به روز شده در: ۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۶
کد خبر: ۶۸۶۸۹۴
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ - ۲۷ فروردين ۱۴۰۴

بررسی بین خطوط مذاکرات ایران و آمریکا/ نامه نرسیده اما علنی

روزنو :محمد دیده‌ور، عضو بخش تحلیلی در یادداشتی به بهانه‌ی مذاکرات اخیر ایران و آمریکا مطلبی را نوشت.

بررسی بین خطوط مذاکرات ایران و آمریکا/  نامه نرسیده اما علنی

محمد دیده‌ور، عضو بخش تحلیلی در یادداشتی به بهانه‌ی مذاکرات اخیر ایران و آمریکا نوشت:

 

مذاکرات ایران با آمریکا در مسقط در مرکز توجه افکار عمومی داخل کشور قرار دارد و تاثیر آن بر فضای ذهنی جامعه چنان مشهود است که به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. طبیعتا هر ایرانی وطن دوستی که دل در گرو آبادانی میهنش داشته باشد امیدوار است با رفع تحریم‌های ظالمانه ایالات متحده، رفاه و رونق اقتصادی به ایران بازگردد و کشور در مسیر توسعه قرار بگیرد.

آنچه هدف این سطور است نگاهی موشکافانه به اغراض ایالات متحده در مذاکرات است که از نظر نگارنده هرچند بصورت علنی توسط سیاستمداران آمریکایی بیان نمیشود اما در بین سطور سخنان و رفتارهای آنان پنهان است. طبیعتا بیان این موارد به عنوان یک آلترناتیو در قبال قرائت فراگیری است که امروزه در میان عموم مردم فراگیر است.

 

پرده اول: نامه نرسیده اما علنی

ماجرای نگارش نامه ترامپ به رهبر انقلاب یکی از اولین پازلهای نقشه مذاکرات آمریکایی ها بود، هرچند برخی علنی کردن این نامه را به طبع بی قانون ترامپ نسبت دادند اما نگاهی به اطراف و اکناف این ماجرا خلاف آن را ثابت میکند. چرا که اولا ترامپ هیچ گاه پیرامون محتوای نامه سخنی به زبان نیاورده، دوما ترامپ نشان داده که آنجا که باید فرد رازداری خواهد بود و سوما برخلاف گذشته کانال انتقال نامه کشوری بوده که از نظر ایران امنیت حفظ محتوای آن را ندارد. پس هدف این نامه نگاری شاید تنها اعلام آن باشد…

پرده دوم: مذاکرات پشت بلندگو

اعلام خبر مذاکرات رو در رو ایران و آمریکا این بار هم توسط آمریکایی ها و از زبان رییس جمهور این کشور بود، خبری که هرچند در جزئیات توسط طرف ایرانی اصلاح شد اما کلیت آن صحیح بود اما نقطه غیر معمول آن این بود که برخلاف مذاکرات سابق طرفین که معمولا در سطوح مختلف و بصورت غیر رسمی و پلکانی انجام میگرفت این بار با مانور رسانه‌ای شدید و البته توسط بالاترین مقام کاخ سفید اعلام شد، مدل مداخله آمریکایی ها اینبار به این علت عجیب بود که بر خلاف معمول که نقش مثبت و منفی در لایه های مختلف تصمیم گیر تقسیم شده بود، اینبار عالی ترین مقام هویج را در دست دارد و مقامات مادون در حال نشان دادن چماق هستند.

پرده سوم: تجاهل اسرائیلی

در این میان ادعای بی خبری مسئولان رژیم صهیونیستی از آنچه میان ایران و آمریکا میگذرد بخشی دیگر از ادعاهایی است که با دلایل زیادی به نظر غیر قابل باور می‌آید. نخست آنکه رابطه ترامپ و نتانیاهو فراتر از ارتباطات سیاسی و گسترده تر از آن است، دوم آنکه لابی صهیونیستها در سطوح مختلف سیاستگذاری آمریکا آنچنان گسترده و عمیق است که نیازی به مداخله سرویسهای امنیتی این کشور برای پی بردن به نیت ترامپ و محتوای احتمالی مذاکرات وجود ندارد و مهمتر از همه لایه های نفوذ خانوادگی لابی یهود در اطرافیان ترامپ خود بزرگترین ابزار و مهمترین منبع برای دریافت جزئیات تصمیمات متخذه است، مضحک تر از همه اینکه استیو ویتکاف نماینده ویژه ترامپ خود یک سرمایه‌دار یهودی است که کنار هم قرار گرفتن این دو صفت برای شناخت ارتباط احتمالی او ‌کافی است.

زمینه‌های با اهمیت:

باید دقت داشت که حل مشکل ایران برای آمریکا در دو سطح قابل تحلیل است: نخست سطح منطقه ای است که خود دو زیر شاخه دارد: امنیت هم پیمان قدیمی و ثبات شرکای جدید.
در این سطح آمریکا هم باید تضمین امنیتی برای هم پیمان قدیمی خود یعنی اسرائیل پیدا کند ( تضمینی که مطمئن، قابل راستی آزمایی و غیر قابل برگشت باشد. از این سو است که احیای اقتصادی ایران قدرتمند نقض غرض است). و هم باید مسیر رشد و توسعه شرکای جدیدش در منطقه (عربستان، امارات و…) را مد نظر قرار دهد.

سطح دوم آمریکا را بعنوان یک ابر قدرت و بازیگر جهانی در‌ رقابت با رقبای خود مثل چین و روسیه تصویر میکشد که باید نقش ایران را بعنوان متحد بلوک شرق تغییر دهد.

پس باید دقت داشت مذاکره میان آمریکا و ایران باید منافع این کشور و ذینفعانش را مطابق با سه سطح ذکر شده در بر بگیرد.

به همین دلیل باید در گزاره‌های منتشر شده مثل سرمایه گذاری چند صد میلیاردی آمریکا در ایران با دقت بیشتری نگریست چرا که اولا ملاحظات کشورهای ثروتمند منطقه باید رعایت شود و دوما امنیت اسرائیل بصورت پایدار تامین شود چه اینکه وقتی راهبرد اقتصادی آمریکا بالا بردن رشد اقتصادی از طریق انتقال صنایع به داخل است سرمایه گذاری در کشوری که مدتها با رقبای تو هم پیمان بوده چندان منطقی به نظر نمیرسد.

زمان نه چندان زیاد

دونالد ترامپ میداند که فرصت زیادی برای انجام آنچه در سر میپروراند ندارد. ترامپ آخرین دوره ریاست جمهوری خود را سپری میکند و بقای او در قدرت (با سناریوهای احتمالی) منوط به نتیجه گیری سریع نسبت به شعارهایی است که داده بنابراین او در مجموعه فعالیت‌هایی که برای دولت خود در نظر گرفته یک عامل تعیین کننده دارد و آن هم قید زمان است.

نتیجه گیری:

از مجموع عواملی که ذکر شد می‌توان نتیجه گرفت که ایرانیان درکنار سناریو خوش بینانه‌ی توافق حداکثری با ترامپ باید طیفی از احتمالات دیگر را هم مد نظر قرار دهند. سوی دیگر طیف احتمالات استراتژی تیم ترامپ برای بازی با افکار عمومی داخل ایران و جهان و فشار بر جمهوری اسلامی برای پذیرش شروط حداکثری آمریکاست.

از سویی افکار عمومی جهان را با ادعای صلح و دست دوستی دراز شده به سمت ایران اقناع کنند و از سوی دیگر به مردم ایران بگویند که مذاکره با آمریکا تا چه حد میتواند به اقتصاد آسیب دیده و راکد ایران کمک کند. این دو در کنار هم فشار سیاسی_روانی بر حاکمیت ایران را دو چندان میکند و در عین حال فضای داخلی و خارجی را برای سناریوهای جایگزین مذاکره آماده می‌کند.

فشار افکار عمومی جهان در کنار بی اعتمادی و انتظارات داخلی که تا هرج و مرج هم پیش می‌رود بهترین زمینه برای تحمیل خواست طرف مقابل می‌باشد.

پیشنهادات:

به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی برای خالی کردن دست طرف مقابل نیاز به تغییر در روش فعلی خود دارد:

  • عبور از دیپلماسی منفعل و حضور فعال با بیان انگیزه های بین المللی برای مذاکره و رفع تخاصم در سطح جهان.
  • مساعد کردن زمینه گفتگو ملی، باز کردن باب آشتی ملی و به رسمیت شناختن بخش زیادی از مردم که در سالیان اخیر نادیده گرفته شده اند با دریافتن پیام میزان مشارکت در آخرین انتخابات ریاست جمهوری.
  • هموار کردن راه خود انتقادی در عین داشتن حقوق شهروندی و ایجاد دیالوگ میان مردم و حاکمیت.
  • کنترل هیجانات اقتصادی مردم از طریق سیاستگذاری صحیح در بازارهای مالی و سرمایه گذاری.

بخشی از راه کارهایی است که می‌تواند به عبور از این بحران کمک کند. به امید اینکه با عنایت پروردگار بهترین‌ها نصیب کشور و مردم عزیزمان گردد.

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز