
شنبه شب، تهران تا صبح کابوس دید
هفت صبح: ساعت از نیمه شب گذشته بود که زنگ تلفنها برای پلیس یکی پس از دیگری به صدا درآمد. محلهای در سایه، خیابانی در تاریکی. این فقط یک شب بود، شبی که تهران دیگر نخوابید. در کمتر از شش ساعت، پنج اتفاق هولناک گزارش شد؛ همه در یک شب، همه در یک شهر و همه با پایانهایی تلخ، خشن و خونآلود.
اولین تماس ساعت یک بامداد از کلانتری شهرری بود؛ درگیری خونینی میان دو مرد در مقابل خانهای مسکونی. مهاجم جوان، حامد نام داشت. او در اوج خشم به سراغ برادرزنش رفته بود. ضربات پیدرپی چاقو، خون در پیادهرو و ناگهان تصور مرگ. حامد که فکر میکرد جان گرفته، قرص سیانور را بالا انداخت. هم خودش رفت و هم طرف مقابل، اما نه تا آخر خط. هر دو زنده ماندند؛ یکی در کما، یکی در مراقبتهای ویژه.
نیم ساعت بعد، صدای آژیر دیگری در خیابان مولوی پیچید. مردی افغان، رهگذری ساده، قربانی خشم سه مهاجم ناشناس شد. دوربینها نشان دادند که چطور ناگهانی به او حمله کردند، چاقو زدند و بعد در تاریکی گم شدند. انگیزه؟ هنوز هیچ. نام و نشان قاتلان؟ ناشناس. فقط یک جسد، بیصدا و تنها، روی آسفالت خیابان.
نزدیک ساعت دو بامداد، ماجرای سوم. اینبار یک جسد در حمام. مردی 60 ساله، بازنشستهای تنها، خسته از زندگی. دستنوشتهای در اتاقش جا مانده بود: «ببخشید، خستهام». قرص و جسم برنده و بدنی بیجان، روایتِ یکی دیگر از هزاران پایانِ خاموشِ افسردگی در پیری.
اما قصه جنونآمیز این شب ادامه داشت. در منطقهای دیگر، مردی جوان به نام امین سراغ برادرش رفت. اختلافی قدیمی، کینهای عمیق. درگیری در خیابان بالا گرفت و ناگهان امید چاقو را کشید. برادرش را کشت و فرار کرد. چند روز بعد، مأموران او را در مخفیگاهش بازداشت کردند. «پشیمان نیستم. از کودکی با هم دشمن بودیم»؛ اینها جملههای مردی بود که برادرش را با دستان خودش به خاک سپرد.
پرده دیگر این تراژدی بیوقفه، حدود ساعت 2:30 بامداد به وقوع پیوست. مردی زخمی، افتاده در کوچهای تاریک. ابتدا تصور میشد قربانی یک دعوای خیابانیست. اما بررسیها نشان داد که این مرد، همان کسیست که اندکی پیشتر برادرزنش را زخمی کرده و حالا با سیانور قصد پایان دادن به زندگیاش را داشته. داستانها به هم گره خوردند. خیابانها به هم پیوستند. سرنوشتها یکی شدند.
اما شاید تکاندهندهترین پرونده به ماجرای قتل نازنین در پاکدشت بازگردد. زنی که از همسرش جدا شده بود، سپس به زندگی مشترک برگشت، اما قربانی عشقی موازی و پرآشوب شد. عامل قتل، مرد جوانی به نام فرشید، پسرخاله شوهر نازنین، بود. طبق ادعای او، نازنین بعد از طلاق پیشنهاد رابطه عاشقانه داده بود. وقتی با پاسخ منفی مواجه شد، نقشهای برای آدمربایی کشید تا از او انتقام بگیرد. نازنین مدعی بود عاشق شده و حتی نام فرشید را تتو کرده است. اما همه چیز از کنترل خارج شد. در یک درگیری خیابانی، فرشید با ضربات چاقو نازنین را کشت.
آیا تهران دارد از درون میپاشد؟
پنج جنایت در یک شب، عددی نیست که بتوان بهسادگی از کنارش گذشت. این فقط آمار نیست؛ هشداری است از درون شهری که خشم، تنهایی، افسردگی، اعتیاد، خشونت خانگی و بیاعتمادی در آن نهادینه شده است.ما در مورد جنایتهایی صحبت میکنیم که هریک در دل خود زنجیرهای از بحرانهای عمیقتر را پنهان کردهاند. بحران سلامت روان، بحران هویت اجتماعی، فروپاشی روابط خانوادگی، ناکارآمدی نظام حمایتی و بهویژه خشمهای فروخوردهای که مثل آتشفشانهای بیزمان در لحظهای منفجر میشوند.
در مورد خودکشی مرد بازنشسته، تنها افسردگی دلیل نبود. نبودن شبکه حمایت اجتماعی، حس بیفایده بودن در دوران بازنشستگی و شاید فقر یا بیماری، او را به این انتخاب رساند. مردی که با دستخط خودش از دنیا خداحافظی کرد، چون کسی نبود که صدایش را بشنود.در ماجرای برادرکشی، چیزی فراتر از یک اختلاف ساده وجود داشت. کینهای که از کودکی شکل گرفته و هرگز درمان نشده بود. جامعهای که تاب حل تعارض ندارد، راهی جز خشونت برای تخلیه تنش نمیشناسد.
ماجرای حامد و برادرزنش بازتاب نوعی بیثباتی روحی است که بدون درمان، ناگهان به خشونت بدل میشود. مصرف سیانور، تصمیمی ناگهانی نیست. آنقدر ناامیدی درون فرد شکل گرفته که مرگ، شیرینتر از بقا جلوه میکند.در قتل مرد افغان، بیدلیل بودن ماجرا از همه چیز ترسناکتر است. قربانی نه آشنا بود، نه دشمن. شاید قربانی تصادفی خشمی شده که باید جایی دیگر تخلیه میشد و وقتی جامعه مکانیزم تخلیه خشونت را نمیفهمد، هر رهگذری میتواند آخرین نقش یک نمایش خونین باشد.
قتل عروس خاله به دلیل تنشهای خانوادگی و روابط پیچیدهای است که در میان افراد نزدیک شکل میگیرد. این جنایت به وضوح نشاندهنده بحرانهای روانی و سوءتفاهمهای عاطفی است که میتواند در پی فشارهای اجتماعی و فردی به خشونت منجر شود.تهرانِ امروز فقط قربانی چاقو نیست. قربانی بیتفاوتی، بیقراری و بیپناهیست. خشونت خانگی، ناامیدی اجتماعی، نبود درمان روانی رایگان، فروپاشی گفتوگو در خانوادهها و سکوت رسانهها در قبال آسیبهای روانی، همه و همه دستبهدست هم دادهاند تا پایتخت هر شب بیشتر شبیه صحنه جنایت شود تا شهری برای زندگی.ما از جنایت نمیهراسیم؛ از عادی شدن آن میترسیم.
خوردن سیانور بعد از حمله به برادرزن
ساعت یک بامداد ماموران کلانتری شهرری اعلام کردند مرد جوانی مقابل خانهاش زخمی شده و عامل این درگیری خونین اقدام به خودکشی کرده است. با اطلاع از این خبر تحقیقات از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت صورت گرفت و در بررسیهای اولیه مشخص شد مرد جوان به نام حامد به خاطر اختلافاتی که با برادرزنش داشته به مقابل خانه او میرود. آنها با هم درگیر شده و حامد برادرزن خود را با ضربات چاقو به شدت مجروح میکند. شدت جراحات به حدی بود که حامد تصور کرد مرد جوان به قتل رسیده است. او با این تصور اقدام به خوردن قرص سیانور کرده تا به زندگیاش پایان دهد. اما با اقدام به موقع امدادگران اورژانس هر دو نفر به بیمارستان منتقل میشوند. بررسیها حکایت از آن دارد که برادرزن مرد جوان در مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری و مرد جوان که سیانور مصرف کرده در کما به سر میبرد.
راز خودکشی مرد بازنشسته در یک دست نوشته
پیدا شدن دست نوشتهها در خانه مرد بازنشسته، انگیزه او برای پایان دادن به زندگیاش را برملا کرد. ساعت دو بامداد گزارش مرگ مشکوک مرد 60 سالهای به بازپرس محسن اختیاری اعلام شد. با گزارش این خبر تحقیقات آغاز شد و با حضور تیم جنایی در محل آنها با جسد مرد بازنشسته در حمام خانهاش مواجه شدند. آثار جراحت روی بدن او به چشم میخورد و زمان مرگ حدود 10 ساعت قبل اعلام شد.
خانواده او مدعی بودند که در زمان مرگ در منزل حضور نداشته و از ماجرا بیاطلاع هستند. در ادامه تحقیقات مشخص شد مرد میانسال از بیماری روحی و روانی رنج میبرده است. در بازرسی از خانه یک ورق قرص بهدست آمد و دو برگه کاغذ که مرد میانسال با دستخط خود نوشته بود از زندگی خسته شده و از خانوادهاش طلب بخشش کرده بود. این درحالی بود که جسم برنده نیز در حمام پیدا شد که نشان میداد مرد میانسال پس از مصرف داروها با جسم برنده به زندگیاش پایان داده است.
دستگیری مرد برادرکش در مخفیگاهش
مرد جوان که در درگیری خانوادگی برادرش را به قتل رسانده بود، در مخفیگاهش دستگیر شد. رسیدگی به این پرونده از 14 فروردین امسال و با گزارش قتل مرد جوانی در خیابان آغاز شد. بهدنبال این خبر تیم جنایی راهی محل شده و با جسد مرد جوان که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود مواجه شدند. در تحقیقات اولیه هویت مقتول بهدست آمد و بررسیها نشان میداد مقتول به نام امین که با برادرش اختلاف داشته، شب حادثه به مقابل خانه برادرش میرود. در این میان برادر او نیز از خانه خارج شده و دو برادر باهم درگیر میشوند و در حین درگیری امید، برادرش امین را به قتل رسانده و متواری میشود. با فرار عامل جنایت تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت متهم را در مخفیگاهش دستگیر کردند. متهم جوان به قتل به خاطر اختلافات قدیمی اعتراف کرد.
حمله خونین سه ناشناس در خیابان مولوی
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی رسیدگی به پرونده جنایی را که در یک ساعت رخ داده بود، در دستور کار خود قرار دادند. ساعت 30 دقیقه بامداد 31 فروردین، مرگ مرد جوانی در خیابان مولوی به تیم جنایی اعلام شد و با گزارش این خبر تحقیقات آغاز شد. با حضور تیم جنایی در محل آنها با جسد مرد افغان در حالی مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. در تحقیقات میدانی و بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت، مشخص شد سه مرد ناشناس زمانی که مقتول در حال عبور از خیابان بوده به او حمله کرده و پس از جنایت متواری شدند.