
خانم ژاکلین! اون پرنده خود شما بودی که از همه بریدی
برترینها: خبر آمده که ژاکلین ویگن میان ما رفته. او سالها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد و سرانجام چشم از جهان فروبست. ژاکلین، یادگار خانوادهی هنری ویگن و خواهر آیلین بود؛ خانوادهای که در موسیقی و هنر ایران جایگاهی ویژه دارند. هرچند نام او هیچگاه به اندازهی هنرمندانی چون اردلان سرفراز و دیگر نفرات، پرآوازه نشد، اما تأثیرش در فضای فرهنگی و هنری دهه پنجاه انکارناپذیر است. به هر حال او با داشتن چهرهای خاص و توانایی ویژه و احتمالا موروثی در ترانهسرایی و آهنگسازی توانسته بود جایگاهی ویژه را برای خود دست و پا کند و البته که پس از انقلاب هم همین مسیر را دنبال کرد اما کم کم به سندروم لسآنجلس دچار شد و ناگهان سر از شوی تلویزیونی شبخیز درآورد . روایتی که البرز زاهدی بهتر آن را توصیف میکند.
یک حضور پررنگ در لسآنجلس
تحولات و نقاط عطف زندگی مردم ایران در سالهای بعد از انقلاب، بیش از باقی جوامع به تحول رسانهها گره خورده است. ابتدا تنها نوارهای کاست موسیقی بودند که میان فرهنگ و هنر پاپ و روزمره و انسان ایرانی پیوند میساختند.یک دهه بعد و در زمان ظهور و رواج ویدیو، پیوند ایرانیان با نماهایی از زیست شهری و متجددشان، به واسطه «شوهای نوروزی» پر شده در لسآنجلس برقرار میشد. اما یکی از نقاط عطف و تحولات رسانهای الگوساز برای ایرانیان، در میانه سالهای ۷۹ تا ۸۳ رخ داد. آغاز پخش تلویزیونهای لسآنجلسی از ماهوارهها، اتفاقی مهم در زندگی ایرانیان شهری بودـ ابتدا تلویزیون ضیا آتابای آمد و پس از او، پدیده «شبخیز» ظهور کردـ
ژاکلین هم یکی از پدیدههای آن تلویزیونها بود و البته نمونهای تمامعیار از مجموعه شبخیز به حساب میآمد. مهمترین ویژگیاش این بود که از نطفه ویگن به وجود آمده است. خوانندگی میکرد، ترانه میساخت و شاعر بود اما مریم حیدرزاده برابرش فروغ فرخزاد محسوب میشد. یکی از حواشی معروفش سر مراسم ویگن بود و دعوا بر سر تصاحب یک گیتار با باقی وراث مونث. زن آخر مرحوم را هل داد اما خودش مثل پژواک صدا، برگشت و زمین خورد و دستش شکست.
امروز با شنیدن خبر درگذشتش غمگین شدم و حتی چند ثانیه نیز سکوت کردم و از خیر آخرین بیسکویت داخل پاکت گذشتم. ترانهای داشت که امروز برابر ترانههای ترندشده بین جوانان اصلا ترانه ای دورانساز محسوب میشود. بخشی از آن چنین بود: "نکنه وقت سفرم، خاتون خونه مادرم، دستپاچه شد آبو نریخت پشت سرم، واسه اینه که در به درم، با غصهها همسفرم..." خودش هم ترانه را اجرا کرده بود که البته امروز دیگر در مقایسه با ترانههای فراگیر داخلی و اجراهایشان، باید آن را اتفاق هنری بدانیم. ابعاد فالش خواندن و تنالیته فاجعهبار صدایش در آن زمان، کمنظیر بود طوری که حتی شبخیز لابلای تبلیغات تلویزیونش به ژاکلین توصیه کرده بود که هنرش در ترانهسرایی را بیشتر از هنر آواز جدی بگیرد.یادش گرامی.
اون پرنده تو بودی
طی این دقایق او را با خلق ملودی "پرنده" که با صدای گوگوش شنیده شده به یاد میآورند. حتی ترانه "صحنه" نیز با صدای سیاوش شمس از آثار او بوده. مازیار معاونی، منتقد سینما نیز این یادداشت کوتاه را در وصف برخی از ترانههای ماندگار ژاکلین نوشته : بیست و دو سال پس از پدر نامدار و باز هم به دلیل ابتلا به سرطان. ژاکلین دردریان را بیشتر از خوانندگی با ترانه هایش به یاد می آورم و شاید بیشتر از همه با ترانه معروف " صندلی چوبی" که با اجرای دلنشین معین جاودانه شد. اگرچه اجرای قطعه عامیانه" عروس و دوماد" در کنار خواهرش آیلین هم در گوشه ای از ذهن ما متولدین دهه های دورتر جا خوش کرده است. حالا سلطان جاز و دختر هنرمندش از جایی در دوردست ها به ما می نگرند که در حسرت از دست دادن و پر نشدن جایشان محزون و اندوهگین هستیم. روحشان در آرامش.
چند یادگاری دلپذیر از ژاکلین
نگاهی به کارنامه هنری ژاکلین نشان میدهد که او آثاری در کارنامه دارد که جایگاهش را در میان نخبگان هنری دهه پنجاه تثبیت میکند. با این حال، تقدیر به گونهای دیگر رقم خورد و امروز شاعر ترانه ماندگار «با تو این تن شکسته» دیگر در میان ما نیست. همان کسی که دلتنگی وطن را برای پدرش در قالب این ابیات سرود: «آخ دلم تنگه واسه خونه / خونم وسط شهر تهرونه».
او حالا نیست که که قصه دلسپردن به عشق را با عبارت ساده اما تأثیرگذار «طفلکی» برای قمیشی بنویسد و از «یار شیرینسخن» برای شهرام بگوید. ژاکلین ویگن رفت، اما آثارش همچنان در قلب ایران است. خانم ژاکلین، به امید دیدار.