میان افرادی که مایل به مصالحه با فلسطینیان هستند و آنهایی که نیستند و میان منافع جنبش شهرک‌نشینی و اهداف رسمی دولت. همچنین، اختلافات میان افرادی که اولویت را به هویت یهودی دولت می‌دهند و کسانی که معتقدند دموکراسی باید چراغ راهنمای اسرائیل باشد، در حال گسترش است.

در نقطه‌ای از سال ۲۰۲۵، نتانیاهو و دولت او ناگزیر خواهند بود به این تنش‌ها و مطالبات داخلی پاسخ دهند. با پایان یافتن جنگ‌ها و کاهش فشار‌های خارجی، توانایی نتانیاهو در اجتناب از پاسخگویی و حفظ ائتلاف شکننده‌ی راست‌گرا با چالش‌های جدی مواجه خواهد شد.
ترامپ و جاه‌طلبی برای یک توافق تاریخی؛ فرصت یا توهم؟

ارتباط شخصی میان رهبران اسرائیل و ایالات متحده احتمالاً تأثیری مستقیم بر سیاست‌های واشنگتن در قبال اسرائیل خواهد گذاشت. ترامپ ممکن است بتواند نتانیاهو را وادار به اقداماتی کند که بایدن یا نمی‌توانست یا نمی‌خواست انجام دهد، از جمله اجازه ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه. حتی پیش از آغاز رسمی کار خود، استیون ویتکوف، فرستاده‌ی ترامپ، در مذاکرات آتش‌بس با صراحت با نتانیاهو گفت‌و‌گو کرد و احتمالاً همین موضع‌گیری قاطعانه به تسریع روند توافق آتش‌بس کمک کرد.

دولت اسرائیل همچنان به مخالفت صریح با تشکیل دولت فلسطینی ادامه می‌دهد و تحریم‌های سیاسی و مالی شدیدی علیه تشکیلات خودگردان فلسطین اعمال می‌کند. اما ترامپ ممکن است تلاش کند که با دستکاری سیاست داخلی اسرائیل، رهبری را بر سر کار بیاورد که آماده‌ی پذیرش سازش‌های مورد نیاز باشد—سازش‌هایی که اسرائیل تاکنون از انجام آنها سر باز زده است. در این میان، شاید نتانیاهو روزی ارزش ضرب‌المثل عربی «دشمن عاقل بهتر از دوست دیوانه است» را به‌درستی درک کند.

عامل دیگری که می‌تواند معادلات را تغییر دهد، جاه‌طلبی شخصی ترامپ است. او به‌شدت علاقه‌مند است که افتخار دستیابی به یک توافق تاریخی بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها را به نام خود ثبت کند. شاید ترامپ از تجربیات دوره‌ی اول خود آموخته باشد که بدون جلب رضایت فلسطینی‌ها و حمایت کشور‌های عربی، هیچ توافق پایداری امکان‌پذیر نیست. تمایل ترامپ برای ورود به این موضوع ممکن است به میزان همکاری سعودی‌ها و فلسطینی‌ها وابسته باشد.

عربستان سعودی آشکارا اعلام کرده که عادی‌سازی روابط با اسرائیل تنها در صورتی امکان‌پذیر است که پیشرفتی در جهت تشکیل دولت فلسطینی حاصل شود—هرچند این خواسته، نسبت به تعهدات ۲۰۰۲ آنها، حداقل‌گرایانه‌تر شده است. علاوه بر این، ریاض در ازای عادی‌سازی روابط با اسرائیل، خواهان تضمین‌های امنیتی از سوی ایالات متحده و کمک به برنامه‌ی هسته‌ای غیرنظامی خود است. اگر عربستان سعودی واقعاً به عادی‌سازی روابط و پیشرفت در موضوع فلسطین علاقه‌مند باشد، ترامپ ممکن است مجبور شود پیشنهادی سخاوتمندانه‌تر از طرح سال ۲۰۲۰ خود ارائه دهد.

عکس روز
خبر های روز