تجمع کارت سبزها مقابل آموزش و پرورش
آنها که پلاکاردهایی در دست دارند شعارهایی سر میدهند از جمله اینکه پشت در وزارتیم منتظر حمایتیم».
چند روز پیش، کریم نیکونظر، نویسنده، که با آنها روبرو شده بود دربارهی وضعیتشان در اینستاگرام نوشته بود:
این تصویر را دو شب است نزدیک خانهام میبینم، جلو وزارت آموزش و پرورش در خیابان قرنی. چهار ماه پیش، یعنی چند روز قبلِ انتخابات هم همین عده شب و روز جلو وزارتخانه نشسته بودند. توی این روزها و شبهای گرم و خستهکننده، در دورهای که ویروس کرونا از سروکول همه بالا میرود، این جماعت برای گرفتن جواب خواستهاش، برای گرفتن حقش، ناچار است دوروبر درِ پارکینگ وزارتخانه روی زمین داغ بنشیند و صبح تا شب و شب تا صبح را همانجا بگذراند تا کسی بیاید و حرفشان را بشنود. بیشتر این زنان و مردان با چمدان و کولهپشتی آمدهاند چون خوب میدانند کسی به این زودیها جوابشان را نمیدهد. اینها هر روز باید با ماموران مختلف سروکله بزنند تا بپذیرند که خطرناک نیستند؛ همانها که دستهدسته با موتورهای پرسروصدا جلوشان رژه میروند. بینشان نمازخوان و خانم چادری، زن و مرد متأهل و پدرمادرهایی همراه بچههاشان زیاد دیدهام. نمیدانم برای غذا و حمام و استراحت چه میکنند. اینها دو شبانهروز است که تکیه دادهاند به دیوار وزارتخانه. اینها کارتنخواب نیستند، آواره نیستند. فراری و مهاجر نیستند. اینها نفرات اول تا سوم آزمون استخدامیاند. بهشان میگویند کارنامهسبزها؛ همانها که قرار بوده وزارت آموزش و پرورش استخدامشان کند و جایگزین معلمهای بازنشستهای بشوند که انگار خیال بازنشسته شدن ندارند. اما این جماعت گرفتار، مدتهاست که منتظرند، مدتهاست بیکارند، مدتهاست که دستبهسر میشوند. حالا کارد به استخوانشان رسیده و بستنشین شدهاند. امشب که با یکی دو تا از آنها حرف زدم فهمیدم چهار ماه پیش هم با وعده و وعید روانهشان کرده بوند. آنها نُه روز در خیابان خوابیده بودند تا از وزارتخانهی معظم کسی بیرون آمد و وعدهای بهشان داد. اما اینبار آمدهاند که بمانند، که تکلیفشان روشن شود. راستش هیچکدام امیدی ندارند به اینکه مشکل حل شود. اما چه کنند جز این تجمع آرام شبانهروزی. آنها تن دادهاند به قانون و هزارجور امتحان اما قانون ناامیدشان کرده. درد این جماعت جایی در صفحات روزنامهها پیدا نمیکند، در توییتر هم هشتگی برایشان ساخته نمیشود. حتی مردمی که صبح تا شب از کنارشان میگذرند چندان متوجهشان نمیشوند. اینها جماعتیاند که صدا ندارند. اینها مردمیاند که دربهدر شدهاند، اینها جوانهاییاند که دولتها عمرشان را تلف کردهاند. کاش کرونا نابودشان نکند. کاش کسی جوابی بهشان بدهد. کاش به حقشان برسند. کاش صدایشان شنیده شود. دو شب است این تصویر دست از سرم برنمیدارد.