
گرانی خودرو بر چه اساسی اتفاق میافتد؟
در هفتههای اخیر نام ایرانخودرو دوباره سر زبانها افتاده. اما این بار نه به خاطر تولید یک خودروی جدید یا موفقیت در صادرات؛ بلکه به خاطر واگذاری پرحاشیهاش به یک شرکت خصوصی خاص که کمکی به بهبود اوضاع نکرد و در عمل، بحرانهای مزمن این خودروساز قدیمی را عمیقتر هم کرده است.
در ظاهر، خبر خوشی به گوش رسید: ایرانخودرو از چنگال دولت رها شد و به دست بخش خصوصی افتاد، اما خیلی زود روشن شد که این «خصوصیسازی» نه به معنای واقعی کلمه، بلکه بیشتر شبیه یک «تغییر مالکیت محفلی» است؛ مالکیتی که پاسخگو نیست و برای آینده صنعت خودروی کشور هم برنامه درخشانی ندارد.
قیمت بالا، کیفیت پایین
تنها چند روز پس از این واگذاری، ایرانخودرو لیست جدید قیمتهای کارخانهای خود را منتشر کرد. خودروهایی مانند تارا اتومات، ۲۰۷ با سقف شیشهای، سورن پلاس و دنا پلاس با افزایش قیمتی تا ۲۰ درصد مواجه شدند. مردم حیرتزده ماندهاند که این افزایش بر چه اساسی رخ داده؟ آیا کیفیت بهتر شده؟ آیا خدمات پس از فروش بهبود یافته؟ آیا موتور خودروها ارتقاء یافتهاند؟ پاسخ به همه این سؤالها منفی است. مشتری ایرانی، مثل همیشه مجبور است کالایی را با قیمت بالا بخرد، بیآنکه انتخاب واقعی داشته باشد. انگار انحصار، حالا فقط صاحب جدید پیدا کرده؛ نه اینکه شکسته شده باشد.
خصوصیسازی، بدون رقابت یعنی چه؟
در هیچ کجای دنیا خصوصیسازی بدون ایجاد رقابت جواب نداده است. وقتی بازار خودروی ایران هنوز بسته است و واردات با انواع محدودیتها روبهروست، وقتی هیچ شرکت خارجی یا حتی داخلی فرصت رقابت با ایرانخودرو را ندارد، واگذاری مالکیت چه تغییری در وضع میتواند ایجاد کند؟ آنچه امروز میبینیم، فقط انتقال قدرت از یک دولت به یک گروه خاص است، نه آزادسازی اقتصادی. نتیجه هم روشن است: مردم باید پول بیشتری بپردازند برای همان کیفیت پایین.
آشفتگی مدیریتی همچنان ادامه دارد
یکی از توجیههای اصلی خصوصیسازی، چابکسازی و خروج از بروکراسی است، اما کافی است نگاهی به ساختار ایرانخودرو بیندازیم تا بفهمیم چقدر این وعدهها توخالی بودهاند. شبکهای از روابط پیچیده سیاسی و اقتصادی حالا جایگزین مدیریت دولتی شده، اما نتیجه چه بوده؟ افزایش قیمت، کاهش اعتماد عمومی و تکرار همان مشکلات همیشگی.
مردم، بیصدا و بیپناه
در این میان، مشتری ایرانی همچنان تنهاست. خودرویی که با هزار زحمت در قرعهکشیها میبرد یا پس از تحمل نوبتهای نامتعارف میخرد، گرانتر از قبل به دستش میرسد. اگر هم اعتراضی بکند، پاسخی نمیشنود. کیفیت قطعات پایین آمده، تحویل خودروها تأخیر دارد، خدمات پس از فروش با نارضایتی همراه است و هیچ نهادی هم نیست که واقعاً صدای مردم را بشنود. حتی در شبکههای اجتماعی، هشتگهایی مثل خودروی بیکیفیت بارها ترند شدهاند، اما انگار مدیران جدید در برابر افکار عمومی هم بیتفاوتتر از گذشتهاند.
محصولاتی که هنوز دهه هفتادیاند
با وجود دههها فعالیت، ایرانخودرو هنوز بر پایه طراحیهای ۲۰ سال پیش تولید میکند. موتور XU۷، گیربکس دستی قدیمی، پلتفرم پژو ۴۰۵ و بدنههایی که فقط گریم شدهاند. در دنیایی که خودروهای برقی با هوش مصنوعی یکهتازی میکنند، ما هنوز برسر «نشتی روغن» و «صدای موتور در دور بالا» با خودروسازمان چانه میزنیم. چه شد آن وعدههای تحول فناورانه؟ چه شد «پلتفرم ملی» و «خودروی هیبریدی ایرانی»؟ همه در میان بروشورهای رنگی و ویدیوهای تبلیغاتی دفن شدند.
پاسخگویی به سبک انحصار
در کشورهایی که بازار آزاد دارند، اگر یک خودروساز کیفیت پایین ارائه دهد یا گرانفروشی کند، بازار او را تنبیه میکند. اما در ایران، نه بازار آزاد داریم و نه پاسخگویی واقعی. ایرانخودرو همچنان خودرو تولید میکند، همچنان میفروشد و همچنان بدون ترس از رقیب، قیمتها را بالا میبرد. حالا دیگر با برچسب «خصوصی» مدیران جدید، همان حرفهای مدیران قبلی را تکرار میکنند: مشکل از قطعهساز است، مشکل از تحریم است، مشکل از ارز است، مشکل از مصرفکنندهای است که انتظاراتش بالا رفته. هیچکس نمیگوید که خود ما مسئولیم.
کدام آینده برای صنعت خودرو ایران؟
اگر قرار است ایرانخودرو به بنگاه واقعی اقتصادی تبدیل شود، باید به اصول بنگاهداری تن دهد. رقابتپذیر باشد. به مردم پاسخ دهد. کیفیت را بالا ببرد. از فناوری روز دنیا استفاده کند. شفاف باشد. اما آنچه امروز میبینیم، چیزی نیست جز ادامه همان ساختار قدیمی، با ظاهری جدید و پرطمطراق. خصوصیسازی اگر به معنی کنار زدن مردم از صحنه تصمیمگیری و واگذاری سرمایه عمومی به گروهی خاص باشد، مردم را از آخرین امیدشان یعنی اصلاح تدریجی از طریق مشارکت عمومی هم ناامید خواهد کرد.
پایان تلخ یک رؤیا
خصوصیسازی ایرانخودرو قرار بود گامی بزرگ به سوی رهایی از ناکارآمدی باشد. اما تا این لحظه، بیشتر به یک معامله در سایه شباهت دارد تا یک تحول اقتصادی. با مردمی خسته، محصولاتی فرسوده و مدیریتی که هنوز تفاوت میان «مالکیت خصوصی» و «مسئولیت عمومی» را درک نکرده است.