به روز شده در: ۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
کد خبر: ۷۱۴۲۹۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۷ - ۳۰ شهريور ۱۴۰۴

مردم عادی می‌دانند اگر اسنپ بک فعال شود چه بلایی سرشان می‌آید!

روزنو :یک‌بار دیگر مردم ایران در انتظار آمدن یک «شنبه» نشسته‌اند؛ شنبه، پنجم مهرماه ۱۴۰۴، روزی که قرار است اسنپ‌بک فعال شود و تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران برگردند.

ما مردم عادی اگر اسنپ بک فعال شود چه بلایی سرمان می‌آید؟

یک‌بار دیگر مردم ایران در انتظار آمدن یک «شنبه» نشسته‌اند؛ شنبه، پنجم مهرماه ۱۴۰۴، روزی که قرار است اسنپ‌بک فعال شود و تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران برگردند. دو شب پیش، قطعنامه «تداوم لغو تحریم‌ها علیه ایران» پیش از پایان مهلت ۳۰ روزه روند مکانیسم پس‌گشت (ماشه)، در نشست شورای امنیت سازمان ملل رأی نیاورد و بازگشت تحریم‌ها قطعی شد؛ موضوعی که در چندماه گذشته، در سخنان مسئولان ایرانی و خارجی، پررنگ بوده و البته مردمی که قرار است در ایران با شرایط تحریمی بیشتر، زندگی کنند.

به گزارش روز نو حالا و با قطعی‌شدن بازگشت تحریم‌های گسترده و با تجربه جنگ ۱۲ روزه، یک‌بار دیگر بازار ارز و طلا، روند افزایشی گرفته، درست مثل نگرانی و اضطراب اجتماعی مردم. نگرانی از وضعیت روانی، اقتصادی، سلامت و اجتماعی، حالا پررنگ‌تر از قبل شده است. حالا کاربران شبکه‌های اجتماعی و شهروندان ایرانی می‌گویند که نمی‌دانند با شرایط سخت‌تر زندگی باید چه کنند؛ نمونه‌اش «خاطره» که با شنیدن خبر فعال‌شدن مکانیسم ماشه، اولین جمله‌ای که می‌گوید این است: «بدبخت شدیم.»

او در یک شرکت واردات قطعات کامپیوتر کار می‌کند و به «هم‌میهن» می‌گوید: «این هم بخشی از زندگی ما در ایران است. دیگر نمی‌توانیم قطعات را وارد کنیم. مگر اینکه آنها را وارد کشور دیگری مانند عراق کنیم و بعد از آنجا وارد ایران کنیم. خرید برای به‌عنوان مثال به اربیل عراق باید برود و از آنجا وارد ایران شود که هم هزینه زیادی دارد، هم سختی بسیار. اما به نفع کاسبان تحریم شد. آنهایی که همین کار را می‌کنند الان خوشحالند.»

«مانی» هم بعد از شنیدن خبر، بیشتر از قبل احساس سردرگمی می‌کند. او به «هم‌میهن» می‌گوید: «می‌خواستم لپ‌تاپ بخرم که دیگر نمی‌توانم. هارد هم می‌خواستم بخرم که دیگر نمی‌توانم. قیمت‌ها جوری بالا می‌رود که دیگر نمی‌توان هیچ‌کاری کرد.» بااین‌حال او معتقد است، موضوعی که در پی این تحریم‌ها اتفاق می‌افتد برای مردم عادی چیزی عجیب‌تر از آنچه تجربه می‌کنند، نیست: «برای ما فرقی ندارد. ما این سال‌ها فشاری را تحمل کردیم که بیشتر یا کمتر شده است. به همین دلیل برای ما چندان فرقی ندارد، اما برای برخی دیگر خیلی فرق می‌کند.» او در ادامه با اشاره به کاسبان تحریم می‌گوید: «برخی می‌توانند رانت و امتیاز بگیرند. اما برای کسانی که کسب‌وکارشان با خارج کشور است و با ارز کار می‌کنند، اتفاق بسیار بدی است. اما برای عوام جامعه آنقدر تغییر محسوسی نیست. اتفاق‌های بدتر افتاده و جهشی که شاهد آن هستیم چندان محسوس نیست.»

مانی فکر می‌کند در ادامه قیمت‌ها دو یا سه برابر نمی‌شود، اما از اینی که هست، گران‌تر می‌شود: «هرچقدر فضا تنگ‌تر می‌شود، ما رهاتر می‌شویم و بیشتر شل می‌کنیم و امیدوارم این به نقطه تعادل برسد.» «امیر» هم وقتی خبر را شنیده، ترسی احساس نکرده: «احساس ترس ندارم. ما جنگ را تجربه کردیم و برای من ترسناک‌ترین روزها، روز‌های جنگ بود و ترسناک‌تر از آن نیست.»

او می‌گوید ممکن است دوباره همان اتفاق‌ها بیفتد: «اما برایم دیگر وحشتناک نیست. ترس از گرانی دارم و می‌دانم زندگی برای همه ما قرار است سخت‌تر و از این گران‌تر شود.» او احساس می‌کند بزرگترین فشار، گرانی است، نه سایه جنگ: «آدم به همه‌چیز عادت می‌کند و، چون به همه‌چیز عادت می‌کنیم من روز دوازدهم جنگ دیگر عادت کرده بودم.

روز‌های اول خیلی استرسی بودم و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم.» او امیدوار است اتفاق‌های خوبی بیفتد: «ترس به آن معنا ندارم و احساس می‌کنم آدم‌هایی شدیم که چیزی برایمان ترسناک نیست و دیگر نمی‌ترسیم. آنقدر بلا سر ما آمده که دیگر نمی‌ترسیم.» او می‌گوید ما دیگر می‌فهمیم در چه شرایطی گیر کردیم و قرار است چه اتفاقی برایمان بیفتد: «برای من اینجوری است. افق اقتصادی زندگی‌ام، سیاه است و اگر برنامه‌هایی دراین‌زمینه داشتم، می‌دانم که دیگر نمی‌توانم انجام دهم.»

افزایش مرگ‌های ناشی از ناامیدی

انتظار بازگشتن تحریم‌های سازمان ملل، حالا جامعه ایران را درگیر نگرانی، اضطراب اجتماعی و ناامیدی کرده است. روانشناسانی مثل مجید صفاری‌نیا، معتقدند که زندگی در تعلیق و ابهام، فشار مضاعفی ایجاد کرده و وقتی مردم منتظر تحریم یا جنگ احتمالی باشند، درماندگی روانی بیشتر می‌شود. او به «هم‌میهن» می‌گوید: «این درماندگی اغلب به افسردگی و مرگ‌های ناشی از ناامیدی منجر می‌شود. پدیده‌ای‌که امروز در ایران مشاهده می‌کنیم. مرگ‌های ناگهانی در سنین ۴۵ یا ۵۰ سالگی که علت اصلی آن ناامیدی و ناتوانی در کنترل رویدادهاست.

وزارت بهداشت آماری از این پدیده ندارد، اما به‌وضوح با آن مواجه‌ایم.» به گفته او، در پنج، شش سال اخیر به‌ویژه از سال ۹۷ به‌بعد با تشدید تحریم‌ها، فشار اقتصادی بیشتر شد و زندگی مردم بیش‌ازپیش غیرقابل‌پیش‌بینی شد. وقتی افراد نتوانند درآمد یا هزینه‌های آینده خود را پیش‌بینی کنند، سلامت اجتماعی کاهش می‌یابد: «این وضعیت روی رفتار اجتماعی هم اثر می‌گذارد.

مثلاً پیک‌موتوری‌ها یا کارگرانی که بدون رعایت ایمنی کار می‌کنند، نه به‌دلیل مهارت پایین، بلکه، چون زندگی برایشان ارزش خود را از دست داده، چندان اهمیتی به بقا نمی‌دهند. شاخص ناامیدی در بعضی کنگره‌ها و نشست‌ها مطرح شده، اما هنوز مطالعات جامع اندکی دراین‌زمینه داریم. آنچه در مشاهدات می‌بینیم، افزایش اختلالاتی، چون اضطراب، افسردگی و بیماری‌های روان‌تنی است.»

به اعتقاد این روانشناس اجتماعی، البته رویکرد‌های اگزیستانسیالیستی می‌توانند به معنادارکردن رنج و افزایش تاب‌آوری کمک کنند. اما این فقط برعهده افراد نیست؛ حاکمیت هم باید با کمک روانشناسان، جامعه‌شناسان و متخصصان فرهنگی تاب‌آوری و استحکام روانی جامعه را تقویت کند: «امروز با کاهش تاب‌آوری اجتماعی روبه‌رو هستیم. خودکشی، خشونت‌های خیابانی، نزاع‌ها، بی‌تفاوتی، کاهش انگیزه کاری، حوادث رانندگی و اختلال در محیط‌های کاری همه نشانه‌های این کاهش‌اند. جامعه‌ای که تاب‌آوری پایین داشته باشد، مستعد فرسایش روانی و اجتماعی بیشتر است.»

او می‌گوید سال‌هاست که مردم استرس‌هایی تجربه می‌کنند و ممکن است عده‌ای توانایی سازگاری با آن را داشته باشند و عده‌ای دیگر خیر: «بنابراین وقتی استرس اتفاق می‌افتد، نیاز به سازگاری مجدد وجود دارد. الان حجم رویداد‌های اجتماعی و استرس‌های اجتماعی‌مان آنقدر زیاد است که به‌نظر می‌رسد عده‌ای ممکن است ظرفیت کافی برای سازگاری نداشته باشند.

وقتی افراد در سازگاری دچار مشکل می‌شوند و این استرس‌ها به‌طور مکرر اتفاق می‌افتد، سازگاری آنها مختل می‌شود و فرسودگی به‌وجود می‌آید. این فرسودگی در ابعاد مختلف روانی، اجتماعی و زیستی تأثیر می‌گذارد؛ طول عمر را پایین می‌آورد، سکته‌ها را زیاد می‌کند و بیماری‌های روانی افزایش می‌یابد. طبق آمار رسمی، یک‌چهارم مردم جامعه ما اختلال روانی می‌گیرند. درنتیجه اختلالات روانی، خودکشی، نزاع‌های خیابانی و خانوادگی و اختلافات زناشویی افزایش می‌یابد. آمار طلاق نشان می‌دهد که حدود ۴۰ درصد ازدواج‌ها در برخی شهر‌های صنعتی به جدایی می‌انجامد. این پیامد‌ها ناشی از همان تغییرات اجتماعی است و افراد نیاز دارند که سازگاری و طراوت روانی‌شان حفظ شود.»

صفاری‌نیا معتقد است که وقتی مشکلات غیرقابل پیش‌بینی باشند و افراد نتوانند آینده را کنترل کنند، فرسودگی، افسردگی و بیماری‌های روان‌تنی (سایکوسوماتیک) مثل مشکلات قلبی و سرطان و نیز مشکلات روانشناختی مانند اضطراب، حملات وحشت‌زدگی و خشم افزایش می‌یابد. این خشم می‌تواند به خودکشی، دیگرکشی یا اعتیاد منجر شود. بعضی افراد، اعتیاد یا الکل را به‌عنوان راهی برای فرار انتخاب می‌کنند، برخی ازدواج نمی‌کنند یا جدا می‌شوند و تنهایی را ترجیح می‌دهند: «ریشه بسیاری از این بحران‌ها، اقتصادی است. وقتی تحریم‌ها یا مکانیسم ماشه اعمال می‌شود، قیمت‌ها بالا می‌رود و فشار مضاعفی ایجاد می‌کند.

ازسوی‌دیگر، چون انسجام اجتماعی پایین است و حکمرانی مطلوبی برای تقویت تاب‌آوری وجود ندارد، فشار‌ها بیشتر می‌شود. مثلاً برگزاری یک کنسرت ساده می‌تواند به همبستگی اجتماعی کمک کند. ۱۰‌هزارنفر در یک کنسرت جمع شوند، رسانه‌ها پوشش دهند و پیام همبستگی منتقل شود. یا حتی جلساتی که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می‌شود، می‌تواند در افزایش انسجام اجتماعی نقش داشته باشد، اما متأسفانه این روزنه‌ها هم محدود می‌شوند.»

به‌گفته او، پژوهش‌ها نشان داده که پس از جنگ یا تحریم، تبعات روانی، هم در کوتاه‌مدت (مانند PTSD)، هم در بلندمدت خود را نشان می‌دهد. کسانی‌که در معرض آسیب‌ها و فشار‌های اقتصادی یا ازدست‌دادن عزیزان قرار دارند، هرکدام مشکلات خاص خود را بروز می‌دهند. معلوم نیست که آیا حمایت‌های روانی و اجتماعی کافی به آنها ارائه می‌شود یا خیر.

نگرانی برای بیماران

نتایج یک مقاله تحقیقی که به‌تازگی در نشریه the lancet global health منتشرشده نشان می‌دهد که سالیانه در جهان بیش از نیم‌میلیون نفر بر اثر تحریم‌ها جان خود را از دست می‌دهند و بیش از ۵۰ درصد قربانیان مرگ‌های ناشی از تحریم‌ها، کودکان زیر پنج‌سال هستند؛ عددی‌که بیماران ایرانی هم از آن سهمی دارند و حداقل از سال ۹۷ و بازگشت دوباره تحریم‌های آمریکا افزایش یافته است. این آمار نشان می‌دهد که تحریم‌ها منجر به کاهش سطح سلامت مردم و مرگ‌ومیر آنها شده و علیه ملت‌ها اعمال می‌شود، نه دولت‌ها.

مدتی پیش هادی احمدی، عضو هیئت‌مدیره انجمن داروسازان در گفت‌و‌گو با «هم‌میهن» گفته بود که توان تولید ۹۷ درصدی دارو در کشور، با تجهیزاتی کهنه انجام می‌شود و در صورت بازگشت تحریم‌ها و اعمال مکانیسم ماشه، شرایط تامین و کیفیت دارو‌ها را بدتر می‌کند؛ اتفاقی‌که تنها یک هفته با آن فاصله داریم و حالا بیماران خاص روز‌های روشنی را پیش‌ِ روی خود نمی‌بینند. نمونه آن بیماران تالاسمی‌اند که بعد از سال ۱۳۹۷ با تحریم دارو روبه‌رو شدند و میزان مرگ‌ومیر ناشی از بحران داروی آنها به‌شدت افزایش یافته است.

یونس عرب، مدیرعامل انجمن تالاسمی به «هم‌میهن» می‌گوید، بعد از بازگشت تحریم‌ها در سال ۱۳۹۷، بسیاری از دارو‌های بیماران و مواد اولیه خاص مورد نیاز برای تولید این دارو‌ها در کشور، توسط کشور‌های اروپایی به ایران وارد نشد: «شورای حقوق بشر، کمیسر و گزارشگر سازمان ملل، به یک شرکت فرانسوی که تامین‌کننده این دارو‌ها بود نامه زده بود، اما این شرکت اعلام کرد که ما به‌دلیل تحریم‌های آمریکا دیگر ماده اولیه دارو‌های تالاسمی را به ایران نمی‌دهیم. حتی روی کشتی‌هایی که قرار بود تحریم را دور بزنند، مسیریاب نصب کردند و اجازه ندادند به ایران برسند.

شرکت سوئیسی «نوآرتیس» هم فروش محصولات خود را به ایران محدود کرد. علاوه بر این، به تعهد رسمی خود به سازمان غذا و دارو درباره انتقال تکنولوژی و مواد اولیه فرموله‌شده به ایران عمل نکرد. قرار بود این دارو‌ها در خط تولیدی شرکتی ایرانی که خودشان مجوزهایش را صادر کرده بودند، تهیه شود، اما این تعهد را اجرا نکردند؛ درحالی‌که حتی ارز هم به حساب‌شان نشسته و طی سه‌ماه قرار بود ماده اولیه را به ایران بدهند. این موضوع به سال‌های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ که تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا بود، مربوط است، اما اتفاقی که الان در حال رخ‌دادن است، بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر است.»

او می‌گوید گروهی برای اینکه در دل مردم ترس ایجاد نشود، می‌گویند تحریم‌ها اثری ندارد و قبلاً تاثیر خود را نشان داده است، اما این بیماران تالاسمی بودند که رنج ناشی از تحریم را تحمل کردند: «از سال ۱۳۹۷ که تحریم‌های آمریکا برگشت، این ما هستیم که می‌دانیم وقتی یک شرکت معتبر اروپایی یک کیسه خون به ما ندهد، چه اتفاقی رخ می‌دهد. ما می‌دانیم اگر یک شرکت معتبر، فیلتر‌های کم‌لکوسیت به ما ندهد، در واکنش‌های خونی چه بلایی سر بیماران می‌آید، این ما هستیم که می‌دانیم وقتی دارو به بیمار نرسد، چه تلفات انسانی‌ای اتفاق می‌افتد.»

آنطور که مدیرعامل انجمن تالاسمی توضیح می‌دهد، قبل از سال ۹۶، میزان مرگ‌ومیر سالیانه بیماران تالاسمی در ایران ۲۵ تا ۳۰ مورد بود، اما امروز این رقم به ۳۰۰ مورد در سال رسیده است: «ما در سال‌های اخیر به‌صورت تصاعدی با افزایش شدت مرگ‌ومیر در میان جمعیت بیماران تالاسمی روبه‌رو بودیم. این آمار در سال گذشته نسبت به سال ۱۴۰۲، ۱۰ درصد افزایش داشته است و دلیل آن هم قطع درمان توسط بیماران، عوارض برخی دارو‌های تولید داخل، مشکلات درمانی و عقب‌ماندن از درمان‌های روز دنیاست. درمجموع بخش زیادی از آمار هم ناشی از تامین‌نشدن به‌موقع و کافی دارو‌های با کیفیت برای بیماران است. این آثار وحشتناک سلاح نامرئی تحریم است که بیماران ما را هدف قرار داده است و از مناطق محروم هم شروع کرده و به پایتخت سرایت کرده است.»

عرب توضیح می‌دهد که ممکن است برخی سیاست‌گذاری‌های حوزه درمان هم نادرست باشد، اما تحریم چالش‌های بیماران را در سازمان غذا و دارو و وزارت بهداشت افزایش داده است و آنها روند‌های سخت‌گیرانه‌تری را برای تهیه دارو طی می‌کنند: «بیماران باید دارو‌ها را با چندبرابر قیمت بیشتر تهیه کنند. با این شرایط ما آینده خوشی را تصور نمی‌کنیم و فکر می‌کنیم که شرایط برای بیماران سخت‌تر خواهد شد.»

مدیرعامل انجمن تالاسمی از ناکافی‌بودن واردات دارو‌های خارجی تالاسمی می‌گوید و توضیح می‌دهد که چرا نیاز بیماران به این دارو‌ها بیشتر از دارو‌های تولید داخل است: «روز گذشته در مرکز کودکان بیمارستان بهرامی و همزمان با افتتاح بخش تالاسمی و هموفیلی، مسئول پرستاری بخش تالاسمی این بیمارستان گفت، به داد بیماران تالاسمی برسید؛ ما ۱۶۰ بیمار داریم ولی ۴۰۰ عدد آمپول خارجی دریافت می‌کنیم، درحالی‌که این ۴۰۰ آمپول برای چهار بیمار کفایت می‌کند.

این یک نمونه از نسبت تعداد بیمار به سهمیه‌ای است که به‌دست آنها می‌رسد. باقی بیماران یا دارویی مصرف نمی‌کنند یا دارو‌های تولید داخل را مصرف می‌کنند و به‌نحوی در مضیقه شدید تامین دارو قرار دارند. اگر تحریم دوباره برگردد، معادله‌های تامین دارو از اروپا بسیار سخت‌تر و نزدیک به غیرممکن می‌شود. یک شرکت جدید آمریکایی که تولیدکننده این داروهاست، از فروش آنها به ما خودداری کرد. ما تلفن می‌زدیم و می‌گفتیم، داروی شما را برای بیماران ایرانی می‌خواهیم، یک شرکت ایرانی هم درخواست نمایندگی آنها را مطرح کرد، اما نمی‌پذیرفتند و تلفن را قطع می‌کردند. تجهیزات پزشکی مورد نیاز برای تزریق دارو‌ها در منزل، مثل پمپ دسفرال را هم به ما ندادند و بیش از هفت‌سال است که پمپ‌های دسفرال این شرکت آمریکایی وارد کشور ما نشده است.»

عرب از نگرانی جامعه بیماران تالاسمی می‌گوید که در صورت اعمال تحریم‌های جدید، دارو‌های نسل‌جدید و های‌تک قطعاً به ایران نمی‌رسد و آنها از درمان‌های به‌روز تالاسمی در دنیا عقب می‌افتند. او توضیح می‌دهد که پنج درصد تامین نیاز دارو‌های بیماران تالاسمی از دارو‌های خارجی است و باقی آن داخلی است: «حداقل ۴۰ درصد بیماران ما امکان مصرف دارو‌های تولید داخل را ندارند به‌دلیل کیفیت و اینکه مدت‌ها از داروی خارجی وارداتی استفاده می‌کردند و بدن‌شان به داروی داخلی پاسخ نمی‌دهد.

عمده دارو‌های تالاسمی که وارد کشور می‌شود از کشور سوئیس است و بخشی را هم فایزر تامین می‌کند. نام این دارو دفروکسامین فایزر است و این شرکت حاضر نشد به‌صورت رسمی آن را در فهرست دارو‌های ژنریک ایران ثبت کند و به‌همین‌دلیل به صورت فوریتی به ایران وارد می‌شود. در بسیاری از دارو‌های جدید مانند «ربلوزین» که جایگزین تزریق خون است هم این مشکل را داریم. این دارو تولید یک شرکت آمریکایی است و می‌گوید به‌هیچ‌وجه به ایران دارو نمی‌دهیم.»

مدیرعامل انجمن تالاسمی نیاز این بیماران به داروی تزریقی را سالیانه ۱۰ میلیون ویال و نیاز به داروی خوراکی را ۱۲ میلیون قرص در سال اعلام می‌کند و می‌گوید، از تعداد قرص‌های مورد نیاز سالیانه ۷۰۰ هزار تا یک‌میلیون عدد وارد می‌شود: «ماهیانه حدود ۳۰۰ هزار آمپول مصرف می‌شود. از این رقم، ۱۰۰ هزار عدد آمپول خارجی است که فقط تا پنج‌ماه آینده امکان تامین آن وجود دارد.

حدود ۲۰۰ هزار عدد از آن هم با دارو‌های ایرانی تامین می‌شود و همچنان باقی میزان دارویی که باید در دسترس بیمار قرار بگیرد را نداریم. داروی ایرانی‌ای که بیماران دریافت می‌کنند، سهمیه ندارد و فقط داروی خارجی سهمیه دارد که وضعیت توزیع آن فاجعه است. سال گذشته حدود یک‌میلیون و ۷۰۰ هزار آمپول وارد شد، اما به‌دلیل تأخیر در واردات آن، بخشی از آن به امسال رسید.» آنطور که او توضیح می‌دهد، میزان تولید داروی داخلی هم این کمبود را جبران نمی‌کند و بسیاری از بیماران به‌دلیل نارضایتی از کیفیت برخی از اقلام دارو‌های تولید داخل، قطع درمان کرده‌اند: «برخی از بیماران حاضرند درمان خود را قطع کنند ولی دارویی مصرف نکنند.

هر بیمار برای خرید هر یک‌عدد آمپول خارجی باید هفت‌هزار تومان هزینه کند که در ماه به ۷۰۰ هزار تومان می‌رسد؛ درحالی‌که بیماران خاص نباید برای تامین دارو هزینه‌ای پرداخت کنند. علاوه بر این اخیراً موضوع قرار دادن دارو‌های بیماران خاص را در تالار دوم و ارز بین ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان مطرح می‌کنند که درصورت اجرا، شاهد افزایش شدید پرداختی از جیب بیمار خواهیم بود. در زمان مخالفت با ارز ۴۲۰۰ تومانی، دو موضوع را هم مطرح می‌کردیم؛ اینکه تامین ریال برای شرکت‌ها غیرممکن می‌شود و پرداخت از جیب بیماران، کنترل نخواهد شد که هر دو مورد هم اتفاق افتاد.»

از حال‌گرایی تا شورش گرسنگان

«حال‌گرایی» وضعیتی است که به گفته «سمیه توحیدلو»، جامعه شناس اقتصادی در سال‌های اخیر جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری با آن روبه‌رو شده است؛ وضعیتی که نه‌تنها ریشه در بحران‌های اقتصادی و تورم مزمن دارد، بلکه از دل شرایط سیاسی و امنیتی هم تغذیه می‌شود.

او به «هم‌میهن» می‌گوید به‌لحاظ اقتصادی الان در شرایطی قرار داریم که، نه جنگ است، نه صلح و پیش از جنگ هم این وضعیت وجود داشت؛ وضعیتی‌که عملاً اقتصاد کشور را به‌شدت دستخوش تغییر کرده بود: «پس از جنگ هم تجربه تورم بالا، سالیان طولانی ادامه یافت. با وقوع جنگ، بخش زیادی از آینده‌ای که به‌نوعی نامعلوم بود، نامعلوم‌تر شد.

به‌بیان‌دیگر جامعه درگیر حال‌گرایی شد؛ وضعیتی‌که در آن تنها امکان زیستن در لحظه وجود داشت. افق‌دید کوتاه‌تر شد و هر تصمیمی بیشتر به مسائل آنی توجه داشت. درنتیجه جامعه از امور آتی کاملاً باز ماند.» به گفته توحیدلو، جامعه‌ای که گرفتار حال‌گرایی می‌شود، نسبت به گذشته خود هم تا حدودی بدبین خواهد بود و نقد‌های منصفانه و عقلانی نسبت به گذشته کمتر شکل می‌گیرد: «دلیل این امر شرایط خاصی است که جامعه در آن قرار دارد. هم‌زمان، چنین جامعه‌ای نسبت به آینده هم ناتوان می‌شود؛ به این معنا که نمی‌تواند هیچ برنامه‌ریزی و پیش‌بینی‌ای برای آینده انجام دهد؛ بنابراین بسیاری بر این باورند که جوامع گرفتار حال‌گرایی، عملاً امکان پیشرفت و توسعه را از دست می‌دهند. زیرا هر نوع برنامه‌ریزی برای توسعه، چه فردی، چه اجتماعی و چه در ابعاد کلان اقتصادی ـ اجتماعی، از میان می‌رود.»

توحیدلو می‌گوید، حال‌گرایی در این شرایط خود را به اشکال مختلف نشان می‌دهد: «گاه به‌صورت تبلیغ، گاه در قالب انواع مهاجرت‌ها. مهاجرت به درون، که معادل بی‌انگیزگی، انزوا، افسردگی و زوال روابط فردی در عرصه‌های بینافردی است و مهاجرت به بیرون، یعنی تلاش کسانی که می‌خواهند آینده‌ای برای خود بسازند و شرایطی بهتر برای فردا داشته باشند. آنان گمان می‌کنند در سیستم و زیست‌بوم اجتماعی جامعه امکان پیگیری و تحقق این خواسته وجود ندارد.»

این جامعه شناس معتقد است چنین روندی جامعه را در چرخه‌ای معیوب گرفتار می‌کند؛ چرخه‌ای که خروج از آن صرفاً به افراد، کنشگران و حتی نهاد‌های مدنی مربوط نمی‌شود. به گفته او، خروج از این وضعیت وابسته به سیاست‌های کلانی است که مردم بر آن هیچ اثرگذاری‌ای ندارند: «مردم نمی‌توانند تصمیم بگیرند که مذاکره‌ای صورت گیرد یا نگیرد، درباره انرژی هسته‌ای چه اتفاقی بیفتد، یا جنگ بشود یا نشود.

مردم عملاً در منفعل‌ترین شکل ممکن قرار دارند و همه این عوامل به تشدید حال‌گرایی می‌انجامد.» توحیدلو می‌گوید، این وضعیت حال‌گرایی به نوعی یأس عمومی منجر شده است؛ یأسی که به یک وضعیت مداوم تبدیل شده و اکنون شدت بیشتری یافته است؛ چه ما درگیر جنگ باشیم، چه نباشیم: «گویی وقتی جنگی رخ می‌دهد، جامعه ناگزیر از کنش و خروج از انفعال است. همین حرکت و همدلی، تفسیری از انسجام اجتماعی پیدا می‌کند، چون از انفعال خارج شده است. اما هنگامی که رویداد و کنشی رخ نمی‌دهد، انفعال سرریز می‌شود و بر زندگی فردی، جریان اجتماعی و تمام بخش‌های حیات جامعه اثر می‌گذارد.»

این جامعه شناس معتقد است، هم در عرصه اقتصادی و هم در عرصه اجتماعی، ما به‌شدت درگیر وضعیتی هستیم که عوامل اقتصادی بسیار جدی دارد و اثرات بلندمدتی بر جای می‌گذارد: «حتی اگر فرض کنیم که یک‌شبه همه مسائل ناشی از جنگ و دیگر مشکلات حل شود، حال‌گرایی به این سرعت از میان نخواهد رفت. زیرا این وضعیت ریشه‌هایی دارد که در بلندمدت در فضای اجتماعی شکل گرفته و حل آن هم، حتی اگر اراده‌ای برای آن وجود داشته باشد، فرآیندی بلندمدت خواهد بود.»

به‌گفته توحیدلو، این حال‌گرایی به‌تدریج به عصبانیت عمومی منجر شده است: «درواقع این وضعیت به خشم عمومی انجامیده است. می‌توان گفت خشم و عصبانیت، محصول مستقیم استیصال است و هرچه جامعه بیشتر به سمت استیصال برود، به خشم نزدیک‌تر می‌شود. اما اینکه این خشم چگونه بروز یابد، وابسته به عوامل بسیاری است؛ وضعیت امنیتی جامعه، نسبت جامعه با نیرو‌های بیرونی و حتی کنش کسانی که در جنگ یا تنش‌های سیاسی، این فضا را تشدید می‌کنند و از مردم می‌خواهند خشم خود را بروز دهند. این عوامل همگی به‌عنوان مؤلفه‌های اجتماعی اثرگذار عمل می‌کنند.»

بااین‌حال توحیدلو معتقد است، آنچه در علوم اجتماعی تحت عنوان «شورش گرسنگان» یا «عصیان گرسنگان» شناخته می‌شود، در جامعه ایران واقعیت متفاوتی دارد: «جامعه ایران، تجربه‌هایی مانند سال ۱۳۹۶ را پشت‌سر گذاشته است ـ هرچند آن تجربه هم تا حدودی دستکاری‌شده بود ـ، اما عموماً اعتراضات در ایران بیش از آنکه صرفاً به‌دلیل گرسنگی یا فقر باشد، با مطالبه عدالت و کرامت همراه بوده است. نمونه‌های تاریخی متعددی وجود دارد؛ از قحطی‌های بزرگ که حتی جمعیت تهران را به نصف کاهش داد تا رخداد‌های معاصر. با وجود این، مردم ایران بیش از آنکه صرفاً برای نان مطالبه‌گری کنند، عدالت را مطالبه کرده‌اند.»

به‌همین‌دلیل به‌نظر این جامعه شناس، ظهور و بروز اعتراضات اجتماعی در ایران بیش از آنکه مستقیماً ناشی از گرسنگی، گرانی یا تورم باشد، از مسائل معنوی‌تر و مفاهیمی، چون عدالت اجتماعی و کرامت انسانی آغاز می‌شود: «جنبش‌های سال‌های اخیر هم نمونه‌هایی از این وضعیت‌اند. البته در ادامه، طبقات فرودست هم به این اعتراضات می‌پیوندند و حتی ممکن است شعار‌ها دستخوش تغییر شوند، اما خاستگاه اصلی حرکت، بر محور مفاهیم معنوی و اجتماعی شکل می‌گیرد. معمولاً چنین اعتراضاتی با یک رخداد یا رویداد آغاز می‌شوند.»

او می‌گوید باتوجه به فشار‌های اقتصادی و اجتماعی، احتمال بروز اعتراضات در جامعه امروز ایران همچنان وجود دارد: «بااین‌حال تجربه نشان داده است که در بسیاری مواقع کسانی که چیزی برای ازدست‌دادن دارند، معترض‌تر و فعال‌تر هستند. افرادی با اندکی انگیزه بیشتر، آغازگر اعتراضات‌اند. هنگامی که جامعه به‌سمت افسردگی و بی‌انگیزگی مطلق می‌رود، این بی‌انگیزگی حتی شامل اعتراض هم می‌شود. به‌همین‌دلیل یکی از نکاتی که در برابر نظریه «شورش گرسنگان» مطرح می‌شود، این است که طبقات بسیار فرودست چنان منفعل می‌شوند که امکان اعتراض نسبت به وضعیت خود را هم از دست می‌دهند.»

به‌گفته توحیدلو، در فضای کنونی ایران ـ با وجود همه سختی‌ها، با وجود سه میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و با وجود مشکلات فراوان ـ آنچه اهمیت دارد این است که طبقه متوسط یا طبقه‌ای که پیش‌تر متوسط بود و اکنون به طبقه ضعیف فروغلتیده، بیش از همه ظرفیت اعتراض و کنشگری را دارد؛ نه طبقات پایینی که درگیر زیستی سخت و خشن‌اند.

تاب‌آوری در برابر بحران‌ها یا تعلیق بی‌پایان؟

«حسین ایمانی‌جاجرمی»، جامعه شناس شهری و استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم معتقد است، وضعیت کنونی جامعه ما نیاز به مطالعات کمی و کیفی دارد. او به «هم‌میهن» می‌گوید، زندگی اجتماعی نیازمند میزانی از قطعیت است که افراد بتوانند تصویری از آینده داشته باشند تا زندگی خود را تنظیم کنند و اصطلاحاً برنامه‌ریزی انجام دهند. به گفته او، وضعیت کنونی جامعه ما که کاملاً نامعلوم یا در تعلیق است، جامعه را مختل می‌کند: «این وضعیت فرآیند زندگی را با مشکل مواجه می‌کند و پیامد‌هایی عاطفی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی به همراه دارد. درنتیجه وضعیت خوبی نیست و باید هرچه زودتر از آن خارج شد. این یک برآورد کلی از وضعیت است.»

جاجرمی می‌گوید، جامعه به میزانی از پیش‌بینی‌پذیری و مدیریت زمان نیاز دارد و اکنون چنین امکانی وجود ندارد: «افراد عادی شاید کمتر تحت‌تأثیر باشند، اما کسانی که فعال اقتصادی‌اند و می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند یا پروژه‌ای را آغاز کنند، با مشکل روبه‌رو می‌شوند. حتی در سطح زندگی روزمره هم، فردی که قصد ازدواج یا خرید خانه دارد، با مشکل مواجه است. بازار خریدوفروش راکد است؛ نه خریدی صورت می‌گیرد، نه فروشی انجام می‌شود. این رکود، موتور‌های جامعه را کُند می‌کند و هزینه‌هایی به‌بار می‌آورد؛ هزینه‌های روانی، اقتصادی و اجتماعی. هزینه‌های سیاسی هم جای خود را دارند، چراکه درنهایت نظام سیاسی باید پاسخگوی این مسائل باشد و بیشترین هزینه متوجه آن خواهد شد.»

به گفته این جامعه شناس، در اینجا پرسشی مطرح می‌شود: باتوجه به همین وضعیت پیش‌بینی‌ناپذیر و تعلیق و استیصال موجود، آیا ممکن است ما شاهد بروز شورشی باشیم؟: «نه لزوماً شورش به‌معنای کلاسیک آن، بلکه به این معنا که طبقات فرودست یا حتی طبقه متوسط بیشتر به اعتراضات صنفی یا مردمی بپیوندند، به‌گونه‌ای‌که بی‌ثباتی وضعیت، خشم اجتماعی را به‌شکلی دیگر نمایان کند؟»

جاجرمی می‌گوید هنوز جامعه به مرحله خشم نرسیده است: «جامعه ایران برای نخستین‌بار نیست که با بحران‌های این‌چنینی مواجه است. تقریباً از سال ۱۳۵۷ تاکنون همواره با بحران‌هایی روبه‌رو بوده‌ایم؛ از تجربه جنگ هشت‌ساله گرفته تا سال‌های طولانی تحریم. همین امر نوعی تاب‌آوری ایجاد کرده است که هزینه‌های ناشی از این وضعیت را کاهش می‌دهد. وجود نظام رفاه اجتماعی و پرداخت یارانه‌ها نیز به تداوم این تاب‌آوری کمک کرده است.»

بااین‌حال به گفته او، باید توجه داشت که فشار‌ها ممکن است بیشتر شود: «در آن صورت، اعتراضات اقتصادی ـ معیشتی یا اعتراضات صنفی، به‌ویژه از سوی کسانی که کسب‌وکارشان مختل می‌شود، بروز خواهد کرد؛ بنابراین باید برای این گروه‌ها، فکری اندیشید. اما اینکه جامعه به‌سمت یک شورش عمومی گسترده برود، به‌نظر نمی‌رسد که زمینه‌های آن فراهم باشد.»

تصویر روز
خبر های روز