شاعر بیهمتای سینمای سوررئال و کارگردانی که «رویا» میساخت
رویداد ۲۴-روح انگیز درّی: دیوید کیث لینچ، هنرمند تجسمی، موسیقیدان و بازیگر آمریکایی و از همه مهتر کارگردان مطرح آمریکایی روز گذشته در ۷۸ سالگی در اثر بیماری آمفیزیم ریه و سالها مصرف سیگار درگذشت.
خانواده او در یک پست فیسبوکی از مرگ او خبر دادند و نوشتند: «حالا که او دیگر بین ما نیست، خلا بزرگی در دنیا به وجود آمده. اما، همانطور که او میگفت، "چشمت به دونات باشد نه به بخش تهی میان آن.»
فیلمهای او مملو از از نمادهای سورئالیستی و سکانسهای رؤیاگونه بود؛ هنری که به یمن ذهن خلاق او در هنرهای تجسمی با فیلم سازی در آمیخت و دنیای بی نظیر لینچ را برای او و مخاطبانش ایجاد کرد.
او هیچ وقت موفقیت بزرگی در گیشه نداشت، اما سینماگری محبوب دوستداران و منتقدان فیلم بود. لینچ برای بسیاری فیلمهایش مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در ۵۸ سال زندگی حرفهای خود، جوایز متعددی از جمله شیر طلایی برای یک عمر دستاورد در سال ۲۰۰۶ و جایزه اسکار افتخاری در سال ۲۰۱۹ دریافت کرد. در سال ۲۰۰۷، گروهی از منتقدان که توسط گاردین تشکیل شد، اعلام کردند که «پس از همه بحث ها، هیچ کس نمیتواند نتیجه گیری جز این کند که دیوید لینچ مهمترین فیلمساز زنده عصر حاضر است». ۱۷ سال بعد از این اعلام نظراو چشم ااز جهان فروبست، اما آمریکاییها و البته مردمان زیادی در همه جای دنیا از فیلمهای لینچ در زندگیشان تاثیر پذیرفتند.
دیوید لینچ؛ از مدرسههای کسل کننده تا محلههای پرخطر
دیوید کیث لینچ در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ در میسولا، مونتانا به دنیا آمد. مادر، ادوینا «سانی» لینچ معلم زبان انگلیسی و از خانواده مهاجران فنلاندی-سوئدی بودند که در قرن نوزدهم وارد ایالات متحده شدند. او به عنوان یک پروتستان بزرگ شد و در سالهای بعد خانواده او مرتب به شهرهای مختلف نقل مکان میکردند. دورهای که خود لینچ درباره آن گفته است: «من در کودکی دنیا را کاملاً خارق العاده دیدم. البته ترسهای معمولی مثل رفتن به مدرسه را داشتم... برای من آن زمان مدرسه جرمی علیه جوانان بود. دانههای آزادی را از بین برد. معلمان دانش یا نگرش مثبت را تشویق نمیکردند».
در دوران دبیرستان از نظر آکادمیک برتری نداشت و علاقه چندانی به کارهای مدرسه نشان نمیداد، اما در بین دانش آموزان محبوب بود. بعد از دبیرستان تصمیم گرفت که در کالج نقاشی بخواند. او تحصیلات خود را در مدرسه هنر و طراحی کورکوران در واشنگتن دی سی آغاز کرد و سپس به مدرسه موزه هنرهای زیبا، بوستون رفت.
در این برهه زمانی بود که تصمیم گرفت به دور اروپا سفر کند، به این امید که بتوانند در اروپا با نقاش اکسپرسیونیست اتریشی اسکار کوکوشکا آشنا شوند و در مدرسه او آموزش ببینند. اما با رسیدن به سالزبورگ متوجه شدند که کوکوشکا در دسترس نیست. سرخورده، پس از گذراندن تنها دو هفته در اروپا به آمریکا بازگشتند.
با بازگشت به آمریکا او تصمیم گرفت به فیلادلفیا نقل مکان کند و در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا ثبت نام کند. در همین دوران با یکی از همکلاسی هایش ازدواج کرد و اندکی بعد دخترشان به دنیا آمد. این نخستین ازدواج از ۵ ازدواج لینچ بود. در این زمان در مرحلهای در پایین شهر و با قیمت ارزان خانهای اجاره کردند. برههای که خود لینچ بعدها درباره آن گفته است که «ما ارزان زندگی میکردیم، اما شهر پر از ترس بود. یک بچه در خیابان به ضرب گلوله کشته شد... دوبار از ما سرقت کردند، شیشهها را شکستند و یک ماشین را دزدیدند. قفل خانه برای اولین بار تنها سه روز پس از نقل مکان ما شکسته شد... این احساس به خطر و ترس شدید به همراه خشونت و نفرت و کثیفی در آن مقطع وجود داشت. اما بزرگترین تأثیر در تمام زندگی من آن شهر بود».
نخستین تجربیات فیلم سازی لینچ در همین دوران است. فیلم سازی کوتاه و جایزههای کوچکی که در این راه دریافت کرد و مسیری آغاز شد که برای او توقف ناپذیر بود
دیوید لینچ؛ هنرمندی که نگاهش به فیلم سازان اروپایی بود
لینچ میگوید که کارهای او از بسیاری جهات بیشتر به فیلمسازان اروپایی شبیه است تا آمریکایی؛ وی باور دارد که بیشتر فیلمهایی که «روح را به هیجان و رقص میآورند» متعلق به کارگردانان اروپایی بودهاند. وی فیلمسازانی مانند استنلی کوبریک، فدریکو فلینی، ورنر هرتسوک و ژاک تاتی را تحسین میکند. او همچنین اظهار کرده که فیلم سانست بلوار بیلی وایلدر و لولیتای کوبریک از فیلمهای مورد علاقه او هستند.
اولین تجربههای او در سینما با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز شد. یکی از مهمترین آثار کوتاه او، فیلم «چوبدستی» (The Grandmother) بود که در سال ۱۹۷۰ ساخته شد؛ فیلمی که برای نخستین بار توجه جامعه سینمایی را به سمت لینچ جلب کرد. از همان نخستین آثار او نیز مشخص بود که «سینمای سوررئال» حوزهای است که او در آن استعدادی بی بدیل دارد.
فیلم «ارلند» (Eraserhead) که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد داستان یک مرد را روایت میکند که در یک دنیای عجیب و غریب زندگی میکند و با پدر و مادرخواندهاش و فرزند غیرعادیاش دست و پنجه نرم میکند. «ارلند» به دلیل تصاویر خشن و پر از نمادهای روانشناختی، به یک اثر کلاسیک در سبک سینمای سوررئال تبدیل شد.
لینچ در دهه ۱۹۹۰، به تلویزیون نیز ورود کرد و سریال معروف «تلویزیون توایلا» را ساخت. این سریال، یک داستان جنایی-میکس با عناصر سوررئال و کابوسی است که در یک شهرک کوچک آمریکایی جریان دارد. «تلویزیون توایلا» به دلیل داستان پیچیده و شخصیتهای عجیب و غریب، به یکی از محبوبترین سریالهای تلویزیونی تبدیل شد و تأثیر بزرگی بر فرهنگ عامه گذاشت. با این وجود اگر یک سریال باشد که لینچ با آن در تاریخ جاودانه شد بدون شک توئین پیکز (Twin Peaks) است. سریالی که فصل یک و دو آن در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ و فصل سوم آن در سال ۲۰۱۷ ساخته شد و جز بیست سریال برتر قرن بیستم است.
لینچ ۴ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است که شامل بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی برای فیلم The Elephant Man بههمراه بهترین کارگردانی برای فیلم Blue Velvet و بهترین کارگردانی برای فیلم Mulholland Drive میشود. بااینحال او هرگز موفق به دریافت این جایزه نشد.
دیوید لینچ و دیدگاههای سیاسی
لینچ همواره تاکید داشت که اطلاعات سیاسی کمی دارد و از این نظر کمتر درباره مسائل سیاسی صحبت میکرد. با این حال او در گفت و گویی خود را دموکرات خواند و گفت: «من الان یک دموکرات هستم؛ و من همیشه یک دموکرات بودم، واقعا. اما من دموکراتها را زیاد دوست ندارم، زیرا من سیگاری هستم، و فکر میکنم بسیاری از دموکراتها این قوانین را برای سیگار نکشیدن ارائه کردهاند».
لینچ و دفاع از رومن پولانسکی
در سال ۲۰۰۹، لینچ طوماری را در حمایت از کارگردان رومن پولانسکی پس از دستگیری پولانسکی به اتهام آزار جنسی در سال ۱۹۷۷ امضا کرد. پولانسکی هنگام سفر به یک جشنواره فیلم بازداشت شده بود. این طومار استدلال میکرد که این دستگیری سنت جشنوارههای فیلم را بهعنوان مکانی برای نمایش آزادانه و ایمن آثار تضعیف میکند و دستگیری فیلمسازانی که به کشورهای بیطرف سفر میکنند میتواند در را برای اقداماتی باز کند که هیچکس نمیتواند تأثیرات آن را بداند.
دیوید لینچ و دونالد ترامپ
او در ژوئن ۲۰۱۸ در مصاحبهای با گاردین گفت که «دونالد ترامپ میتواند به عنوان یکی از بزرگترین روسای جمهور تاریخ شناخته شود، زیرا او آمریکا را بسیار آشفته کرده است. این به اصطلاح رهبران ما نمیتوانند کشور را به جلو ببرند، نمیتوانند کاری انجام دهند. آنها مانند بچهها هستند. ترامپ همه اینها را نشان داده است».
لینچ بعداً در فیسبوک تصریح کرد که این سخنان او از متن خارج شده است، اما تاکید کرد که اگر ترامپ به مسیر «ایجاد رنج و تفرقه» ادامه دهد «فرصتی برای ثبت نام به عنوان یک رئیسجمهور بزرگ در تاریخ نخواهد داشت». او همچنین به ترامپ توصیهای با این محتوا کرد: «با همه مردم چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند»
در ویدئوی دیگری از این دست، لینچ تهاجم روسیه به اوکراین را محکوم کرد و مستقیماً رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین را مورد خطاب قرار داد و به او گفت «دیگر جایی برای این نوع پوچی وجود ندارد و آنچه را که کاشته بودی، مادام العمر درو خواهی کرد».
دیوید لینچ، سیگار و رنج خانه نشینی
لینچ در مصاحبهای در آگوست سال گذشته گفت که به دلیل سالها سیگار کشیدن از آمفیزم رنج میبرد و به دلیل خطرات بهداشتی خانه نشین شده است. او گفت که این بیماری مانع از هر گونه پروژه کارگردانی بیشتر او خواهد شد.
در گفت و گوی دیگری با مجله «مردم People» که دو سال پیش از این انجام داده بود، روایت کرد که دو سال پس از تشخیص آمفیزم، سیگار را ترک کرد ه است. او همچنین گفت که از ۸ سالگی سیگار کشیدن را شروع کرد، اما اکنون برای بیشتر فعالیتهای روزانه به اکسیژن مکمل وابسته است. او گفت: «به سختی میتوانم از یک اتاق عبور کنم».
در ماه جاری لینچ خانه خود در لس آنجلس را به دلیل آتش سوزیهای کالیفرنیای جنوبی تخلیه کرد. او دور از خانه درگذشت، اما تصویری ماندگار در پرده سینما از خود به جا گذاشت و البته روحیهای بی بدیل که تا سالهای پایانی عمر همراهش بود. در ویدئویی که از او در سال گذشته ضبط شده است، خبرنگار از او درباره علت عینک آفتابی زدن میپرسد و لینچ این جواب را میدهد: «چون آینده بسیار روشن است».